*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

نانای  اسمتو نمی دونم  چی صدا کنم تو رو؟ 

همیشه تو گزارشات شستن حیاط هست   خیلی دوست دارم این حیاطو ببینم   فکر کنم برق بزنه 

اسممو فاطمه صدا کن .اره تند تند کثیف میشه  باغچه و درخت داریم من اضافه غذاهامونو میریزم تو باغچه تا گنجشک ها بخورن خب بعد کثیف کاری میکنن یا وقتی یکم باد میشه کلا هرچی شکوفه و برگ هست جمع میشه حالا وسط ها هی جارو هم میزنم دیگه اینجا نمینویسم .سوسن جان عکس نمیتونم بدم چون قبلنا ی سری عکس خودمو گزاشتم با دردل هایی ک  کردم میترسم فامیل بشناسه اینجا منو 

فکر کنم پارکینگ ما رو ببینی  دیگه اون ادم سابق نشی   پر از آت و آشغال   همسرم نمیزاره دست بزنیم   پایین تو پارکینگ نجاری میکنه  پر از خورده چوب  گرده   اصلا یه وضعی   میگه خودم تمیز می کنم دست نزن  الان سه ساله 

نه خودش تمیز می کنه  نه میزاره کمکی بیاد تمیز کنه 

می نویسی حیاط شستم همش یاد حیاط خودمون می افتم 😅

سلام دوستان عزیزم

ایام بکام

ساعت۶:۳٠ استارت روز

بعد از انجام روتین پوستی، لباس همسرمو اتو زدم و صبحانه خوردیم و ایشون رفتن سرکار

آنا جون بیدار شد، کنارش خوابیدم تا دوباره خواب رفت

سطلهای زباله رو خالی کردم و سطلها رو شستم

بند رخت رو جمع کردم و لباسها رو سرجاشون گذاشتم

آبچک رو خلوت کردم

چای تازه دم درست کردم

هال و آشپزخونه مرتب شدن

۴۵دقیقه کتاب خوندم

آنا جون بیدار شد بهش صبحانه دادم

امیرعباس هم همزمان بیدار شد و تعویض لباس و پوشک شد و شیرشو خورد

فلاسک امیر عباس رو آبجوش کردم

اتاق مطالعه ی کوچولو نیاز ب مرتب شدن داشت ک انجام شد

نهار رو سپردم ب همسرجان

نهار خوردیم

همسرمو پسرم رفتن خوابیدن و من و دخترم بیدار موندیم

حدود ۲ساعتی کتابمو خوندم و تمومش کردم و آنا جون هم مشغول بازی بود

یکم وسیله نیاز داشتم، رفتیم بیرون و تهیشون کردیم

اومدیم خونه و جابجاشون کردم

شیرجوشوندم و همزمان ظرفهای نهار رو شستم

شام هم مهمون یخچال هستیم

در ادامه فیلم ببینیم و شام بخوریم، بچه ها رو بخوابونم، فلاکس پسرمو پر کنم

شبتون بخیر

سلام بالاخره بعد ده روز امروز خودم شروع کردم اومدم از اتاق بیرون 

النا رو بردم کلاس قرآن 

ناهار خوردیم و ظرفا رو شستم 

میوه های که همسر خریده بود رو جابجا کردم 

عصر رفتیم چیتگر 

ایشالا فردا ببینم میتونم خونه رو گردگیری کنم و جارو بکشم

سلام   کارهای امروز 

کارگر دارم برا مغازه  نهار رو  اول درست کردم  که ببره همسرم براشون ✅

خونه ترکید از دیشب 

پذیرایی و سفره  جمع بشه ✅

خریدای دیشب جا به جا بشه ✅

تخت و اتاقم مرتب بشه ❎

ظرفا شسته بشه ✅

آشپزخونه مرتب بشه ✅

برم بیمارستان سرم بزنم ✅

اتاق پسرم مرتب بشه ❎

جا لباسی مرتب بشه ❎

عصری برم مغازه   مغازه داری کنم ✅

لباس خشک ها تا زده بشه ❎

خونه برقی بشه ❎

شام درست کنم ❎

جانبی  نمازام خوندم  داروهام خوردم 

امروز اصلا از بعد نهار بی حال شدم  خوابیدم تا عصر 

یکم با ماشین ظرفشویی کار کردم  تا دستم بیاد چی به چیه

ظرفای شامم ریختم تو ماشین پر شد 😐 ما خیلی ظرف کثیف می کنیم چون دو مدل میپزم ... فکر کنم باید روزی دوبار بزنم این طور معلومه  اخه یه بارم ظهر زدم  تازه جا نشد یکمشو با دست شستم  ۱۴ نفرست    

سلام   کارهام 

کارگر دارم تو حیاط   چایی اینا بهش بدم  خدا رو شکر نهار نمی مونه 

برم سرمم بزنم 

یه چی حاضری بخوریم   شاید مرغ و سیب زمینی تو ایر فایر بندازم 

پذیرایی مرتب بشه 

خونه برقی بشه 

ظرفای ماشین و ابچکون خالی بشه و جا به جا بشه 

میز نهار خوری مرتب بشه 

وسیله های سفر جمع بشه  بعد از ظهر می خوام برم  مسافرت   البته شماله ها از یه ور به یه ور دیگش 

تخت و اتاقم مرتب بشه 

ظرفای نهار بشورم 

‌سطل زباله خالی بشه 

سرویس شسته بشه 

ی روز تو ی حرکت انتحاری بزن تمیزش کن سورپرایزش کن 😂😂 همسر منم از این کارها میکنه از اول ازدواجمون هرچی. ک من میگفتنم ببر بنداز بیرون هرچی ک ب صلاح خودش نمیدیده مینداخته بالا پشت بوم منم نمیدونستم از وقتی با تایپیک مینیمالیست اشنا شدم ریز ب ریز همه جارو میگردم انباشتگی نشه ی روز رفتم هرچی بود ریختم پایین اشغال هاشو ریختم رفت ضایعاتی هاشو هم فروختم کفشم ی جارو تمیز زدم اومدم پایین 😂😂بعد چتدوقت فهمیده بود غر میزد منم انگار گوش هام نمیشنوه اصلا😉😉😉 بعد از اون موقع هرچندوقت ی بار ی جارو میترکونم هرچی خونه کمتر وسیله باشه تمیز کردنشم راحته الان حیاطمون خلوته تمیز فقط دوچرخه اسکوتر سطل اشغال توشه .

الانم فقط دلم میخواد پسرم بزرگ بشه دو سالش هرچی وسایل سیسمونی بفروشم یا بدم ب کسی انباری خلوت بشه راحت بشم  

ولی اونروز عکس فرستاده بودی حیاطت خیلی تمیز و با صفا بود 

حیاط تمیزه  ولی پارکینگ که زیر خونمونه خییییلی داغووونه 

سلام روز جمعه تون بخیر

امروز همسرم یه سفر کاری داشتن

صبح زود بیدار شدم وسایلشون رو آماده کردم و راهی شدن

دوباره خوابیدم.

بیدار شدیم با پسرا

میل به صبحانه نداشتم. چایی و خرما خوردم

پسرا هم خوراکی که دیششب باباشون براشون خریده بود خوردن

یسری وسایل نظم دهنده خریده بودم

این شد که چیدمان کشوها رو تغییر دادم و هم تمیز شدن هم با ترتیب جدید چیده شدن

یخچال هم تغییرات خوبی داشت و بسیار منظم تر شد.

بعد از چیدن مشخص شد باید چند تا وسیله دیگه هم بخرم که انشالله رفت تو لیست خرید بعدی

نمازم رو خوندم

تمام خونه مرتب شد و جارو برقی کشیدم

نهار داشتیم گرم کردیم با پسرا خوردیم

بازم خیلی میلم نکشید و نصف بشقاب خوردم که فقط ضعف نکنم.

سه دور لباسشویی روشن کردم و لباس پهن کردم

کفشای مهدی دیشب زیر بارون تو حیاط پدر همسرم مونده بود و کثیف شده بود، بردم حمام شستم.

کابینت‌ها و گاز و وسایل آشپزخونه دستمال کشی شد

سرویس و حمام رو شستم

جلو ورودی خونه رو جارو کشیدم و کفشها رفتن جاکفشی

پسرا رفتن حمام و خودشون رو شستن و لباس پوشیدن( از این استقلالشون خوشم میاد).

در ادامه:

لباس اتو بزنم

ظرف ها یه عالمه جم شدن بشورم

پسرا رو بخوابونم

با لپتاپ کار کنم

برای تحویل یه پروژه دو هفته فقط زمان دارم و هنوز تقریبا کار خاصی نکردم، باید بیشتر براش زمان بزارم.

فردا یه جلسه آموزشی دارم امیدوارم ذهنم آروم بشه و بتونم ازش استفاده کنم

انشالله برای همه خیر پیش بیاد🖤🖤🖤🖤

سلام 

صبحتون بخیر

گزارش کار روز جمعه

ساعت بیداری ۸

بعذ از انجام روتین پوستی، صبحانه آماده کردم و خوردیم 

صبحانه آنا جون رو دادم

پسرم تعویض لباس و تعویض پوشک شد

فلاسک پسرمو آبجوش کردم

با همسرم افتادیم ب جون خونه😄

هال و اتاق خواب خودمون و اتاق بچه ها رو تغییر دکور دادیم

کلی لباس جمع شد و رفت بالای کمد دیواری

کلی اسباب بازی و لباس منتقل شد سطل زباله

خلاصه ک کلی جابجایی داشتیم

ظهر هم مامانم زنگ زدن و دعوتمون کردن برای نهار در دل طبیعت😍

خلاصه ک خیلی خوش گذشت

از بیرون ک اومدیم فقط خوابیدیم تا۷😅

پاشدم و لباسشویی رو روشن کردم و لباساشو آویزون کردم

هال و آشپزخونه رو مرتب کردم

اتاق بچه ها رو مرتب کردم 

شام خوردیم

همسرم بچه هارو یکی یکی بردن حموم و منم تو این مدت اتاق خواب خودمون رو مرتب کردم

پسرمو خوابوندم 

ولی دخترم تا ۲خواب نرفت😐

دیگه بزور ساعت ۲ اونم توی تخت خودم تونستم بخوابونمش

سلام   کارهام

کارگر دارم تو حیاط   چایی اینا بهش بدم  خدا رو شکر نهار نمی مونه ✅

برم سرمم بزنم ✅

یه چی حاضری بخوریم   شاید مرغ و سیب زمینی تو ایر فایر بندازم ✅

پذیرایی مرتب بشه ✅

خونه برقی بشه ✅

ظرفای ماشین و ابچکون خالی بشه و جا به جا بشه ✅

میز نهار خوری مرتب بشه ✅

وسیله های سفر جمع بشه  بعد از ظهر می خوام برم  مسافرت   البته شماله ها از یه ور به یه ور دیگش ✅

تخت و اتاقم مرتب بشه ✅

ظرفای نهار بشورم ✅

‌سطل زباله خالی بشه ✅

سرویس شسته بشه ✅

این عکس ویو اتاقمون 

سلام بر همگی
یه وقتهایی خودت رو بغل کن و بگو راه خیلی سختی اومدی بهت افتخار میکنم
ناشتا آب ولرم 
نیم ساعت شغل دوم
گوشت و سبزی بیرون گذاشتم
صبحانه
چک کردن پیام رسانها 
انتقال پول
یک صفحه از کتاب سهم من بود سوال طرح کردم و ارسال کردم برای نماینده کلاس
گزارش کلاسی برای دانشگاه
تایپ گزارش دوم برای دانشگاه
کلی لباس اتو شد
لباسهای شسته جمع شد
نصف یخچال تمیز شد و مرتب چیده شد
برنج و حبوبات داخل ظرفهای کوچکتر جا و رفت یخچال .
چندتا کابینت مرتب شد
کلی کار ریزه میزه ،انجام شد که نوشته نمیشه.
نهار کمی بیشتر گذاشتم تا برای فردای همسرم کافی باشه، فردا دانشگاهم.
کلی ظرف شسته و جمع شد
آشپزخانه دستمال شد
جا کفشی تمیز شد
کفش های زمستانی داخلشون  روزنامه گذاشتم.
بقیه تمیز شدن.
همه جا جارو شد

این گزارش نصفه نیمه،برای چند وقت پیش، گذاشتم که بدونین من همیشه قلبم و فکرم پیش شماست.خیلی وقتها گزارش روزانه ام رو مینویسم ولی فرصت نمیشه ارسال کنم

🌻🌺شادباشید🌺🌻