2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2043466 بازدید | 88177 پست

سعی کردم امروزم رو قشنگ بسازم

من تازه فهمیدم چقدر همه چیز و تغیرات به خود آدم بستگی داره

اینکه از آدم های سمی دور بودن چقدر به نفع آدمه. بی توجه بودن به حرف های چرت و پرت دیگران. این که از یه چایی خوردن لذت ببریم. یه آهنگ شاید چقدر میتونه توی روحیه آدم تاثیر بذاره و....


خلاصه اینکه توی زندگی جنبه مثبت و قسمت پر لیوان رو ببینیم


روزم اینجوری گذشت

صبح رو با نام و یاد خدا شروع کردیم. ساعت ده و نیم از خواب پاشدیم. توی پذیرایی خوابیده بودیم. رخت خواب ها رو جمع کردم. دست و صورتمون رو شستیم و چایی دم کردم. صبحانه خوردیم. ابروهامو تمیز و مرتب کردم👩‍🦰

یه آهنگ ریمیکس شاد دهه شصتی پلی کردم♥️

ظرفای صبحانه رو شستم و با آهنگ همخونی میکردم

لباس های خشک شده رو جمع کردم تا شد رفت توی کمد ها

زنگ زدم سوپری پیاز و خیار و لوله باز کن آورد

ناهار دمی گوجه گذاشتم. باز پسرم میگفت گلوش اذیتش میکنه. دارو هاشو دادم

با مامانم تلفنی حرف زدم

سالاد شیرازی درست کردم. برای پسرم به درخواست خودش ماست و خیار

تا ناهار حاضر شه.یه آیس لته برای خودم درست کردم و با پسرم برنامه مهمونی رو دیدیم

"به جرات  میتونم بگم قشنگ ترین برنامه توی ۵ سال اخیر هست که ساخته شده😂😏

ناهار رو خوردیم ظرفا کم بود همون لحظه سریع شستم

یه بسته مرغ از صبح گذاشته بودم بیرون یخش باز شده بود مرغ رو برای شام گذاشتم بپزه. دوتا پای مرغ هم انداختم توش. برنج هم کته کردم که دیگه تا شب هیچ پخت و پزی نداشته باشتم

یکم با پسرم بازی مار و پله کردم🐍

میوه  اسلایس کردم  هم کارتون نگاه کردیم هم میوه خوردیم

ناخن های پسرم رو کوتاه کردم. بردمش حموم .بعدش خودمم حموم کردم☺

موهام رو خشک کردم. روتین مو رو انجام دادم. دم اسبی بستم. آرایش خوشگلی کردم.

دوستای پسرم اومدن دنبالش که برن محوطه بازی کنن.

.منم یکم به خونه رسیدگی کردم. گردگیری اساسی. جمع کردن وسایل روی زمین و ریختن لوله باز کن توی سینک

بعدش آب و خوراکی برداشتم رفتم حیاط. هوا خیلی گرم بود

نشستم رو نیمکت رمانم رو خوندم و تموم شد. شروع کردم به خوندن یه رمان دیگه

به گربه ها غذا دادم🐈

بچه ها کلی بازی کردن مامان ها هم کلی با هم گفتیم و خندیدیم بعدش پانتومیم بازی کردیم. یکی از مامان ها چایی و بیسکوییت آورده بود برای همه

ساعت ۹ شب برگشتیم خونه

غذای پسرم رو آماده کردم براش پلو و مرغ گذاشتم.  سالاد اندونزی درست گردم برای خوردم البته بدون سس. فقط ماست.

خوردم و سریال اوشین رو نگاه کردم

ظرفا رو شستم

دو سه مشت بلغور گندم ریختم لب بالکن فردا پرنده ها بیان بخورن

آشپزخونه رو تمیز و برقی بورقی کردم

وسایل یخچال رو صاف و مرتب چیدم

داروی پسرم رو دادم

اتاقها رو مرتب کردم

با پسرم بازی تمرکز کردیم. با لگو دروازه ساختیم و با یه توپ کوچیک سعی میکردیم به هم گل بزنیم"هماهنگی بین دست و چشم"

الانم داریم میوه میخوریم و براتون تایپ میکنم

بعدش مسواک بزنیم. صورتم رو بشورم .موهام رو شونه کنم ببافم. کرم بزنم کف پام و دستم. مام زیر بغل بزنم و برم توی رخت خواب. با پسرم کلی حرف بزنیم و داستان تعریف کنیمو لالا

[QUOTE=349400017]سعی کردم امروزم رو قشنگ بسازم من تازه فهمیدم چقدر همه چیز و تغیرات به خود آدم بستگی داره اینکه از ...[/QUOT

خوندن برنامه و کاراتون حس خوبی داره .اینکه سعی میکنید همه جوانب و موارد یه زندگی خوب رو در نظر بگیرید و بهشون عمل کنید عالیه😍😍همیشه موفق باشید ان شاءالله🤲😘

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سلام   برنامم  برا امروز 

داروها 

نمازا 

لباسا دو دور شسته بشه‌ و حوله حموم ها 

اتاق پسرم مرتب بشه 

باشگاه برم‌

دوش بگیرم 

لباس خشک ها تا زده بشه 

تخت و اتاقم مرتب بشه 

چند تیکه ظرف با دست شیته بشه 

نهارا رو درست کنم 

شام درست کنم 

سالاد درست کنم 

روکش تختی که شستم گذاشته بشه 

آشپزخونه مرتب بشه 

ظرفا رو بچینم ماشین 

فستم تا ۲ ظهر 

گاز و کنار گاز مرتب و دستمال بشه 


من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }
سعی کردم امروزم رو قشنگ بسازممن تازه فهمیدم چقدر همه چیز و تغیرات به خود آدم بستگی دارهاینکه از آدم ...

خدا قوت 

حس خوب گرفتم از گزارشت 😘❤

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }
*** اعمال معنوی و خود سازی ***1 -نماز اول وقت 2-نماز قضا 4-روزه قضا5-خواندن قران 6-دعای ...

برنامه ها و فعچهرستی که گذاشتی عااالی بودن 


خیلی دوست دارم فهرست معنویشو وارد زندگیم کنم 

ان شالله بشینم ببینم که چیا رو می نونم اجرا کنم بزارم تو برنامم 

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

سلام دوستان خوبم

دیروز: صبح علی جون آماده شد رفت مدرسه

خودم حاضر شدم رفتم سرکار

قرار صبح چهارشنبه آرایشگاه هماهنگ شد، 

ظهر برگشتم خونه ، فایزه یه کشک بادمجون فوق العاده درست کرده بود، با هم خوردیم

من و مهدی خوابیدیم

بیدار شدم همسرم و علی هم اومدن

خونه تکونی اتاق خیلی به درازا کشیده بود ، شروع کردم به انجامش و بالاخره پس از مدتی بس طولانی🙃 تموم شد. اتاق خودم غیر از روتختی و شستن پتو ها دیگه هیچ کاری نداره.


برای امروز قورمه سبزی گذاشتم

یه ذره خیاطی خورد ریزه انجام دادم


تمام خونه رو جارو کشیدم و به وضعیت نرمال رسوندم


امروز:

صبحانه خوردیم 

همسرم رفتن سرکار


یه کوه ظرف شستم

جم و جور کردم

برنجم رو گذاشتم

یه ذره خیاطی کردم

حاضر شدیم با پسرا اومدیم بیرون

پسرا رو بردم محل کار همسرم و خودم اومدم حرم


خواهرم شب میاد خونمون یه ساعتی، بعدش ساعت 2 بلیط داره باید برسونیمش فرودگاه


فردا صبح هم باید برم بانک و آرایشگاه


از مسیر خونه تکونی هم فعلا فقط کمد دیواری و اتاق خودم پرونده بسته شد بقیه هنوز تو صف هستن


سلام خانما من امشب شدیدا به دعاهاتون احتیاج دارم✨❤فردا بهتون نتیجمو اعلام میکنم ان شالله با دست پر ب ...

سلام  نتیجه چی شد ؟ 

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }
اسممو فاطمه صدا کن .اره تند تند کثیف میشه باغچه و درخت داریم من اضافه غذاهامونو میریزم تو باغچه تا ...

کجایی خواهر نیستی ؟ 

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

سلام بچه ها 

امروز مثلاً زرنگ شدم زود پاشدم رفتم باشگاه ولی ب زور ۴۵ دقیقه ورزش کردم خودم رو وزن کردم خیر سرم بیشتر شدم کلا دوری شدم حس ورزش نداشتم 

همسرم رفت ماموریت با بچه ها حلیم گرفتیم برای صبحانه

ناهار مامان اش گذاشت خالم هم اومد مجبور شدم زرشک پلو هم بزارم 

عصر بچه ها حوصلشون سر رفته بود رفتیم پارک و کلی چرت و پرت خریدن 

شام هم قیمه گذاشتم 

ی سری ظرفشویی روشن شد و جمع شد 

ایشالا ببینیم بعدا چی پیش میاد

سلام   برنامم  برا امروز 

داروها ✅

نمازا ✅✅

لباسا دو دور شسته بشه‌ و حوله حموم ها ✅✅✅

اتاق پسرم مرتب بشه ✅

باشگاه برم‌✅

دوش بگیرم ✅

لباس خشک ها تا زده بشه ❌

تخت و اتاقم مرتب بشه ✅

چند تیکه ظرف با دست شسته بشه ✅

نهارا رو درست کنم ✅

شام درست کنم ✅

سالاد درست کنم ✅

روکش تختی که شستم گذاشته بشه ✅

آشپزخونه مرتب بشه ✅

ظرفا رو بچینم ماشین ✅

فستم تا ۲ ظهر ✅

گاز و کنار گاز مرتب و دستمال بشه  ❌

جانبی   رفتم به بابام سر زدم    رفتم مغازه داییم 

یکم جدول حل کردم 

پاهام روغن زیتون زدم جوراب پوشیدم 


من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

سلام دوستان عزیز

ایام به کام . دلتون شاد. تنتون سلامت

گزارش امروزم رو بدم


دیشب چند باری از خواب بیدار شدم وضعیت پسرم رو چک گردم خدا رو شکر حالش خوب بود. تب و سرفه نداشت

صبح با یاد و نام خدا ساعت ۱۰ بیدار شدم. چشمم رو که باز کردم یه الهی شکر گفتم و پاشدم دست و صورتم رو شستم. مسواک زدم. موهام رو شونه کردم سوسکی ها رو انداختم رو صورتم😅 بقیه رو با کلیپس بالای سرم بستم . پسرم هنوز خواب بود

با همسر یکم چت کردم

دو تا خرما خوردم و بدون صدا گردگیری کردم.

پسر جان بیدار شد چایی و عسل درست کردم با نون پنیر صبحانه خوردیم

نیم ساعت بعدش یه قاشق سرکه سیب با آب و عسل قاطی کردم خوردم

داروی پسرم رو دادم. یه موز هم دادم دستش بخوره. امروز نبردمش کلاس ژیمیناستیک

رو تختی رو در آوردم شستم. تا وقتی همسر میاد تمیز و خوش بو باشه☺

جارو برقی کشیدم

برنج کته کردم. از دیشب دو تا تکه مرغ مونده بود اونا رو ریش ریش کردم ریختم رو برنج

با مامانم تلفنی صحبت کردم

یه دوش گرفتم دیگه سرم رو نشستم

یه آرایش ملوس کردم

ناهار رو آماده کردم. یه ناهار مامان پسری که تزیینش هم کردم

اونو خوددیم ظرفا رو جمع کردم شستم

با پسرم پلی استیشن بازی کردم

احساس کردم دارو ها اثر کرده و خابالو شده. یه چرت یک ساعته زدیم. با همسر تلفنی صحبت کردم

زمین بغلی خونه مون رو دارن میسازن. انقدررررررر گرد و خاک و صدا میاد که دیگه روانی شدیم

امروز دیگه از سرو صداشون به مرحله جنون رسیدم. خواستم برم از بالکن داد بزنم بگم بس کنییییییییییید. اما رفتم دیدم خب بندگان خدا دارن کارشون رو میکنن. ساخت و ساز صدا داره دیگه. خلاصه  به جای اینکه عصبانیتم رو سرشون خالی کنم ،دو دقیقه وایسادم لب پنجره به سختی کارشون توی این گرما نگاه کردم و از خدا خواستم به مال شون برکت بده

برگشتم خونه دیدم همسر یه پیام خیلی خوشحال کننده برام فرستاده که خدا رو شکر اگه با موفقیت پیش بره قطعا مشکل بزرگ مالی مون حل میشه

اینم هدیه عمل خوبم بود از طرف خدا که دلگرم  شدم

نشستم برنامه فردا رو نوشتم که چه باید بکنم

یکم به حساب کتاب های خرج خونه رو کردم

برای شام عدسی گذاشتم

پسرم بیدار شد احساس کردم یکم تب داره

بردمش دکتر . دیگه کلاس کاراته هم نفرستادمش

برگشتیم توی حیاط یکم با دوستاش بازی کرد.

رفتیم خونه شام عدسی خوردیم

داروهای پسرم رو دادم. البته دقیقا همون داروهایی که براش گرفته بودم رو دکتر داد

ظرفا رو شستم. آشپزخونه رو تمیز کردم. سینک رو برقی بورقی کردم.میوه بردم با پسرم خوردیم  الانم یکی از قسمت های انا و السا رو نگاه میکنیم

بعدش هم نت گردی و مسواک و روتین پوستی و لالا

سلام دوستان خوبم ⁦❤️

این چند روز طبق معمول دارم کارهای روتین رو انجام میدم (به هر حال نمیتونم از زیرشون در برم🙃).تمیز کردن گاز همیشه جز کارهای روزمره ام بود، سرویس و یخچال رو هم اوردم‌ جز لیست روزمره ها. 

قبلا برام خسته کننده بودند، اما الان، با صرف دو سه دقه در روز این مکانها همیشه مرتب و تمیزند. 

امروز هم تو حدود سه دقیقه روشویی رو شستم بقیه قسمتهاش نیاز به تمیزکاری نداشت. 

✨✨✨

یه چیز دیگه... هر روز اگه وقت کنم یه قسمت کوچیک از خونه رو پاکسازی میکنم. (اگه هم وقت نکردم فدای سرم🙃). 

امروز تو کمتر از ۵ دقیقه کشوهای کمد دیواری رو تمیز کردم.  

بچه ها چقدر سبک زندگی مینیمال خوبه. خدا رو‌ شکر که باهاش اشنا شدم. 

یکی از دوستان هم چند روز پیش اینجا در موردش صحبت کردند. 

واقعا حرفاشون رو قبول دارم با عمل به این روش بار کارهای خونه سبکتر میشه.

(البته خودمم با حالت ایده ال خیلی فاصله دارم.)

✨✨✨ 

دلم برا سوگل بانوی عزیز تنگ شده چرا دیگه نمیاند اینجا. ⁦❤️ 



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز