2777
2789
سلام بچه ها قبل از اینکه نظری بدید میخوام خودتونو بذاری جای من و به جای من زندگی کنید اونوقت تا اونجایی که میتونید کمکم کنید لطفا"!
من 7 ساله ازدواج کردم همسرمو دوست دارم ولی همیشه در حسرت محبتش سوختم همیشه آرزو داشتم یه بار دست منو بگیره و بگه دوستت دارم از نظر همسر من این چیزها فقط مال تو فیلم هاست!! من خیلی تنهام خیلی دور از تمام فامیل تو یه شهر غریب زندگی میکنیم شوشو هم از 6 صبح تا 8 شب و گاها" تا 11 شب سرکاره وقتی هم میگم منو دوست داشته باش یا بیشتر محبتتو نشون بده میگه تو ایده آل گرا هستی !! تو باید بری هند زندگی کنی!!! تو فیلم هندی زیاد میبینی !!!!!!!
3 سال پیش تو اداره ای که کار میکردم یه همکار مرد مجرد داشتم که خیلی به من توجه میکرد و هوامو داشت وقتی غمگین میشدم از دلم در میآورد و باهام صحبت میکرد دوستم داشت روابط ما کم کم زیاد شد طوری که خیلی به هم وابسته شدیم البته هرگز خارج از محیط کار با هم قرار نذاشتیم و فقط با تلفن همدیگه رو آروم میکردیم من علی رغم افسردگی ای که همسرم به خاطر بی توجهی هاش باعثش شده بود شاد شده بودم کسی رو پیدا کرده بودم که حداقل گوش شنوا برام باشه به زندگیم بهتر میرسیدم
این ماجرا 1 سال ادامه داشت تا اینکه همسرم فهمید خیلی عصبانی شد گفت دیگه تو اون دختری پاک و صادقی که من میشناختم نیستی دیگه به تو اعتماد ندارم سراغ همکارم هم رفت و هر چی از دهنش دراومد به اون هم گفت من دیگه سر کار نرفتم و خونه نشین شدم دیگه هم همکارم رو ندیدم
الان 2 سال از اون ماجرا گذشته از اون به بعد همسرم بدتر از گذشته دیگه کاری به من نداره حتی میگه همین که نفرستادمت خونه مامانت از سرتم زیاده من نباید به تو محبت کنم چون پررو میشی و از این حرفای دلسرد کننده
بچه ها من قبول دارم از لحاظ عاطفی به همسرم خیانت کردم ولی من فقط دنبال یکی بودم که دوستم داشته باشه و حرفهام رو بشنوه همین!!
الان هم پشیمونم از کاری که کردم همسرم دیگه به من اعتماد نداره نمیدونم باید چکارکنم؟
از آقایون میخوام خودشونو بذارن جای ما و کمکم کنند بگن اگه جای همسرم بودن انتظار داشتن من چکار کنم تا بتونه دوباره بهم اعتماد کنه؟ واقعا خسته شدم بچه ها کمکم کنید!!!
سلام لبخند عزیز امیدوارم با کمک خدا و دوستای خوبی که اینجا داری به زودی یه لبخند که نه یه قهقه از ته دل بزنی
ببین عزیزم من فقط نظر شخصی خودم رو می گم مشاوره پیشنهاد خیلی خیلی خوبیه اما اگه الان با این شرایطی که توضیح دادی به شوهرت بگی بیا بریم پیش مشاور امکان نداره بیاد چون عصابانیه و دوست داره به یه طریقی تنبیه بشی و چی بهتر از مخالفت کردن بعضی وقت ها آدم ها چه زن چه مرد وقتی از یه چیزی عصبانی می شن و نمی دونن چیکار کنن دست به مخالفت می زنن حتی اگه خودشون هم راضی باشن پس من فکر می کنم بهتره اول خودت شروع کنی زمینه رو آماده کنی می تونی از یه بزرگتر کمک بگیری یا مشاوره تلفنی بگیری که شوهرت متوجه نشه
اما با تمام این حرفها یه چیزی کاملا مشخصه اونم اینکه دوست داره خیلی زیاد دوست داره و همین باعث شده که بچه دار بشین مردی که از زنش بدش بیاد حاضر نیست اون زن مادر بچه اش بشه یا خیلی مغروره یا اینکه واقعا بلد نیست ببخشید اینو می گم اما شما خیلی راه ها جلوی پات بود اما سخت ترین رو انتخاب کردی من اسم کارت رو خیانت نمی ذارم اسمش جلب توجه هستش چیزی که شوهرت بهت نداد جای دیگه دنبالش گشتی و اطمینان رو ازش گرفتی این کارت رو باید می ذاشتی در مرحله آخر وقتی همه ی راههارو رفته بودی و جواب نداده بود البته من می دونم که با نقشه این کارو نکردی اما شوهرت اینطور فکر نمی کنه اون فکر می کنه تو خواستی خوردش کنی خواستی باهاش لجبازی کنی خواستی بهش بگی برام مهم نیستی اما می دونم که منظورت این نبوده
بهش یاد بده که ابراز کنه اما فراموش نکن که نباید خودت رو خورد کنی و از اون ور بوم هم نیافتی اگه خیلی هم بخوای حق به جانب باشی اصلا خوب نیست خودت باش راحت باش اما باهوش و کمی با سیاست هم باش
ببخش منو اما چیزی که به ذهنم رسید رو گفتم
موفق باشی
خدایا بچه هام رو به خودت میسپرم به خوده خوده خودت

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سلام. من رک وراست پاسخ سوالتان را می دهم. اره شما خیانتکارید. خیلی روشنه. کارتان نه توجیه داره نه دلیل. رفتار همسرتان خوب نبوده ولی کار شما گناه بوده. بی اخلاقی بوده. شکستن حرمت خانواده بوده. عدم وجود هم صحبت بهانه است . وگرنه این همه خانم خوب برای هم صحبتیتان وجود داشته ودارد. این کارتان از روی غریزه و شهوت بوده و چه بسا اگر ادامه پیدا میکرد کارهای بدتری صورت میگرفت. خود ودیگران را گول نزنید. توبه کنید
لبخند عزیز فکر کنم بد عنوانی برای تاپیکت انتخاب کردی. اینکه اسم کار شما خیانت هست یا نه چه اهمیتی داره و چه کمکی می تونه به شما بکنه.
قطعاً خودت هم می دونی که راه رو اشتباه رفتی. مشکل ارتباط با خانم یا آقا نیست. همه ما دوستانی از جنس مخالف داریم ولی این ارتباط ها وقتی مشکل ساز میشه که مخفی می شه و جبه رفع نیاز های عاطفی پیدا می کنه. ای کاش وقتی فقط مشکل ابراز نکردن محبت از سمت شوهرت بود درخواست کمک می کردی که بهت می گفتم اگه تو خونه خودشون یاد نگرفته تو یادش بده . اونقدر احساساتت رو به همسرت نشون بده و انقدر از عشق لبریزش کن و اونقدر شاد و مدهوش کننده باش که نتونه عشقت رو بی پاسخ بذاره (البته هر مردی یه مدل ابراز محبت می کنه و لزوماً نباید همه مثل فیلم هندی ها دور درخت ها بدوند تا طرف بفهمه دوستش داره).
ولی الان هم دیر نشده و من هم معتقدم همسرت عمیقاً به شما علاقه داره که بچه دار شدین و هوز باهم هستید. اگر دوست نداشت بهانه خوبی برای خاتمه زندگی دستش داده بودی.من هم مانند مامان سلوی موافق تغییر هستم . خودت رو عوض کن . به طرز چشمگیری اونی باش که همسرت دوست داره. ولی خودت رو زیر پا و خورد نکن . چون اگه خودت و شخصیتت رو خورد کنی دیگه جایی و ارزشی برای ادامه زندگی نخواهی داشت. اشتباهت رو بپذیر و تغییر کن برای جبران و برای یک زندگی بهتر. فعلاً هم انتظار تغییر سریع از همسرت نداشته باش. به مرور با تغییر رفتار شما او هم تغییر خواهد کرد.
من نمیدونم این چه فرهنگیه که آقایون حق دارن همه جا با هر نامحرمی راحت باشن اما خانما به محض اینکه 4 کلمه با مردی حرف زدن میشن خیانتکار ....
من خودم مقیدم طوری که خیلی جاها همسرم میگه راحت تر برخورد کن اما با صراحت به لبخند عزیز میگم کارت گناه نبوده و اگرم گناهی درکار بوده اون به گردن بی محبتی همسر محترمته آقایونی که دم از اخلاق میزنن چرا نمیگن که خودشون چه وظایف اخلاقی در مقابل خانماشون دارن .... هر عملی یه عکس العملی داره و این قانونه کار لبخند عزیز عکس العمل رفتار اشتباه همسرش بوده و تا مادامی که همسرش رفتارشو اصلاح نکنه حتی اگه این دوست عزیز دست از کارش برداره و به قول دوستان توبه کنه ، از درون ذره ذره با این کمبودهای روحی آب میشه و صبر آدم آستانه ای داره که وقتی تموم شه اونموقع بدترین اتفاقها میافته !
لبخند جان تمامی پستهای تو و دوستانی که اومدن و نظر دادن رو خوندم

اما...
در مورد کاری که کردی من نظری ندارم چون در شرایطت نبودم و نمیخوام دستی دور بر اتش داشته باشم اما در مورد مشکلت با شوهرت باید بگم هیچ کس بغیر از خودت این مساله رو نمیتونه حل کنه- مشاور رفتن زمانی فایده داره که شوهرت نرمش داشته باشه برای پذیرش انتفاد..
به اعتقاد من برو با شوهرت خیلی رک و راست صحبت کن - پیشنهاد نامه هم خیلی خوب بود اما یادت باشه یه نسخه کپی برای خودت نگه داری که در صورت نیاز به دیگران نشون بدی که تو تلاشت رو کردی-بعد یه ضرب العجل پیش خودت بزار مثلا 3 ماه! اگه دیدی درست نشد خیلی محکم برو پیشش و بگو که ظاهرا به هیچ وجه با هات همکاری نمیکنه و نمیخواد بنای این زندگی محکم بشه پس بهتره راهتون رو از هم جدا کنید چون اینجوری نه تو خوشبختی و نه اون بچه در اینده از لحاظ روانی سالم خواهد بود، این کارت یه فایده داره! اونم اینکه شوهرت رو تکون میدی.
وگرنه اگه قرار باشه همیشه خون دل بخوری و سکوت کنی مطمئن باش اینبار شدید تر کار قبلی ات رو تکرار میکنی!

و یادت باشه این ما هستیم که تعیین میکنیم دیگران باهامون چه جوری رفتار کنن!!!

شاد باشی
با صدای تو نمی ترسم از این تاریکی من تو را مست و رها می خواهم مثل یک تکه ی ابر، من تو را می خواهم...

سلام لبخند جان
همونطور که خودتم میدونی انتخاب خوبی برای در اومدن از تنهایی نداشتی
این خیلی سخت و دردناکه کسی که داره کنارت زندگی میکنه باهات هم دل و همراه نباشه
اما خب همون موقع که احساس تنهایی کردی و دیدی که منطق همسرت اینه که محبت کردن مساوی با هندی بازیه! باید یه اقداماتی میکردی.
من نمیدونم چرا ما همیشه مشکلاتمون باید به مرحله حادش برسه تا بریم سراغ راه حل مناسب.
عزیزم واقعیت اینه که اون زمانی که هنوز این اشتباه ازت سر نزده بود همسرت توجهی که باید رو بهت نداشت الان که دیگه بهانه خوبی پیدا کرده برای ادامه و حتی تشدید رفتارش.
من جزییات اخلاق همسرت رو نمیشناسم ولی به نظر نمیاد جزو ادمهایی باشه که بتونن اشتباهات رو نادیده بگیرن.من نگرانیم از اینه که همسرت این موضوع رو بهونه کنه و سر مسائل کوچیک برات یاداوری کنه.
پیشنهاد من کمک گرفتن از روانشناسه.
هم همسرت باید کمک بگیره و اعتقاد و رفتارش رو تغییر بده هم خودت باید راهنمایی بگیری برای پشت سر گذاشتن این اتفاق.اگرم همسرت تمایلی به رفتن پیش روانشناس نداشت خودت حتما حتما برو.
شرایط شما مثل کسایی میمونه که توی یه حادثه دست و پاشون زخمی شده و اسیب دیدن و با همون وضعیت دارن به راهشون ادامه میدن.
روانشناس با هر دوتون حرف میزنه و یه راه درست و منطقی رو پیش روتون میذاره.
در هر صورت باید یه کار اساسی برای این رابطه اسیب دیده انجام بدی.
سلام لبخند جان عزیزم شما مثل من ادمی رمانتیک و محزون هستی البته من خیلی تغییر کردم چون رواندرمانی شدم و خیلی رو خودم کار کردم در این شرایط در هر جا هستی به یک روانشناس کار دان مراجعه کن و با شوشوی خودت جلساتی کار کنید با یک روانشناس البته.کاش تهران بودی و پیش دکتر دارابی میرفتی که من با او خیلی نتیجه گرفتم.میتونی تلفنی هم با او نوبت گرفته و صحبت کنی حتی ایرانیان از امریکا تلفنی با او مشاوره می گیرند به سایت او مراجعه کن که مقالاتی هم در این باب دارند.شاد باشی عزیزم.www.drdarabi.blogfa.com
سلام لبخند جان عزیزم شما مثل من ادمی رمانتیک و محزون هستی البته من خیلی تغییر کردم چون رواندرمانی شدم و خیلی رو خودم کار کردم در این شرایط در هر جا هستی به یک روانشناس کار دان مراجعه کن و با شوشوی خودت جلساتی کار کنید با یک روانشناس البته.کاش تهران بودی و پیش دکتر دارابی میرفتی که من با او خیلی نتیجه گرفتم.میتونی تلفنی هم با او نوبت گرفته و صحبت کنی حتی ایرانیان از امریکا تلفنی با او مشاوره می گیرند به سایت او مراجعه کن که مقالاتی هم در این باب دارند.شاد باشی عزیزم.www.drdarabi.blogfa.com
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز