منم از همین ناراحتم😭😭😭 چرا خدا برای ما نخواست؟ 😭😭😭 اگه هرگز نخواد چی؟ اصلا چرا داد وقتی قرار بود بگیره😭😭😭
بعد از زایمان وقتی رفتم توی بخش توی اتاقی که بستری شدم هفت تای دیگه بودن که همه سزارینی و بچه دوم و سوم و همه ناخواسته. همشون یا قند خون داشتن یا فشار و چربی و کلی مشکل. همه هم موها رنگ کرده و مرتب، ناخنها مرتب، ارایش کرده و مهم تر اینکه همه کلی آدم همراهشون بود و بهشون رسیدگی میکرد. بچه همشون پیششون بود. خدا رو شکر مبارکشون باشه اما من...
اصلا فکر نمیکردیم وقت زایمانه با دست خالی بدون ساک و وسایل با موهای شلخته که نه ماه رنگ نشده با صورت اصلاح نشده و بی ارایش تک و تنها تو شهر غریب افتاده بودم روی تخت گریه میکردم و شوهرم هم پشت در بخش بی کس و تنها گریه میکرد و دسترسی به ما نداشت بچم هم تو بخش نوزادان بی کس و تنها گریه میکرد و هیچکی نبود بره حداقل بپرسه حالش چطوره خدا هم نگاه کرد دید از ما سه تا بدبخت تر اونجا نیست زد همه دلخوشی هامونو نابود کرد😭😭😭😭
روزی که پسرم پر کشید زنگ زده بودن حراست چند تا نگهبان اومده بودن بخش نوزادان که اگه ما بخش رو بهم ریختیم مانع بشن. وقتی بچمو گذاشتن تو بغلم نگهبانها با من و شوهرم گریه میکردن و میگفتن آخه این دو نفر به این ارومی و مظلومی چرا ما رو خبر کردین😭😭😭
خدایی که اینجوری بی رحمه از کجا که بچه بعدی رو ازم نگیره😭😭😭😭