حالا بعضیا درک و شعور بالاتری دارن و توی صحبت و رفتارشون با افرادی مث ما خیلی رعایت می کنن و سنجیده حرف میزنن و رفتار میکنن بعضیام بی فکرترن و هر چی به ذهنشون میرسه میگن.دیگه ما نمیتونیم همه ادما رو با خودمون هماهنگ کنیم پس تنها چاره اش قوی تر شدنه که ما قوی شدی مطمئن باش.اگر تو بارداریمون میگفتن بچتون ماه اخر میمیره دق میکردیم ولی الان زنده ایم هنوز و امیدواریم چون قوی شدیم شکر خدااا
ااا خدا رو شکر که توی سونو کبدت چرب نبوده.ببین من بعد زایمانم هر هفته تا سه چهار هفته میرفتم انزیمای کبدمو چک میکردم حتی تو اولین ازمایشاتم با اینکه بالا بود ولی همزمان سونوگرافی کردن کبد سالم بود.کلا به نظر چیز نگران کننده ای نیست
[QUOTE=105112615]ااا خدا رو شکر که توی سونو کبدت چرب نبوده.ببین من بعد زایمانم هر هفته تا سه چهار هفته میرفتم انزیمای ...[/QU
کاش بشه اقدام کنم .مرسی عزیرم که همیشه روحیه میدی 😘😘
مثلا میگه دختر میترسید تو رو دیده گفت همه ک مثل اون نمیشن یا وای همین گفتم دست راستت زیر سر زهرا بعدشم.تازه اوایل بارداریشونه چرا اونموقع ک من تند تند باردار میشد یکبار نمیگفت دستت زیر سر دخترم نمیدونم بعضیا کی میخان یاد بگیرن دل شکستن تاوان داره اونم به چه قیمتی درست میگی هبچکی حال ما رو درک نمیکنه منم بهش گفتم.ممنون از لطفتون من مشکلی برا باردار شدن ندارم
عزیزم من که این اتفاق رو در مورد خودم فقط امتحان سخت الهی میدونم چون هیچ حق الناسی به گردنم نبوده و نیست و هر حرفی بخوام بزنم همش خودمو جای طرف مقابل میزارم که دلش نشکنه و هر کیو میبینم فقط سعی می کنم خوبیا و زیبایی هاشو ببینم و بهشون بگم و .. پس ما که دلی نشکوندیم ما که مال حرومی سر سفرمون نیاوردیم پس فقط امتحان بوده ..
اون پیرزن هم از بدبختی و کم شعوریش اون نفرینو کرده.نفرین اون که نگرفتت خیالت راحت چون نه تنها بهش ظلم نکردی تازه دوبارم بهش کمک کردی.به هر حال ما هممون اومدیم تو این دنیا و امکان نداره بدون امتحان الهی از دنیا بریم.شکرگزار خدا باشیم تا سربلند باشیم پیش خدا و بچه های فرشته مون
دقیقا منم میگم کاش هیچوقت پسرم اون دنیا از من شرمنده نشه
ببین هر حرفی و بزنی و هر قضاوتی کنی تو این دنیا تاوان همون اندازه رو پس میدی .من به این باور دارم و ایمان دارم.مادر شوهرت از اون مدل هاست که فکر نمیکنه و حرف میزنه...بعدم وقتی تو حامله بودی اون جمله رو نمیگفت علتش اینه که هیچ مادر شوهری دلش نمیخواد ضعف یا آتو از دخترش دست عروسش بده.حالا به خیال کوته فکرا این ضعفه دیگه.
منم ماه اول بعد زایمانم خانوم دوست همسرم که باردار بود و چند روز دیگه زایمانشه ..پشت تلفن گفت واای مریم جوون تو رو که دیدم خیلی ترسیدم به دکترم گفتم ال کن و بل کن و ..اون لحظات خیلی دلم گرفت و گفتم شدم درس عبرت واسه این و اون ..بعد تلفنو که قطع کرد به خودم گفتم اون که کم شعوره و توش حرفی نیست ولی چه اشکال داره مورد تو بشه درس عبرت برای مادرای باردار دیگه شاید یه بچه این وسط نجات پیدا کنه و یه مادر داغ دار کمتر شه ..و گفتم خدایا هر جا که منو مثال زدن فیدبک مثبتش برای اگاه شدن به مادر باردار رو به خودم برگردون..
ما همگی درد مشترک داریم پس تجربیات تلخ مشترک اینچنینی هم حتما هممون داریم
میگم شب قبل آزمایش ساعت ۲ ونیم شب فولیک اسید خوردم ممکنه به این خاطر انزیمها بالا نشون داد
معلومه هیچ مادرشوهری به عروسش نمیگه دستت زیرسردخترم اونادخترخودشونوازهمه بهترمیبینن منم ازهفته پیش رفتم اینطورشدم گفتم دیگه نمیرم تازایمان نکردم نمیرم چون ماهاحساسم شدیم من خودمومیگم باکوچکترین تلنگرمیشکنم بالاخره امتحان سختی شدیم غصه نخورمنوتوبه اندازه کافی غم ازدست رفتن بچمونوداریم که نخایم غصه امثال این ادماروبخوریم شوهرم گفت هیچوقت دیگه نیاآروم شدم همینکه هیچوقت نمیبینمشون برام کافیه
