من سوتی های عمم رو میگم
ماکارونی:ماکرانی
نقرس:نق نق
عروسی مختلط:عروسی مخلوط
راننده:رارننده
ویو:بیو
مادر بزرگ شوهرم خدابیامرز یه دفعه رفته بود مغازه میخواست بگه ماکارونی بدین اسمشو یادش نمیومد هی به فروشنده میگفت اون بدین که شب میخورن دراز میشه بلنده حالافروشنده اینطوری مادر بزرگه اینطوری
وای مامان بزرگ من ب کرانچی میگه کنارچی
ب اسنپم میگه ننه برا من یه اسنک بگیر
یا میگه با اسنک رفتم فلان جا و اومدم
😂😂😂🤭🤭🤭🤭
یکی به کودیین میگه هرویین رفته به داروخونه میگه آقا یه بسته هرویین بدین
خدا همه پیرا رو حفظ کنه
به بشقاب میگه پشباق
ب مامو گرافی میگه ممه گرافی😂😂
یا ی بار لاک بی رنگ من زمین بود بنده خدا فک کرده بود عطره برداسته بود زده بود
بعد من گفتم چرا رنگ لاکم تیره اس
خواهرم گف مادربزرگ برداشت زد ب لباسش بعدم گف پیف چ بوی بدی داره 😂😂
زن داییم به ابمیوه میگه آفیفه
به بیدزرد میگه بی بی زرد😐
خدا رحمتش کنه
خیلی شیک پوش و باکلاس بود
از خیاطی اومدیم تو کوچه راه میرفتیم رفته بودیم پرو لباسش
یه پسری هم جلومون راه میرفت
گفت ک و رس ت م خوب نبود باید برم یه دونه خوبش رو بگیرم
من میگفتم مامان جون گوش مثل چشم نیست ببندیش
پسره جلومون میخندید
هرکی داره قورشونوبدونیین دورهمیای خونش‌ون هطچ وقت تکرا نمیش
آزانس رو میگن آجانس
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز