سلام 🌹🌹
من امروزم رو مثل روزهای اخیر با نرمش شروع کردم. بعد یه صبحونه سریع برا پسرم و شوهرم درست کردم و اونا رو راهی کردم.
خونه رو مرتب کردم، ظرف های شب قبل و صبحونه رو شستم و کشوی ادویه رو مرتب کردم.
بعدم ناهار و مرتب کردن خونه ی داغون. بعد از ناهار مهمون اومد یه پذیرایی مختصر کردم.
بچه ها با مهمونها سرگرم شدند منم از فرصت استفاده کردم و یه طبقه از کمد رو ریختم بیرون.
لباسهای کوچیک شده ی بچه ها رو جدا کردم برای دادن به کسایی که نیاز دارند. وسایل رو گذاشتم تو کارتن و بسته بندی کردم تا عصر طول کشید.
مهمونها عصر که رفتند، خونه بازم داغون شده بود. یه بار دیگه همه جا رو مرتب کردم، جارو برقی کشیدم و ظرف شستم.
همبن که من کارم تموم شد شوهرم از در وارد شد و گفت از طرف بنگاه میخواند بیاند خونه رو ببینند.
فقط فرصت کردم لباسم رو عوض کنم. بعد تو دلم خدا رو شکر کردم که خونه تمیزه.
بعدم یه شام سردستی و مهمون سرزده داشتم. برا مهمون هم همون رو گذاشتم دیگه.
الانم ظرفها رو شستم. لباسهای کثیف بچه ها مونده میذارم صبح زود بشورم الان خوابم میاد.
راستی من به عهدم با خودم وفادار موندم این چند روز تا ۱۰,۱۱ شب نگاه گوشیم نکردم(به جز تماس). این برای من معتاد به گوشی یه موفقیت بزرگه.🤗
✨✨✨
اخر شب، مراقب افکارم بودم و از یه بحث و جدل بیخود با شوهرم پیشگیری کردم. خدا رو شکر حل شد.