سلام دوستان عزیزم
با تاخیر گزارش روز پنج شنبه:
ساعت 8 از خواب بیدار شدم
به پسرم شیر دادم و لباس و پوشکشو عوض کردم
روتین پوستی و مسواک انجام شد
یکم ب خودم رسیدم، بعد مدتها😍
آنا جون بیدار شد و باهم صبحانه خوردیم
پسرم هم بیدار شد و شیر خورد
تخت ها مرتب شدن
لباسهای بند رخت جمع شدن و رفتن سرجاشون
دوتا از زیر پایی های آنا تمیز شد
آبچک خلوت شد و ظرفهای صبحانه شسته شدن
سینک و نهار خوری و گاز دستمال کشی شدن
نهار خورشت لوبیا سبز درست کردم
به پسرم شیر دادم
زنگ زدم خاله جونم اومدن و باهم پسری رو بردیم حموم
و بالاخره پسرم خوابید😁
داداشم اومدن خونمون سر بزنن و رفتن، کلی خوراکی برای آنا جون خریده بودن
جلو مبلی ها، تی وی، میز تی وی، جاکفشی، کنسول و آینه اش، ساعت، یخچال و فریزر، ماشین ظرفشویی و لباسشویی همگی گردگیری شدن
مبلها هم دستمال کشی شدن
همسرم اومدن و نهار خوردیم
آبچک جمع شد و ظرفهای نهار شسته شد
یدور لباسشویی و سه دور مینی واش لباس شستن و پهن شدن
پسرم دوباره بیدار شد و شیر خورد
خواب یکساعته رفتم و کاملا سرحال شدم
زحمت خوابوندن بچه ها رو همسرم کشید
حیاط رو جارو و آب پاشی کردم
آشپز خونه و هال طی کشی شدن
میوه شستم و دیس کردم
مبلها و قالی ها با کمک همسرم جابجا شدن
شام حاضری خوردیم
مهمونامون زنگ زدن و مهمونی رو کنسل کردن 🤕 یکم ناراحت شدم، آخه از صبح با دوتا بچه کوچیک همش بدو بدو داشتم، ولی خب قسمت نبود