سلام دوستان خوبم ♥️
خدیجه جان خوشحالم که اومدی، ان شاء الله زود خوب بشی
زهرا جانم امیدوارم دستت به زودی خوب بشه گلم
درنا جان خوشحالم که باز فعال شدی
رها جانم از چالش ها چه خبر
عارفه جانم شما خوبی؟
شادی جان ممنون که هستی و به تاپیک رونق میدی
سوسن جان لباس جدید مبارک حتما عکس بده
مامان یسنا جون کاش شما هم گزارش بدی
گلی جان، فریندخت، آبان و آذر جان، اوین جون کاش که مجدد بیایید
خب از خودم بگم
دو روزه مرخصی گرفتم و خونه هستم به دلیل آنفولانزا 😖😖😖😷😷😷
خداروشکر نیرویی که آموزشش داده بودم خیلی خوب تونست از پس کارها بر بیاد وگرنه با این حالم باید میرفتم سرکار، جایی هم مشکل داشت تلفنی می‌پرسید.
و اما وضعیت خونه 🙄🙄
همسرم دو روزه مرخصی گرفت که مراقب من باشه
الحق و الانصاف که پرستاریش خوب بود ولییییییی خونه در ترکیده ترین وضعیت ممکن 😑
یه عالمه ظرف شسته رو هم تلنبار کرده
دو روزه داره به بچه ها بندری و پیتزا و غذای ناسالم میده با اینکه آبگوشت و سوپ داشتیم 😒
تمام خوراکی هایی که چند روز قبل از فروشگاه خریده بودم که برای مدرسه روزی یکی دو تا رو بدم ببرن، همه رو نیست و نابود کردند سه تایی 😒😒😒😒😒
میوه خریده همینجوری با نایلون تو یخچال 😑😑
هنوز نون های قبلی تموم نشده باز رفته یه عالمه نون گرفته 🤔🤔🤔
یخچال انگار میدون جنگه، هر چیزی یه وره
دلم میخواست یه ساعتی بره بیرون که کارا رو بکنم، ولی نمیره میگه برم تو پا میشی کارهای الکی میکنی 😒😑😒😑
از نظر خودش همه چی اکیه 😏😏😏
جالبه که این دو روز آنقدر خسته ست که از صبح تا حالا هی داره چرت میزنه 🤣 دو روزه بچه ها رو میبره مدرسه میگه چه سخته 😁😁
فردا باید برم سرکار، خدا به همه ما خانم ها توان بده چون ما خانوم ها از هر مردی قوی تریم 😎😎
هی گفتم شادی پاشو نمازت بخون هی تنبلی کردم یعنی تا پا میشم انقدر دخترم اذیت می کنه که باز می شینم
خلاصه هنسرم اومد خونه باع کار داشت برق هم از صبح رفته بود گفتم بمونم خونه چیکار کنم نهارش اماده کردم اومدیم خونه باغ الانم اینجاییم.
طبق چالش هام امروز روز عکاسی بود که همین جا از دخترن وهنسرم عکس گرفتم همسرم گفت تو هم بمون عکس بگیر گفتم نه من از شنبه😂
این چالش ها روزانه خیلی خوبه.
هرچی به ذهنم می رسه می ذارم برای یه روز.
واینکه امروز نوبن مرتب کردن پنتری بود که دیدم مرتبه
دیروزم نوبت تمیز کردن گاز ویخچال وسینک بود که هر سه تاش تمیز بود.هفته بعدم که معاف ام.فقط پنج شنبه اگه بشه سینک می شورم
سلام امروز
ناهار گزاشتم
حیاط شستم
خونه رو مرتب کردم صبحونمونو خوردیم با داروها
ی سینک پر ظرف شستم
پسرمو بردم مهد فعلا همینا
نانا جان پیش میاد عزیزم، تو که ربات نیستی
ولی سعی کن به جای عذاب وجدانی که داری، بهش محلبت کنی و از دلش در بیاری.
دفعه دیگه هم که از دست پسرت عصبی شدی یادت بیاد که بچه ها تا یه سنی البته موجودات بی پناهی هستن که ما باید پناهشون باشیم تا اینکه بزرگ بشن و قوی بشن
البته منظورم این نیست که بچه که بزرگ میشه نیاز به حمایت پدر و مادر نداره، نه اصلا.
حالا هم خودت رو ناراحت نکن برو با بچه هات خوش بگذرون عزیزم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 ثانیه پیش
3 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز