Forouzi
پست ها: 1251
عضویت: 13/8/1391
1392/3/15 1:26 ق.ظ
به خاطر احترام به "خودت" و به اعصابت به خودت تلقین کن که باید ببخشیشون. نادونن دیگه. تو که بزرگواری ببخش. ارزش نداره. هرچی باشه بزرگترن. دعاشون تاثیرگذاره
گلم خیلی سعی کردم. حق با توئه خودم بیشتر دارم آسیب می بینم اما دل چرکینم . هر چی سعی می کنم نمیشه
پست ها: 1251
عضویت: 13/8/1391
1392/3/15 1:26 ق.ظ
به خاطر احترام به "خودت" و به اعصابت به خودت تلقین کن که باید ببخشیشون. نادونن دیگه. تو که بزرگواری ببخش. ارزش نداره. هرچی باشه بزرگترن. دعاشون تاثیرگذاره
گلم خیلی سعی کردم. حق با توئه خودم بیشتر دارم آسیب می بینم اما دل چرکینم . هر چی سعی می کنم نمیشه
آذر جون من و تو همدردیم عزیزم...
دوستان پایه هستید یه تاپیک داشته باشیم به نام بنیاد آرامش یا هرچی که فکر می کنید بهتره و بهم کمک کنیم تا بتونیم به آرامش برسیم. فکر می کنم نیاز داریم دست همو بگیریم. همه دل پردردی دارن اما هیچ تغییری نکردیم. موافقید؟
ببخشیدا فروزی جون ولی خیلی مادر بزرگت پسته....
اره سوگند جون گریهههههههههههه
منم باهاشون مشکل داشتم. یه بار سرزده رفتم خونه مادرشوهرم- شوهرم هم نمیدونست. نشستم حسابی گله کردم. البته اصلا لحن بدی نداشتم. خداروشکر نقطه ضعفی هم نداشتم. آخرش مادرشوهرم بغلم کرد و ازم حلالیت خواست. نمیدونم چرا فرهنگ گفتگو تو ماایرانی ها نیست
آره منم موافقم هممون به آرامش نیاز داریم ولی تا وقتی این عوضیها هیتن ما به آرامش نمیرسیم....
اتفاقا منم همین کارو کردم. با خواهر شوهرم همه چیزو در میون گذاشتم اما تایه مدت همه فامیل بهمون پشت کردن و همه تیکه شنیدم. همه مثل هم نیستن
فوزی جون قوم شوهر من اصلا اهل گفتگو نیستن اگه بخوای حرفی بزنی فوری یه چیزی بارت میکنن
منم نقطه ضعف ندارم ولی اینا به هیچ صراطی مستیم نیستن
منم نقطه ضعف ندارم ولی اینا به هیچ صراطی مستیم نیستن
آذین جون واقعا حق داری ازشون دلخور باشی امیدوارم خداوند کمت کنه که بتونی به ارامش برسی
منم اینقدر با مادر شوهرم درد دل کردم اما خدا نشناس همش شوهرمو تحریک میکنه و بر ضد من به شوهرم میگه و رابطه بین ما رو خراب میکنه فقط بی وجدان برای این که بیشتر توی خونه ما بشینه و اجاره بگیره...
ممنونم آنوشکا جان. مدتهاست دارم سعی می کنم به خاطر آرامش خودم ببخشمشون اما امان از کینه و دل پردرد
این را بگم که با اهمیت ترین چیزی که شما داری همسرت همراه تو است و این بیشترین دردی است که به قلب اونها وارد شده یعنی همراهی همسرت خیلی ارزشمنده
خدا ازشون نگذره
چه شبهایی که بخاطر اونا با شوهرم دعوا کردم و اشک ریختم
چه روزهایی رو که با افسدگی و دلنگرانی سر کردم
چه شبهایی که بخاطر اونا با شوهرم دعوا کردم و اشک ریختم
چه روزهایی رو که با افسدگی و دلنگرانی سر کردم
ای وای که همه اینا رو می دونم و باز هم زمین می خورم. دخترم 10 ماهشه اما هنوز لذت مادر بودن رو نفهمیدم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز