سوگند جون من میدونم چرا
چون اونا فک میکنن پسرشون رو قاپیدیم
عوضیااااااااا خیلی ازشون بدم میاد
چون اونا فک میکنن پسرشون رو قاپیدیم
عوضیااااااااا خیلی ازشون بدم میاد
شدم عین یه مجسمه . می رم خونشون اصلا حرفم نمی یاد. با دخترم که بازی می کنن حالم بد میشه. فکر می کنم حفشون نیست چون 9 ماه بارداری من با آشک و آه توی غربت گذشته
با من که خوب نمیشن هیچ هر روز که میگذره بدتر هم میشن
بعضی وقتا دلم می خواد باهام بد بشن نا دلیلی برای فاصله ها باشه اما می دونم شوهرم خیلی عذاب میکشه چون همیشه حق رو به من داده
azarrr
پست ها: 402
عضویت: 6/10/1391
1392/3/15 1:21 ق.ظ
با من که خوب نمیشن هیچ هر روز که میگذره بدتر هم میشن
منم
پست ها: 402
عضویت: 6/10/1391
1392/3/15 1:21 ق.ظ
با من که خوب نمیشن هیچ هر روز که میگذره بدتر هم میشن
منم
اذین جون خوش بحالت
همش شوهر من منو بخاطر اونا له کرده
همش شوهر من منو بخاطر اونا له کرده
خدا رو شکر شوهرم خیلی هوامو داره همیشه سنگ صبورم بوده و میگه تو خودتو خالی کن بذ ار من پر بشم . اما فکر می کنم اونم خسته شدم. زندگی خوب من دستخوش یه کینه شده
خداروشکر کن حداقل تو ظاهر خوبن مال شوهر من که بعد فوت بدر شوهرم داداش کفته از بابا بخواد حلالت کنه سرت رو بزار رو سنک قبر بکو بابا جلالم کن هههه
آذین جون اگر مایلی چندتا از کارهایی که باهات کردند را بگو
به خاطر احترام به "خودت" و به اعصابت به خودت تلقین کن که باید ببخشیشون. نادونن دیگه. تو که بزرگواری ببخش. ارزش نداره. هرچی باشه بزرگترن. دعاشون تاثیرگذاره
فوزی جون مگه بلدن در حق پسرشون دعا کنن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ننه و بابای شوهر من که برداشتن خونه دربست 2 طبقه شوهرمو برای خودشون برداشتن و آپارتمان به درد نخور خودشونو دادن به ما و یه طبقه شوهرمو قشنگ رهن و اجاره دادن و دارن میریزن توی شکم واموندشون. من که ازشون راضی نیستم و هر وقت میرم خونشون از خودشون و درودیوارای اون خونه که حق ماست حالم به هم میخوره...
توی دوران نامزدی خواهر شوهرم واسم یه مزاحم تلفنی جور کرد که وقتی حکم جلب گرفتم دستش رو شد.
روز عروسیمون تمام پول و سکه هارو به بهونه این که رسمشونه ازمون گرفتن.
خواهر شوهرم به خاطر اینکه با نامزدم بیرون شام خوردیم زد تو قفسه سینه منو گفت شهرستانی بیشعور
توی بارداریم وقتی احتمال سقط داشتم و بستری بودم مادرشوهرم گفت مگه ما زن حامله ندیدیم که ادا در می یاره
بازم بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
روز عروسیمون تمام پول و سکه هارو به بهونه این که رسمشونه ازمون گرفتن.
خواهر شوهرم به خاطر اینکه با نامزدم بیرون شام خوردیم زد تو قفسه سینه منو گفت شهرستانی بیشعور
توی بارداریم وقتی احتمال سقط داشتم و بستری بودم مادرشوهرم گفت مگه ما زن حامله ندیدیم که ادا در می یاره
بازم بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=466918
خانما اینجا رو هم اخر سر یه نگاه بندازید ممنون
خانما اینجا رو هم اخر سر یه نگاه بندازید ممنون
اذین جون خدا صبرت بده 
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
17 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز