2777
2789
سلام ایییییییییییییییی گفتید من یه دختر داشتم زایما ن دومم هم شد دوقلو دختر مادر شوهرم اصلا نیامد کمکم هیچ یه سره هم میگه تو تلویزیون نشون داد شش قلو پسر نمیدونم چرا من نمیبینم اینا رو میگه من رو بسوزونه من بهش جواب چی بدم کمک کنید
1/8/91

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

انشاا...خدا هرسشونو برات نگه داره عزیزم.مادرشوهر من دخترش خودش دختر داره تازه همش واسه ما اسم پسر انتخاب میکنن.مامانم از سوریه اول زندگیمون یه عروسکم سوغاتی اورد اومده میگه انگار جلو جلو دخترتونم اومدن گذاشتن کنار خونتون....اگه میدیدی با چه لحنی گفت....یک استرسی گرفتما
سلام به همگی
بچه برای پدر و مادرش بچه اس و فرقی نداره دختر باشه یا پسر . ایشالا همه بچه ها سالم بدنیا بیاین و عاقبت به خیر باشن .
در عجبم از طرز فکر برخی افراد .
شارن جان دایی من 3 تا پسر داره اتفاقا یه پسر داشت و بعدی هاش دوقلو شدن . همیشه میگه من که می دونم جام گوشه خانه سالمندانه .
ما خودمون 3 تا خواهریم و یه برادر داریم که کارش قراردادیه . مامانم داره داغون میشه . بعضی وقتا میگه کاشکی اینم دختر بود غصه کارکردنشو نداشتم . حالا فکر کن اون بنده خدایی که 6 قلو پسر داره از کجا براشون کار پیدا کنه تو این اوضاعی که دارن همه رو اخراج می کنن از کارشون . ولی دختر راحته میشینه تو خونه و شوهره وظیفه اشه بهش برسه و خرجشو بده.
سلام به همه

شارین جان بهش میگفتی دختر داشتن سعادت میخواد ..

منم خیلی با خانواده شوشو درگیرم هرچی ازشون دوری میکنم درست نمیشن

مثلا مادر شوهرم ماهی یکبار میاد نوشو میبینه خواهرشوهرا که بماند مگه ما بریم خونه مامانه شوشو اوناهم اونجا باشن

ببینیمشون توی یه کوچه هم هستیمااااا فکر کن.. هی به خودم میگم بهتر دخترم کمتر

بهشون وابسته میشه

دخترم 4 ماهشه ..حالا هر وقت میبینیمش (مادر شوهر گرام) هی رو به دخترم میکنه میگه نمیذارن من تو رو ببینم

نمیارنت پیشه من .. یا منو دیگه نمیشناسش.. مامانو بابات بلد نیستن نگهت دارن..منم هیچی جوابشو نمیدم خودمو

میزنم به اون راه.... ولی خیلی دیگه داره لجمو در میاره .. وقتی با اونا هستم اینقدر از

کارام ایراد میگیرن که حسه شمــــــــــــــــــــــر بودن بهم دست میده تا مادر بودن کمکم کنید خیلی اذیتم
هنگام به گریه انداختن زن, مواظب باشید...
" خدا " اشکهای او را می شمارد...
بانو جان خیلی جالبه من حرص میخورم چرا خواهرای شوشو دست از سرمون برنمیدارن شما حرص میخوری که چرا خونت نمیان .خوش به حالت .میخوای چی کار آخه بیان اونجا. درباره مادر شوهر اگه تونستی بیخیال شو نتونستی با خنده بگو والا ما هم اینجوری بزرگ شدیم هیچیمونم نشده.
فرشته کوچک من زمینی شد و قلبش در حال تپیدن است. قسمتتون الهی
آلفان جون آخه شوهرم حرص میخوره میگه منی که اینقدر براشون زحمت کشیدم حقم نیستتتتتت

مامانشم دیگه خیلی رو اعصابمه
هنگام به گریه انداختن زن, مواظب باشید...
" خدا " اشکهای او را می شمارد...
سلام به همه دوستان....
من جز اون عروسایی هستم که با کوتاه اومدنای به موقع(نه افراطی) تونستم مادر شوهرمو که همه عالم میگن کنار اومدن باهاش غیر ممکنه عاشقخودم کنم طوری که الان قسم میخوره از دخترای خودش بیشتر دوسم داره....بی نهایت سر زبون داره و تو تموم عمرم زن به این با سیاستی ندیدم ولی من کلی انرژی گذاشتم که باهاش رابطه ی خوبی برقرار کنم و موفق شدم....از طرفی شوهرم همیشه منو به خاطر به قول خودش این هنر تحسین میکنه
من یه طورایی ندید عااااااشق مامان ایلیا هستمتو تاپیک سیاست های زنونه هم حرفاشو دنبال میکنم...واقعا خانم بی نظیری هستند.براشون آرزوی موفقیت دارم...الانم اومدم اینجا و صحبتایی که برای یکی از دوستان تو صفحه قبل رو کرده بودند خوندم و واقعا استفاده کردم
دورباش اما نزدیک...من از نزدیک بودنهای دور میترسم
سلام به همه دوستان....
من جز اون عروسایی هستم که با کوتاه اومدنای به موقع(نه افراطی) تونستم مادر شوهرمو که همه عالم میگن کنار اومدن باهاش غیر ممکنه عاشقخودم کنم طوری که الان قسم میخوره از دخترای خودش بیشتر دوسم داره....بی نهایت سر زبون داره و تو تموم عمرم زن به این با سیاستی ندیدم ولی من کلی انرژی گذاشتم که باهاش رابطه ی خوبی برقرار کنم و موفق شدم....از طرفی شوهرم همیشه منو به خاطر به قول خودش این هنر تحسین میکنه
من یه طورایی ندید عااااااشق مامان ایلیا هستمتو تاپیک سیاست های زنونه هم حرفاشو دنبال میکنم...واقعا خانم بی نظیری هستند.براشون آرزوی موفقیت دارم...الانم اومدم اینجا و صحبتایی که برای یکی از دوستان تو صفحه قبل رو کرده بودند خوندم و واقعا استفاده کردم
دورباش اما نزدیک...من از نزدیک بودنهای دور میترسم
بانو جون به مادر شوهرت با خنده بگو اوا مادر شما هم دایه عزیزتراز مادر شدید به جوجه اگه دون بریزی میاد طرفت دون بریز تا نوهت بیاد طرفت من نمارم در خونمونو که نبستم قدمت رو چشم شما بیا بیرونت که نکردیم
1/8/91
سلام
وای من دوباره معتاد به نی نی سایت شدم . دو روز بود ترک کرده بودم ها ولی ....... میگن نجات یک معتاد نجات جامعه اس تو رو خدا منو نجات بدین نگران جامعه هستم خخخخخخخخخخخخخخخخخخ

پریناز جان شما خیلی لطف داری گلم . در واقع اینجوریا هم که میگی نیست . شما واقعا خیلی شاهکار کردی که تونستی با مادرشوهرت کنار بیایی .

بانو جان همه مادرشوهر ها این حرفا رو می زنن و تا اخر عمرت هم باید جواب پس بدی . منم اوایل حرص می خوردم چون مادرشوهرم سرخود هر کاری م خواست میکرد . مثلا ایلیا به شدت گرماییه و اگه زیادی بپوشونیمش عرق می کنه و بعد یه باد که بهش بخوره سرما می خوره باورت نمیشه الان بعد از 4 سال مادرشوهرم این حقیقت رو قبول کرده . همش فکر می کنه چون زمستونه باید بچه رو تا خرخره پوشوند و من بالاخره موفق شدم که متوجه بشه باید بچه رو متعادل نگه داشت طوری که نه سردش بشه و نه گرمش بشه .

اوایل منم خیلی حرص خوردم و خیلی اعتماد به نفسم تخریب شد اما بعد مدتی دیدم این رفتارها توی همه خونه ها هست و عادیه . حالا چون مادرشوهر میگه برامون سنگینه . ممکنه مامان خودت این حرفا رو بگن تازه عذرخواهی کنی از اینکه دیر به دیر بچه رو می بری . ولی کلا عزیزم کار خوبی می کنی خودتو به اون راه می زنی . من به مرور زمان و با گذشت خودم رو به مادرشوهرم ثابت کردم . الانه خیلی از حرفام رو قبول می کنه . البته خدایی شوهرم هم پشتم بود . با خود فکر کن ببین ارزش داه خودتو ناراحت کنی . اصلا راست می گه هر هفته یه بار بچه ات رو ببر خونه شون ببیننش . شما بعدا به مادرشوهر و خواهرشوهرهات به عنوان نیروی کمکی نیاز داری پس از الان دم همشونو داشته باش . از 1 سالگی تا 3 سالگی بدترین ستن بچه هاست و ادم تنهایی بخواد بچه رو بزرگ کنه داغون میشه . از طرفی دل بنده خدا پیرزن رو هم شاد می کنی . من مادرشوهرم زیاد رو نداده بدون دعوت بریم خونشون وگرنه هر هفته ایلیا رو میبردم پیششون .

البته می دونم خیلی سخته هی این حرفا رو تو گوش ادم بگن اما مطمئن باش این نیز بگذرد . از وجود دختر و شوشووت لذت ببر این حرفا رو بیخیال .

من کاری که کردم این بود هر چی مادرشوهرم گفتن می گفتم چشم چه خوب شد گفتید البته خیلی از حرفاش هم به دردم خورد . ولی خیلی جاها کار خودمو کردم . این دفعه مادرشوهرت اومد هر چی گفتن لبخند بزن و بگو چشم . البته به میزان جنبه خودشم بستگی داره اگه می دونی با این کار بیشتر اذیت می شی ولش کن. موفق باشی
الفان جان چرا از دست خواهر شوهرات کلافه ای ؟ همه چیز به اندازه و متعادل خوبه . نه خیلی رفت و امد و نه خیلی دوری کردن . باید حد وسط رو نگه داشت . بهرحال اینا چه خوب و چه بد خواهر و برادرهای شوشو هستن و باید گل رو همراه با خار از شاخه چید . شاید خودت زیادی بهشون رو دادی اگه اینطور یواش یواش و نامحسوس محبت های افراطی رو کم کن تا به حد نرمال برسی ولی قطع ارتباط اصلا خوب نیست .
سلام به همه عروسهای خوب و با درایت

مامان ایلیا جان ممنون که نسبت به من حسن نظر دارین

شما هم خیلی خوب در مورد روابط عروس و خانواده شوهر راهنمایی میکنی ممنون کلی استفاده کردیم

اتفاقا خانواده همسر من هم در مورد کمک کردن حساسن هر موقع که زیاد کمکشون میکنم کلی عروس خوبه میشم

درمورد فرزند دختر همه میدونن که دلیل دختر و پسر شدن مرده نه زن
مثلا یکی از اقوام ما خودش میگفت دکتر بهشون کفته که به دلیل طبع شوهرش نمیتونن پسر دار شن البته این هم با رژیم غذایی مناسب قابل درمانه
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز