2777
2789
من همیشه به خودم و دیگران انگیزه و انرژی میدم، اما خب راستش این درد لعنتی مثل دندون دردی میمونه که د ...

ممنون از هم دردیت، فقط ماها که کنار همیم و این غصه رو تحمل می کنیم می فهمیم

از دلداری دادن دیگران که هیچ درکی از حال ما ندارن حالم بدتر میشه اصلا دوست ندارم هیچ کسی منو دلداری بده یا نصیحت کنه یا توصیه و... 

مخصوصا اگه باردار بشم حرفای دیگران و رفتارهاشون واقعا حالمو بد می کنه نمی دونم چطوری بی تفاوت باشم با همه، 

دلم میخواد برم تو یه جزیره ی دور افتاده با یه بچه برگردم بدون هیچ فامیل و قوم و خویشی 

دنبال ی عکس بودم،اتفاقی ی فیلم دیدم از بارداری قبلم که از شکمم گرفتم که داره تکون میخوره تو شکمم گر ...

عزیزم خدا پسرهاتو واست حفظ کنه 

می فهمم حالتو

منم کلی لباس و وسایل پسرونه خریدم که همشونو همسرم برده انداخته انباری حتی جرعت نمی کنم در انبارو باز کنم

کاش خدا صدامو بشنوه پسرمو بهم برگردونه 

بیایین همگی برای هم دیگه دعا کنیم تا هممون به خواسته های قلبیمون برسیم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

این ماه میشه 10 ماه که از زایمانم میگذره هر چقدر به بهمن ماه نزدیکتر میشیم حالم بدتر میشه

همش فکر میکنم اگه الان بود چهار دست و پا میرفت اگه بود تاتی تاتی می کرد 

انقدر حالم بده که وقتی نوزاد یا مادری که تازه زایمان کرده می بینم به خودم میگم چرا قسمت من این شد مگه من چه گناهی کرده بودم 


این ماه میشه 10 ماه که از زایمانم میگذره هر چقدر به بهمن ماه نزدیکتر میشیم حالم بدتر میشه همش فکر م ...

نمیشه بقیه رو دید و دلت به حال خودت نسوزه،من حتی دختر بزرگتر میبینم همراه باباش حتی،میگم آخی یعنی ما هیچوقت دختر دار نخواهیم شد؟دلم به حال همسرم می سوزه،دختر دار نمیشه خودش رو برا باباش لوس کنه ،گاهی میگه اگر بود،الان مثلا چقدری بود و چکار می کرد 

یا دیدن بچه برادرم که دقیقا با من زایمان کرد،انقدر خودش رو لوس می‌کنه،واسه بقیه،جای دختر من انقد خالیه که نهایت نداره

نه هنوز میخوان اگه خدا قسمتم کنه و عمری باشه اقدام کنم ولی استرس لعنتی تمام وجودمو گرفته 

منم مثل چی می ترسم،حال خرابم تو بارداری هام...

اما بخاطر تو حسرت بودن پسرم و اینکه همش می‌گفت و سن بالای ما و اینکه بیشتر می موندم،دیگه نمی دونستم امیدی هست به بارداری سالم یا نه،تازه من همیشه همون بار اول می گرفت،این بار چند ماه طول کشید،بیشتر ترسیدم نکنه نشه و بچم حسرت خواهر برادر براش بمونه

من بعد ی سال اقدام کردم،شما هم انشالله به زودی اقدامت رو شروع کن

امیدوارم خواست خدا با خواست دل هامون یکی بشه

بچه ها ما همه یک درد مشترک داریم و خوب می‌فهمیم چی میگیم.چون اون رو تجربه کردیم.  ولی وقتی یکی رو یا بچش تو خیابون می‌بینیم منطقی نیست مقایسه کنیم،هرچند طبیعیه! ولی فکر کنین ممکنه یکی از اونا که حسرتش رو میخوریم یکی از بچه های همین تاپیک باشه. من شما رو با پسرتون ببینم و بگم خوش به حالشون الان پسر من هم باید اینقدری می‌بود و شما هم من و دخترم رو ببینید این فکر رو بکنید. کی فکرش رو میکنه که هردو دردمون یکیه! یا اینکه وقتی با یکی از عزیزتون درحال قدم زدن یا صحبت هستید کسی دیگه حسرت شما رو بخوره...به هرحال هرکسی دردی داره که ظاهرش نشون نمیده.حتی اقوام نزدیک،چه رسد به غریبه! ما چه میدونیم از زندگیش... حواسمون به داشته هامون باشه

خدا به هممون کمک کنه💔🌹🤍

ممنون از هم دردیت، فقط ماها که کنار همیم و این غصه رو تحمل می کنیم می فهمیم از دلداری دادن دیگران ک ...

منم از همه فراری بودم.خدا انصاف بده به مادرشوهرم که عید اون سال گفت باید اینجا باشید،درحالی‌که با خواهرشوهرم یک زمان باردار بودیم و بچه اون، وسط مهمونی شیرین کاری می‌کرد و من زیر نگاه های سنگین و ترحم آمیز مردم زجر کشیدم.

 شاید اون بنده خدایی که نصیحت میکنه نیتش خیر باشه، ولی ما چون حساس شدیم رنجوریم. اما کسیکه تو شرایط بد یکی وحشیانه دل میشکونه،خدا باید شفاش بده  

منم از همه فراری بودم.خدا انصاف بده به مادرشوهرم که عید اون سال گفت باید اینجا باشید،درحالی‌که با خو ...

دقیقا این منم که حساس شدم آدمای اطرافم تغییر نکردن اما من تغییر کردم 

ضعیف تر، رنجورتر و ترسوتر شدم 

اتفاق های خوب دیگه ای که واسم افتاده اینه که دیگه دنیا و مادیات واسم ارزشی نداره از مرگ نمی ترسم 

خودمو برای داشتن ها زجر نمی دم و سعی میکنم آدم خوبه ی قصه ی زندگی خودم فقط باشم

واسه حال دل خودم زندگی کنم و دیگه سعی میکنم بیخیال نگرش و حرف دیگران باشم هرچند هنوزم تو این مورد آخر ضعیفم ولی سعی میکنم بیشتر رو خودم کار کنم

منم مثل چی می ترسم،حال خرابم تو بارداری هام... اما بخاطر تو حسرت بودن پسرم و اینکه همش می‌گفت و سن ...

منم 37 سالمه و مثل شما نگرانم

دخترم 8 سالشه الان 3 ساله انتظار خواهر یا برادر می کشه 

سال 1400 سقط داشتم بهمن گذشته ام پسرمو از دست دادم ، امیدوارم اگه خدا قسمتم کرد و دوباره باردار شدم حالا حالا ها بهش نگم چون طاقت انتظار نداره بچم 

بچه ها ممنون که هستین انشالله همیشه تنتون سلامت و دلتون شاد باشه

دقیقا این منم که حساس شدم آدمای اطرافم تغییر نکردن اما من تغییر کردم  ضعیف تر، رنجورتر و ترسوت ...

این طمأنینه خیلی خوبه؛ با افسردگی فرق داره. یه جور بزرگ شدن و بزرگواریه. برا من که خوب بود

سلام.خانم هامن۲۹ سالمه

دوتا سقط داشتم تو سه ماهگی

ازمایشات سقط دادم مشکلی نداشت اقدام کردم

پسرمو حامله شدم که اوایل ماه پنج یهویی از دستش دادم بی دلیل

کی میتونم اقدام کنم💔

نظر دکترم به دوماه بود

سلام.خانم هامن۲۹ سالمه دوتا سقط داشتم تو سه ماهگی ازمایشات سقط دادم مشکلی نداشت اقدام کردم پسرمو ...

سلام عزیزم

خدا به دلت صبر بده عزیزم حالتو خوب درک می کنیم

گفتن اینکه یکم به خودت زمان بده خیلی سخته چون می دونم که خیلی سخته ولی خیلی زود میگزره اما سخت

منم پسرمو 10 ماه پیش از دست دادم پسر 49 روزمو انقدر سخت بود که دلم میخواست دو ماه بعدش باردار بشم ولی زمان گذشته و الان 10 ماهه 

اما دلیل سقط هارو خوب پیگیری کنید انشالله که خیلی زود روزهای سختت میگذره 

سنت زیاد نیست خداروشکر یکم به خودت برس و استراحت بده تا رحمت آماده تر باشه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز