2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2043231 بازدید | 88175 پست
پاره ای از توضیحات🫠بچه‌ها من همیشه برای انجام کارام تا حد امکان زمان تعین میکنمی زمان انتخابی دارم ...

سلام ⁦❤️⁩

خیلی ممنونم به خاطر توضیحاتی که دادید ازشون اسکرین گرفتم که چند بار بخونمشون. 🙏

یادمه قبلا گفته بودین که سه فرزند دارین و بچه ی کوچیکتون الان گمونم حدود ۳,۴ سالشه. میشه بپرسم چطور هم به بچه ها میرسید و هم به بقیه کارها؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سلام ⁦❤️⁩خیلی ممنونم به خاطر توضیحاتی که دادید ازشون اسکرین گرفتم که چند بار بخونمشون. 🙏یادمه قبلا ...


سلام عزیزم❤️


خواهش میکنم 

امیدوارم براتون مفید باشه


بله دختر کوچیکم مهر ماه  ۴ ساله میشه


با همین زمان بندی کردن و مشخص کردن زمانی ک در طی روز دارم همون رو تقسیم میکنم برای انجام کارا


گاهی شاید برای انجام ی سری کارا تایم خیلی کم بزارم گاهی بیشتر بستگی ب شرایطم داره


مثلا ممکنه برای خیاطی ی روز ۱۰ دقیقه تایم بزارم ی روز ۵ ساعت ولی همون ۱۰ دقیقه رو حداقل میتونم پارچه ایی رو ک میخوام برش بزنم آماده کنم.

یا چرخ رو با نخ همرنگ پارچه  نخ کشی کنم بهر حال بهتر از هیچی هست اینجور بلاخره  اون کار برام قابل مشاهده هست و نمیره جز کارهایی ک مرتب بخاطر نبود وقت ب عقب ميندازم


البته چند نکته مهم هم بگم

گاهی وقتا هم پبش میاد ک شاکی بشم بگم وقت کم میارم خصوصا ایام مدرسه ی مقدار ک نق نق کردم دوباره خودم رو جمع و جور میکنم میگم حتما ۲۴ ساعت برای انجام امور کافی بوده ک خدا این تایم رو برای بنده هاش در نظر گرفته


گاهی وقتا هم مثلا مهمان دارم کاری پیش میاد ک برنامه بهم میخوره ولی سعی میکنم برای روز یا روزهای بعد برنامه روزهای قبل رو ک انجام ندادم ی جوری تو برنامه های جدید جا بدم ک عقب نیوفتم

دقیق مثل امروز ک میخواستم  ساعت ۴:45 از خونه با دختر بزرگم بزنم بیرون اول برم پمپ بنزین بعد با همدیگه بریم پیاده روی و دوچرخه سواری تا ساعت ۷ بعدش برگردیم تا ساعت ۸:۳۰ شستشوی سرویس بهداشتی ونظافت شخصی  حتی دوچرخه دخترم رو دیروز آماده گذاشتم داخل ماشین ولی با چنان سردردی بیدار شدم ک هنوز نتونستم از جام بلند شم و سرم در حال انفجاره  بعدازظهر هم نوبت دکتر دارم یعنی امروز تا حدودی پرید الان ب زور دارم تایپ میکنم ی کم استراحت کنم بهتر شدم دیگه نمیگم ب هیچ کاری نمیرسم میرم برنامه جدید رو با تایم باقی مونده مینویسم


امیدوارم متوجه شده باشید نمیدونم چرا بلد نیستم کوتاه توضیح بدم🙈

سلام عزیزم❤️خواهش میکنم امیدوارم براتون مفید باشهبله دختر کوچیکم مهر ماه ۴ ساله میشهبا همین زمان بن ...

بله ممنونم 🙏⁦❤️⁩ 

خدا بچه هاتون رو حفظ کنه. 🥰

خوشحال میشم که بیشتر بیاید اینجا و کامنت بذارید کوتاه یا طولانی هر جور باشه خوبه. 🙃

گفتید ساعت ۴:۴۵ خواستید بزنید بیرون و به کارهاتون برسید هنگ کردم از این سحر خیزی. 😅 

سلام معصومه جونم🥰🥰ممنون ک یادم بودی❤️ ی مشکل و نگرانی دارم ک تمام روح و روانم رو درگیر کردهب حدی ک ...

ان شاءالله که مشکل و نگرانیتون هرچه زودتر حل و رفع بشه🤲🤲اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم🌹

اینم قبل و بعد خیاطخونم

خیاط هستین چه عالی، موفق‌ باشین🌹

شبیه برچسبی که رو دیوار زدین رو من دارم برا کابینتای حیاط خلوتم زدم😃

چه خوبه که برای خیاطی جا دارین من خیاط نیستم ولی خیاطی رو دوست دارم و یه چیزایی هم بلدم،یکی از دلایلی که باعث میشه خیاطی نکنم نداشتن جا هست،راستش دوست دارم وقتی خیاطی میکنم ،مثلا تا وقتی که کار دوخت پارچه تموم بشه وسایلم دورم باشه نه اینکه بخوام هی جمع کنم هی دوباره بیارم.اگه جمع شد دیگه میمونه😅🤦🏻‍♀️


یه گزارش کار بدم😅

سه شنبه: چون شب برا خواب دیر میشه دیگه بیدار میمونم نماز صبحمو میخونم بعد نماز میخوابم تا تقریبا ساعت ۸ که برا درست کردن صبحانه بیدار میشم،صبح نوبت سونو داشتیم هم من هم پسر‌سومیه ،گفته بودن قبل از ۸و ما  هشت ونیم رسیدیم و نوبت ندادن😟

برگشتنی با پسر بزرگم(قل دومش میگه خیلی زوره به خاطر ۵دقیقه بشه بچه بزرگتر😅) رفتم خرید. هوا هم بس ناجوانمردانه گرم بود🥵🥵.

برگشتم نهار عدس پلو پختم،ظرف شستم،سالاد درست کردم،سبزی خوردن پاک کردم،شوید و جعفری پاک کردم، میوه شستم،نخود برا فلافل پاک و خیس کردم،شربت خاکشیر درست کردم،نهار گذاشتم و جمع کردم،سیر ترشی درست کردم،ترشی لیته درست کردم،بادمجون کباب کردم بزارم فریزر، دخترمو آماده کردم رفت باشگاه ،زبان تمرین کردم ،شوید،جعفریا رو شستم،شام برا بچه ها سالاد الویه درست کردم ،برا همسرم که سرکار حالش بد شده بود سوپ،خونه رو مرتب کردم، بعد از شام مهمان اومد عیادت همسرم ،مهمونم دید کارم زیاده کمکم کرد برام هویج و فلفل و قارچ  شست و قارچا رو هم خورد کرد😍دوستمه و باهاش راحتم😅کلیییی ظرف شستم،لباس پهن کردم واشپزخونه کمی جمع و جور شد و تمام 

چهارشنبه:

چون برای ساعت ۱۱ نوبت دندونپزشکی داشتم،برای همین بعد انجام دادن کارای صبح و صبحانه ،زودتر نهار پختم(خورشت بامیه) ،ظرفا روشستم،سبزی برا نهار شستم سبزیا رو زود میشورم چون ظهر آب لوله اینقدر گرم میشه که نمیشه باهاش سبزی شست و سبزیا خراب میشن،دخترم از کلاس اومد و رفتیم دندونپزشکی رسیدیم دیدم تعطیله😐😑 خیلی زور بود تو اون گرما بری و ببینی تعطیل کردن در صورتی که بهت نوبت داده بودن🤨بعد ازچند بار تماس ، جواب دادن و گفتن دکتر نیست نوبتا رو کنسل کردیم یادمون رفت بهتون بگیم🤦🏻‍♀️برگشتم خونه،پتو و ختخواب دخترم گذاشتم پتو شور یکم جمع و جور کردم و زبانمو تمرین کردم،ظرف شستم،سرویس بهداشتی شسته شد،نهار گذاشتم و جمع شد، لباس خشکا جمع و پتو پهن شد، یه دوره آنلاین زبان ثبتنام کردم،رفتیم سونو و بسی معطل شدیم،یکی از سنگ کلیه هام افتاده و یکی هنوز هست😥،

برگشتنی واسه دخترم کفش خریدم اونجا اندازه اش بود اومدیم خونه گفت تنگه و پامو میزنه،باید امشب ببریم عوض کنیم،شام فلافل بود،شیر موز درست کردم،ظرف شستم، فلفل دلمه ایی شستم،پیازا رفت سرجاش،لباسشویی روشن شد،نخودایی که برا فلافل  خیس کرده بودم چرخ کردم ،جعفری خورد کردم که به مایه فلافلم اضافه کنم،مایه ها بسته بندی و فریز شد،باز کلیییی ظرف شستم، پتو و رختوابای شسته شده جمع و لباسا پهن شد،اشپزخونه مرتب شد،ظرفای شسته شده جمع شد،مسواک قبل خواب منو دخترم و تمام

یه گزارش کار بدم😅سه شنبه: چون شب برا خواب دیر میشه دیگه بیدار میمونم نماز صبحمو میخونم بعد نماز میخ ...

خدا قوت 🌷

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

سلام  امروزم 

صبح بیدارشدم   ظرفا رو از ابچکون جمع کردم   ظرفا رو چیدم ماشین 

ظرفای بزرگ رو با دست شستم‌ خیلیم بود 

برا پسرم کباب کوبیده ی مرغ درست کردم‌

گاز و کنار گاز تمیز و مرتب کردم 

باشگاه رفتم  

دوش گرفتم‌

پذیرایی رو مرتب کردم 

خومه رو برقی کشیدم 

لباس خشک ها رو تا زدم 

اتاق پیرم و‌مرتب کردم 

تخت و اتاقم مرتب کردم 

موهام اتو کردم 

صورتم رو شیو کردم 

ابروهام زیرشو تیغ کشیدم 

مامانم اومد خونمون با هم نهار پختیم و خوردیم 

ظرفا رو ریختم باقیشو    ماشین  شست‌

لباس شستم و پهن کردم 

خوابیدم  بعد از نهار 

بیدار شدم رفتم مغازه 

رفتم به مامان بزرگم سر زدم 

رفتم به مغازم سر زدم   تابلوشو دارن میزنن 

رفتم خونه ی مادرشوهرم شام‌

اونجا تو اوردن و بردن سفره کمک کردم 

همین 


من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   narzgol  |  44 دقیقه پیش