2777
2789

آرسام جان هرروزسردعاهام تک تکتونویادمیکنم میگم الان شرایطمون سخته گاهی غیرقابل تحمل ولی بعدشب سیاه سپیدخداروچه دیدیدسال دیگه این موقع این تاپیک خالی باشه همه سرگرم بچشون باشن یادورهم جمع شیم راجب بچمون بگیم بخدابادعای هممون برآورده میشه خداهست خداهست خداهست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

آرسام جان هرروزسردعاهام تک تکتونویادمیکنم میگم الان شرایطمون سخته گاهی غیرقابل تحمل ولی بعدشب سیاه س ...

من دو ساله فقط تو بیمارستانم و هی یه تکه از قلبم میره واقعا دیگه در توانم نیست خدا نگاهم کنه بهم بده منم شاد کنه همه شما دوست های گلم کاش برسه روزی ک بیایم لز پوشک و شیر و واکسن بگیم و درد بجه هامون کمرنگ تر بشه 

بیاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد ......
آرسام جان بچه اولته؟

اره عزیزم آرسام بچه اولم بود و اونم ناخواسته ولی خیلی عزیز و بعد اون دوبار دیگه تکرار شده اخریش دو ماه پیش بود 

بیاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد ......
انشا...خدایه آرسام دیگه بزودی بزاره تودلت عزیزم

ممنونم عزیزم خدا دختر نازت بهت برگردونه ، عکس کاربریم ببین چقدر قشنگه برا بچه های رفته مون هست 

بیاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد ......
بچه ها خیلی دلم میگیرا خیلی درسته من داغ دیدم بچه هام رفتن ولی حسود نیستم دختر خواهرشوهرم رو شوهرم ه ...

هیچ چیز بی جواب نمی مونه عزیزدلم 

بسلامتی توهم خیلی زود بچه خودتونو بدنیا میاری 

این روزا میگذره خواهری

هیچ چیز بی جواب نمی مونه عزیزدلم  بسلامتی توهم خیلی زود بچه خودتونو بدنیا میاری  این روز ...

ولی دل شکستن با هیچ چیز جبران نمیشه خیلی دلم میشکنه خیلی 

بیاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد ......
ولی دل شکستن با هیچ چیز جبران نمیشه خیلی دلم میشکنه خیلی 

درکت میکنم عزیزم فقط بخدا واگذارشون کن 

اگه من بودم محلشون نمیدادم 

اگه شوهرتم ادم منطقیه بش بگو ک اذیت میشی از این رفتار اونا ک کمتر بیارتش...


بمیرم برای دلت آرسام به هداناهم گفتم اجاق کورکه نیستی بچه دارمیشی ماهاحساس شدیم زن بارداربچه حالمونو ...

واقعا بی رحم هستن بعضیا اونروز تو یه تاپیکی داشتم.میگفتم روزی ک داشتم سر بجه دومم سقط میکردم تخت کناریم زایمان کرده بود و من واقعا مثل یه بچه ذوق میکردم و بهش تبریک میگفتم بعد اون داد رو داد ک بیاید پرده کنار منو بکشید نمیخام این دقیقا میگفت این منو و بچم ببینه اون لحظه صدای شکستن قلبم حس میکردم و پرده ک کشیدم خیلی گریه کردم بیصدا خیلی 

بیاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد ......
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز