مادرهایی که بچه از دست دادین والان دوباره یا اقدامین یا باردارین و یا هم دوباره مامان شدین بیان با

سزارین بودم ،من اصلا جلوگیری نداشتم دوست داشتم زودتر باردار بشم ولی خب استرس زیاد باعث نه ماه طول بکشه،همینجا خانومی بودن بعد چهل روز باردار شدن،به من گفته بودن باید امینوسنتز بشم اما همسرم اجازه نداد دکترم گفت لازم نیست،این باعث شد تا آخر بارداری استرس داشته باشم,ولی خدارو شکر بچم سالم بود و به قول دکترم اگه یک بچت مشکلی داشته قرار نیست بچه بعدی هم مشکل داشته باشه

کاملا درکت می کنم عزیزم می فهمم چی کشیدی . خدا رو شکر که الان خوبی

مشکلت توی بارداری چی بود؟ من ۴ ماه گذشته و دارم دیوونه میشم دیگه نمی تونم صبر کنم . زمان خیلی دیر می گذره . بخیه ها اذیت می کنن؟ دکتر دارویی چیزی نمیده که کمک بشه؟

دکتر سونوگرافی گفت عدد آن تی یکم بالاست وهم بخاطر اینکه اون بچتو ازدست دادی بهتر آمینو بشی ولی دکترم گفت خوبه ولازم نیست وهمسرمم اجازه نداد گفت آمینو احتمال سقط هم هستند بخیه های اون زایمان قبلیم اصلا اذیت نکرد با اینکه هشت روز بعد زایمان اصلا استراحتی نداشتم بیشتر بیمارستان بالای سر پسرم بودم و روی زمین های سرد بیمارستان می‌نشستم وگریه میکردم ولی بعد دوماه از زایمان پیاده روی رو شروع کردم تا وزنم بیارم پایین روحیه ام بهتر بشه دکتر گفت باعث میشه تخمدان  هات فعال تر بشه

الهی بگردم عزیزم بخدا اشکم دراومد 

خدا  رو صد هزار مرتبه شکر  برای الان که خوبید 

تو روخدا منم دعا کن

جک.

من اسم همون پسرمو روی این پسرم گذاشتم،واین دفعه که رفتم سرخاک پسرم انگار دیگه هیچ حسی به اون خاک نداشتم انگار پسرم برگشته ،مطمن باش دوست عزیزم وقتی دوباره فرزندت برگرده  دیگه تموم میشه سختیها زندگیت برمیگرده به روال قبل،اینوهمه‌ی مادرایی که بچشون  ازدست دادن دوباره بچشون برگشته  میگن مطمن باش 

عزيزم منم بچمو أز دست دادم 

الان ٦ ماه ميگذره ماه بعد به اميد خدا ميخوام اقدام به بارداري كنم 

به نظرت ٧ ماه كافيه؟؟؟؟

فدات عزیزم انشالله خدا نگهدار پسرت باشه

ممنون از محبت و مهربونیت 

انشالله این روزهای منم زودتر بگذرن

سلام عزیزم. متاسفم واسه اتفاقی که برات افتاد و خدا رو هزران بار شکر بابت غنچه نازت😍 منم یک سال و ۷ ماه از آسمونی شدن فرشتم میگذره و دو ماه بعد سز اقدام کردم و بینهایت استرس داشتم و الان گاهی اوقات دارم. ممنون میشم بابت رفع استرس کمکم کنی🙏

بنظرم من کافیه ،من خیلی زودتر میخواستم ولی خب نشد ،انشاالله به زودی دلت شاد میشه تمام غم ها یادت می‌ره مطمن باش دوست عزیزم  

مطمن باش دوست خوبم روزای خوشی در راه  

یعنی منم اقدام کنم؟

اسم دکترتون چی بود؟ 

چقدر سخت كه باهم همدرديم صبحتاتونو با دوستمون خوندم و خداروشكر كه جاش سبز شده براتون💚 منم فقط با برگشتنش و بارداري ميتونم اروم بشم برام دعا كنيد دخترم خيلي سراغشو ميگيره همش ميگه داداشم چرا رفت چرا خدا نخواست بدنيا بياد و من بهش اميد ميدم كه خدا بزرگ و مهربونه دعا كني مياد .. من سر خاك پسرم نرفتم حتي نزاشتن ببينمش اصلا نميدونم چه شكلي بود ولي خيلي بهش فكر ميكنم.

شما چند وقت از زایمانتون گذشته؟تو همین تاپیک خانومی بودن که بعد چهل روز باردار شدن

درسته عزیزم برای ماها که همدریم فقط بارداری و تولد بچه می‌تونه سختی‌ها و فراموش کنیم ،من به بچه ام شیر هم دادم صورت مظلومش همیشه منو میسوزند گاهی شبها با صدای گریه اش بیدار میشدم واشک می ریختم،بنظرم بهتر که شما ندیدن چون دیدنش به مراتب سختتره،انشاالله به زودی  باردار میشین این روزا هم میگذره 

۲ ماه و نیم