تو این دو ساعتی که پست قبلی رو گذاشتم همسر و قل کوچیک خوابیدن تا الان هم خوابن.
من و قل بزرگ بیدار بودیم.
آروم آروم شروع کردم به جمع و جور کردن.
یه دست ماشین زدم روبالشی و روتختی و ملافه که این دو روزه استفاده میکردم. پهن کردم. الان یه دور دیگه دوباره ماشین زدم.
تمام آشپزخونه رو با چند منظوره دستمال کشیدم.
یخچال رو سر و سامون دادم 😒
آب جوش گذاشتم چای درست کنم
ظرف ها رو آروم آروم شستم
پذیرایی رو گردگیری کردم
همسرم از خواب بیدار بشه جارو برقی بزنه.
سرویس هم شستم.
اتاق ها رو هیچ کار نکردم. چون با اینکه خیلی کار زیادی نکردم عرق سرد میکردم. بدنم ضعیف شده.
از لطف و محبتتون ممنونم سوگل بانو جان.😘
عزیزم امیدوارم هر چه زودتر حالتون بهتر شه و بتونید به کارهای الکی تون برسید...😉😉😁😁
زن ها شگفت انگیز و فوق العاده اند
به افتخار این آفریده های دوست داشتنی خداوند
👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
بچه ها این عکس لباسم به جز کفشم که از قدیمه
به به چه قشنگه
چه بهتون میاد♥️
کاش صورتتون رو گل گلی نمیکردید 😁
تپلو جان مبارک تون باشه
من اومدم خونه مامانم نمازم خوندم سر یه ماجرایی یه اعصبانیت وحشتناک داشتم.
داغونم یعنی
شما چطوری رفتاری که باید کنار می ذارید امروز بعد از دوماه تو اعصبانیت دوباره کاری کردم که نباید.واقعا دیگه خسته شدم.
از اون طرف تو یه رابطه سمی[با یک خانم]هستم که نباید باشم.
یعنی هی قطع رابطه می کنم هی به عنواین مختلف شروع میشه.
خیلی ذهنم خسته است.
شادی جان
منم تو همچین رابطه ای بودم
با اینکه یه جورایی طرف رو دوست داشتم و حرف مشترک زیاد داشتیم. جفتمون بچه هامون دو قلو و همسن بودن.
ولی هر موضوعی پیش میومد من بهش دلداری میدادم و مرتب بعد مثبت قضیه رو بهش یادآور می شدم
نمونه ش خونه ش رو دوست نداشت هر وقت که ناراحت بود میگفتم خونه ت کوبیده میشه ساخته میشه ال و بل. انقدر میگفتم آخر هم شد. حالا این یه نمونه ش بود.
ولی به جاش اون مثلا زمستون میخواستم برم سرکار پیام میداد بیداری مثلا میگفتم آره دارم آماده میشم برم سرکار.
بعد میگفت تو این سرما فقط خواب می‌چسبه زیر پتوووو و.... من که هدف داشتم و برام مهم نبود ولی انرژی منفی بهم تزریق می‌کرد.
حالا یه نمونه کوچیکش بود.
دیگه امسال مهرماه گذاشتمش کنار. یعنی یه مدت اون میخواست کاری رو انجام بده و اینجور مواقع ناپدید می شد. وقتی که خودش کمرنگ شد من به کل گذاشتمش کنار.
چندین بار بهم پیام داد که مثلا بیا بریم بیرون پیچوندم.
یا مثلا پیام می داد که مثل قبل چت کنیم من دیر میخوندم یا خیلی کوتاه جواب میدادم.
قبلا فک کن چه طوری اینجا گزارش روزانه رو میدیم من و دوستم به هم گزارش می‌دادیم.
الان انقدر راحتم.
واقعا آرامش دارم.
بذارش کنار هر کی رو که مخل آرامش روح و روانته
سوگل جان وقتی عصبانی میشم دیگه تسلطی رو رفتارم ندارم نمیتونم خودمو کنترل کنم این خیلی بده قبلنا صبوری میکردم ولی الان بادکوچیکترین چیزی بهم میریزم اعصابم ضعیف شده دیگه عصری بردمش شهربازی ی ساعتی بازی کرد ازش معذرتدخواهی کردم براش اب هویج دوست داره گرفتم .ولی باز میدونم رفتارم درست نیست باهاش مخصوصا الان ک ی بچه دیگه هم اومده حساس تر شده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز