و اما من
دیروز یه مهمون سر زده داشتم
پنج شنبه تا غروب نشستم پای شومیزم
شب بلند شدم از یه گوشه به صورت تراکتور وار جم کردم و شستم و تمیز کردم و خونه رو برق انداختم.
صب جمعه مهمونم اومد، خواهرم بود، مانتومو برش زده بود دوخت نهایی وپروشو اوزده بود واسه خودم، خیلی خوب دراورده بودش، تا اخر شب نشستم پاش و فقط اتو کشی و چرخ پایین و جادکمه و سردپزش موند، همممش تموم شد، یه صورتی دلبر😍😍😍
تا شب با دوتا هیولای کوچولو و نشستنمون پای چرخ یازم خونه ترکید، روب بعد رفتن مهمونم باز به همون شکل شب قبل از یه گوشه شروع کردم و جم کردم، چون بیس خونه مرتب هست، وقتی خونه میترکه با نهایت دو ساعت کار دوباره دسته گل میشه.
امروز سرکارم، کم کم میخوام برم خونه.
من هنووووز ارایشگاه نرفتم، امروز دیگه همسر رو محبوووور میکنم زود بیاد تا بتونم برم اارایشگاه
نهار دارم، به شدت خسته م باید عصر بخوابم
اگه بتونم مانتومو امروز تموم کنم عالیه
شومیزمم مدل یقه ش اون شکلی که میخواستم درنیومد، باید بازش کنم و دوباره چین یقه شو تنظیم کنم.
برای فردا هم قرار خرید با خواهرم داریم ببینم قطعی میشه یا نه.
یه مشکی گل ریز میخوام واسه مهمونی مامان همسر برای شومیز.
یه پارچه مشکی میخوام واسه مانتو محرم( البته هنوز هیییییچ طرحی براش تو ذهنم نیست، دوس دارم یه پارچه دیگه هم کنارش کار بشه، ببینم میتونم پیدا کنم یا نه، ).
یه پارچه هم یه مانتو خنک تابستونی میخوام بدوزم.