الهی😢😢😢
یعنی گفتن ممکنه دوباره رشد کنه؟ نمیشد عمل کنن کلا بیرونش بیارن؟
عزیزم جوونی ♥ غصه نخور. امیدوارم خیلی زود مشکل حل بشه و یه بارداری سالم و راحت داشته باشی و بچتو به سلامتی و شادی بغل بگیری♥ ولی به هر حال داروی اعصاب سعی کن نخوری بلکه دل خدا رحم اومد و هممون خیلی زود مادر شدیم. بچه سالم بیاریم
اره ممکنه دوباره رشد کنه اون مول تا شیش ماهگی بچم باهاش سازش کرد یهو مثل یه هیولا خون‌رسانی بهش و قطع کرد و همون شب که من کمی درد داشتم و رفتم بیمارستان بچم دوساعت بعدش قلبش وایستاد حتی از منو شوهرم انگشت گرفتن که اگه خونریزی زیاد بشه مجبوریم رحمو برداریم و جون تو را نجات بدیم منم فقط مثل یه مرده متحرک بودم .. بعد از بدنیا آمدن بچم بردن کورتاژ و من چون حتی تپش قلب داشتم از قبل و قرص می‌خوردم تاکی کاردی شدم نزدیک بود سکته قلبی کنم ..بمیرم واسه دلت تو چقدر سختی و رنج کشیدیی خواهرم
خدا نکنه عزیزم. امیدوارم دیگه هرگز این خاطره تلخ برات تکرار نشه. امیدوارم یه روزی تو خونه ماها هم شادی بیاد و صدای خنده های خودمونو بچه هامون تو خونه بپیچه. میدونم که خدا هیچوقت برام نخواسته امیدی هم ندارم که بعد از این بخواد و حتی امیدی ندارم از عمرم چیزی مونده باشه فقط دارم تلاش میکنم این باقیمونده رو جوری بگذرونم که دل شوهرم بیش از این خون نشه.
امیدوارم عزیزم من که به خدا امید دارم شاید بعضی وقتا از دهنم یه حرفای بدی در اومده ولی تو دلم هیچی نیست حتماً حکمتی داره که این اتفاق افتاد من دورو اطراف دیدم 4وپنج نفر که باردار میشن قطعاً یکی از بچها میمیره الآنم 4پنج نفر باردار شدن قرعه به نام من و بچم اومد که این اتفاق افتاد ..نمی دونی وقتی مامانا تو بخش زایمان به بچه ها شون شیر میدادن من انگار وسط جهنم خدا بودم می‌رفتم تو دسشویی فقط گریه می کردم نه توی اتاق که یه وقت نگن حسوده و حسادت میکنه امیدوارم خدا هم بعد این سختی که کشیدیم دلمون رو شاد کنه مخصوصاً دل شوهرامونو که همه غما رو میریزن تو خودشون شوهرم کلی پیر شده بعد دیدن چهره پسرکم همش میگه خیلی قشنگ بود و تازه مو دراورده بود .. خدایا خودت صبرمون بده که دق نکنیم از غصه 🤲
دقیقا میفهمم چی میگی😭😭😭 ولی من زندگی برام بی معنی شده. بقیه بهم میگن تو همیشه اینقدر قوی و پر انرژی بودی که از پس هر مشکلی برمیومدی. شوهرم میگه من عاشق اون قدرت و انرژیت شدم پس الانم همون باش و دوباره تلاش کن 😞 اما خودم میدونم که اون منه قوی در من مرده 😞 خدا بهم یه زخم کاری زده 😞
خدا دردی رو دلم آوار کرده که میدونم حتی خودش نمیتونه حالمو خوب کنه😞 وقتی زندگی به جایی برسه که حتی به معجزه هم امیدی نباشه چجوری میشه ادامه داد؟😞 من همه رویاها و ارزوهام بر باد رفته و دیگه نه فرصتی برام مونده نه جونی نه امیدی 😭 حتی جرات ندارم سر پا بشم از ترس اینکه خدا دوباره یه بلا برام در نظر بگیره 😭 الان خودم هستم و ارزوی مرگ پس خدا نمیتونه کاری به سرم بیاره ولی اگه دوباره باردار بشم باز خدا میتونه هزار بلا بر سر بچم بیاره و عذابم بده. من در آستانه چهل سالگی تازه فهمیدم که توی این دنیا برگ زردی بودم بازیچه باد و پای عابران و سالها بیهوده به رحمت خدا دلخوش کرده بودم😞 کهنه سواری هستم که بازی آخرو به نامردی باخته و حالا باید چهارگوشه زمین رو با دل خون و سر شکسته ببوسه و ترکش کنه😞 تموم شد رفت...
من روزا رو میشمردم تا عمرم تموم بشه.دیدم فقط خودم اذیت میشم.روزی هزار دفعه میگفتم الهی بمیرم برات.ولی میبینی هنوز هستم.بیخیالش شدم.تا اردیبهشت که اقدام کنم اگه بشه.اگرم نشد که چاره ای ندارم ینی کاری از دستم بر نمیاد.
میشه عزیزم. حتما میشه. شما جوونید و سالم. امیدوارم به زودی خبر خوش بارداری و زایمان خوبت رو بهمون بدی. من اگر ناامیدم چون روزای سخت زیادی رو گذروندم تا به اینجا رسیدم و این دیگه ضربه آخر خدا بود و شرایط زندگیم و سنم برام امید و فرصتی نذاشته ولی اگه حتی دو سال پیش بود قطعا با قدرت و امید بیشتری زندگیمو ادامه میدادم😞 اما برای همه شما امیدوارم و از صمیم قلب روزای خیلی خوب و خوشی رو آرزو میکنم🙏
اگر اولی بود امید داشتم.ولی حالا...
کاش خدا جواب دلشکستمو بده💔
