*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

سلام دوست جون جونیا خوبین خوشین الهی که حال دلتون خوب باشه(چه یه لحظه حس خاله شادونه روگرفتم😂😂)میبینم که دوستان دارم خودشونو معرفی میکنن گفتم منم مراسم معارفه روانجام بدم اهمم اهم خب اسم فاطمه هس ۲۴همین مهرنوزده سالگیم تمام میشه وپادربیست سالگی می‌زارم💪سن که رسید به بیست دردمیادبه چندجا إإإببخشیدیه لحظه بیستوباپنجاه قاطی کردم😅خب داشتم میگفتم دارم پامیزارم توبیست دیگه بایدددخانوم بشممم باادبببب بشممم😊😂آخرایه سیزده ازدواج کردم (اون سال قحطی مرداومده بودفقط شوهرمن روزمین بوددیگه مامانم هول شدگف دیگه شوهرپیدانمیشه منودادبه شوهر😤)شوهرم پسرداییمه(مامانم🤩🤩)سه سال عقدموندم وسه سالم هس خونه خودمم😊ازبچگی بهم میگفتن بیشترازسنت میفهمیودرک میکنی الان خودمم به این نتیجه رسیدم 😁سال اول زندگیموبچه نیاوردم سال دوم دیگه دست به کارشدیم 🤏یه دخمل کوچولویه نازشدتودلیم هرروزباهاش خاطره می‌ساختم هرروزبزرگ شدن شکمموحس میکردم(اونایی که مادرشدن میفهمم چی میگم من)خلاصه چهارماه ویار.بالاآوردن (گلاب به روتون)همه ایناروتحمل کن تاسرشش ماه که یه لخته خون ببینوبروزایشگاه صدایه قلب بچتوبشنونوبگن خانوم پاشوبروبچت سالمه توهم شادوخندون اشکوخنده باهم قاطی بیای خونت صبح فردادردایه زایمان شروع بشه توهم که اولین تجربه ندونی این دردزایمانه ودوساعت بعدباخونریزی شدیدویه دفعه ای روتخت بیمارستان بایه بچه ای که موقع زایمان نتونسته نفس بکشه وریه هاش هنوزکامل نشده روبروبشی روزایه سختوبگذرونی بابدترین شرایطم بگذرونی وبعدنه ماه باز باترسو لرزو کابوس اقدام کنی استراحت کافی. ویارهای شدیدترازقبلو.بالاآوردنایه نفس گیر.سونوهای خوب. مشخص شدن جنسیت .زیرنظردکتربودن.اقدام به سرکلاژبه خاطرسقط قبلی ولی روبه رو شدن بایه سونووطول سرویکس خوبونیازنبودن سرکلاژتاهفته ۲۴همون شش ماهگی چندروزسفتوشل شدن شکم ومنی که فک میکردم حرکتایه بچه واون مامای بهداشتی که گف نه چیزی نیس وبازمنی که میگفتم دوهفته دیگش که رفتم پیش دکترم این یه موردوبگم که اونم به دوهفته نکشیدتوهمون هفته اتفاقایه یه سال پیش که کابوس هرشبم بودکه این بچه هم مثل اون یکی میشه .همیشه ترس توجونم بود.به سرم نازل شدتکرارتکرارتکرار.ولی این کوچولوم خیلی تلاشکردکه پیشم بمونه حتی بعدازبه دنیااومدنش نیم ساعتم دل خوشم کردولی نتونست دیگهدووم بیاره😭😭بعدش فهمیدم سفت شدن شکم یعنی انقباض منه خرمیگفتم بچم اونجاداره فوتبال بازی می‌کنه آخه بگواحمق جنین شش ماه مگه انقدورجه وورجه می‌کنه خلاصه اینکه الان کارم شده بی تفاوتی به این موضوع ولی نمیشه یادم میاداتیش میگیرم خودمومقصرمیدونم آخه چرابایداطلاعاتم صفرباسه پس بگوچراباردارشدی آخه بازباخودم میگم توکه هم شیاف هم آمپول مانع زایمان زودرسومیزدی پس تقسیرتونیست خاست خدابودواقعاسردرگمم همه فک میکنن بیخیلم چون میگم میخندم ولی نمیدونن تودلم چه خبره نمیدونن هرشب کابوس میبینم داره بچم میفته ومن به زورنگهش میدارم تازه بعضی وقتا هم بهدنیامیاد😂😅خلاصه دارم خودموروپانگه میدارم وفک میکنم موفقم شدم ولی بعضی وقتاااکه نه همیشه توذهنم تموم اتفاقارژه میخوره هیچکدومونمیتونم فراموش کنم 😭

خب عزیزایه دلم اینم یه بیوگرافی ازخودم بازم اگه کامل نبودبگین کامل ترش کنم باآنچه ازسرگذشتم😂😂😂ببخشین اگه ناراحتتون کردم دلم گرفته بودامشب سبکش کردم⁦❤️⁩ولی ولی من بازم دست از تلاش برنمیدارموچندماه دیگه اقدام میکنمم😂😂😂اگه نشدانقدددد اقدام میکنم تاخدابگه بیایکی واسه توفقط دست از سرم برداررر😅😅😂😂

خب گزارش امروزم:صب ساعت نه ازخواب پاشدم میخواستم برم بازنداداشم رفتمواومدم خریدامم شامل جعفری.روغن آرگان.ژل شستوشوی صورت.اومدم ناهارکباب سیب زمینی درست کردم.به موهام روغن آرگان زدم واسه موخوره وموخوره(نمی‌دونم تاثیر داره یانه اگه داره بگین لطفاً) همسرم اومدچای خوردیم جعفری هاروپاک کردم ناهار خوردیم جمع کردم همسری رف منم (میخایم بریم مسافرت آخراین هفته چهارشنبه تاشنبه باداداشم اینا)لیست وسیله هایی که بایدببریمونوشتم که چیزی جانزارم بعدش جعفری هاروتوآب گذاشتم خودم رفتم حمام دراومدم روغن زدم به بدنم ژل آلوورافریزرشده به صورتم زدم بازموهام خشک شدآرگان زدم لباس پوشیدم رفتم سراغ آشپزخونه اول جعفری هاروازآب کشیدم گازوتمیزکردم ظرفایه ناهارشستخ وجایهدجاشدواسه شام آبگوشت به درخواست شوهرجان که حتما داخل قابلمه مسی باشه گذاشتم جعفری هاروپهن کردم با مامانم صحبت کردم تلفنی وآماده واسه اومدن شوهرجان وچای وشام بعدازاوندوتذ فیلم باهم دیگه نگاه کردیم باخودم گفتم ظرفابزاباشه فرداصب بازشیطونوکنارزدموپاسدم آشپزخونه رودسته گل کردم دراومدم ودرآخرروتین پوستی خوردن قرص(شوهرم میگف کی پس میای بخوابی بسه انقدبه پوستت می‌رسی😂)

واینکه هواآخراین هفته از چهارشنبه تاپنجشنبه سمت شمال چه طوریه سرده ایابارونیه آیاشباش چطوره؟؟سوییت کجاقیمت مناسب داره وجاهای دیدنی سمت شمال وبازارایی کع قیمتاشون خوبه کجاروپیشنهادمیدین لطفااگه میدونین جواب زودجواب بدین چون چهارشنبه شب راهی میشیم خیلی ممنون 😘⁦❣️⁩

خداوند شما و فرزندان عزیز شما رو هم حفظ کنه و  همیشه لبتون خندون باشه و تنتون سالم و عاقبتتون ختم به خیر.

الحمدلله علی کل حال.‌‌🤲🌼💖

إن شاءا... خوش بگذره به سلامتی برید و به سلامتی بمونید و به سلامتی برگردید.

 راستش اطلاعات من خیلی زیاد نیست فقط میدونم بستگی داره کدوم شهر بخواهید برید.فکر کنم بچه ها بهتر بتونن کمکتون کنند.

الخیر فی ماوقع...

از حکمت خدا هیچ کس خبر نداره.

إن الله مع الصابرین...

آفرین و مرحبا به این امید و اراده.

براتون بهترینها رو آرزو میکنم.🌼🤲

من هم همیشه ظرفای شام رو هر طور شده میشورم،چون دوست دارم صبح که پامیشم با یک سینک تمیز روبه رو بشم.🤗☺

سلام گلم اگه جایی داری مثل پشت بوم که عالیه بزار جلو افتاب اگه نداری جایی مثل گاراژ آویز کن .مادر همسرمن آویز میکنه فقط جایی باشه رطوبت نداشته باشه ودرضمن انگورهارو نمیشوره بعد خشک شدن میشوره بزار بپرسم بهت میگم عزیزم.من یبار روی رادیاتها خشک کردم که خوب شده بود 

[QUOTE=311669848]فقط دلیل دوم 😅[/QU

هفته هایی که صبحی هستم شبا خواهرم میاد خونه ما پیش پسرم می مونه. منم بابت زحمتی که میکشه خیلی معذب میشم. سه شنبه ها بهش میگم از فردا شب راحت میشی میری تو اتاق خودت میخوابی تا ده روز 😂😂

خواهر داشتن خیلی حس خوبیه،من چهار تا خواهر دارم اما از همه شون کوچکترم.تجربه ی خواهر کوچکتر داشتن هم فکر میکنم جذاب و لذتبخشه..‌‌.😘😘💞💞

کاربرد ویترین به عنوان کتابخونه👌😍

خدا به همسرتون طول عمر باعزت همراه با سلامتی بده ان شاءالله🤲

ممنونم بانو جان😊🥰😘 شما به من لطف دارین ان شاءالله لایق این محبت شما باشم😍🌹

شما هم متولد ۶۲هستین آیا😃

ممنون بابت دستور پخت😘

یاد سوگل بانو جان افتادم کاش بازم بیان