سلام. امروز همسرم با ماشین من رفتن کلا برنامه عوص شد😂🤣
هیچکدوم از کارهایی که به بیرون رفتن مربوط بود انجام نشد.
از هفت و نیم بیدار شد منتظر تماس خریدار که برم خونه رو تحویل بدم. تا ساعت نه خبری نشد.
پاشدم چای دم کردم.
یه سری لباس ریختم تو ماشین.
خواهرم و پسرمو بیدار کردم صبونه خوردیم باز خبری ازشون نشد. خودم تماس گرفتم گفتن هنوز پولو آماده نکردن قرار شد غروب هماهنگ کنن برم برای تحویل.
یه کوه لباسو در پنج شش سری ریختم ماشین پهن کردم بعد خشک شدن سر و سامون دادم تو کمد ها.
وسایل کمد دیواری اتاق خودمونو بدون طبقه جدا کننده سر و سامون دادم.
ناهار خوردیم.
یه زیر پرده ای خیسونده بودم یه دور با دست شستم بعد همراه پرده رفتن تو ماشین و پهن شدن.
آماده برای رفتن به پرده فروشی. یه عالمه واقعا یعنی عالمه دور ریز و کارتن بردیم بیرون.
چند تا پرده فروشی سر زدیم. آخرش تصمیم گرفتم فعلا همینا باشن تا سر فرصت یه فکر اساسی کنیم.
برگشتیم خونه. با نصاب دستگاه تصفیه آب هماهنگ کردم
همسرم ما رو پیادهکردن رفتن روغن ماشینو عوض کنن. تراسو جارو کردم. زباله هارو جمع کردم.
موقع اومدن میوه خریده بودیم پسرم هم عاشق هلو دو سه تا خورد و یهو گلو و صوراش خارش گرفت و قرمز شد. نمیدونم به هلوها ربط داشت یا نه. بردمش حموم.
تو این فاصله خواهرم شام پختن😉
خواهرم و همسرم رفتن وسیله بخرن برای آنتن کابل و... بخرن.
نصاب اومد و هم اکنون در حال نصب هستن.