سلام شب بخیر دوستان
یه گزارش سریع بدم و بخوابم که چشمام از خواب میسوزن
امروزم بعد از نماز صبح و نماز قضا و ذکرام
صبحونه خوردیم و راهی شدیم
برگشتم ناهار رو کامل کردم
تا آماده بشه نماز خوندم و خونه رو مرتب کردم
بعد ناهار یه کم استراحت کردم
و اینو یادم رفت توی گزارشام بگم که هر روز نیم تا یک ساعتی مشغول رسیدگی به گروه کلاسم در شاد هستم
مثلا عکسای بچه ها یا آزمایشات و... رو میزارم تکالیف رو میگم و برنامه یا کاری که قراره فردا انجام بدن رو در گروه میزارم
بعدم یه چای دم دادم
و کاربرگ های ماهور خانم رو که باید مینوشتم رو نوشتم
با همسرجان آماده شدیم رفتیم مرکز استان واسه دندون🥲
تموم امروز عصر رو توی رفت و آمد و سرمای شدید بودیم
هی یه جا عکس از دندون یه جا سی تی دندون یه جا معاینه و ...
خلاصه که تصمیم بر این شد تماس بگیرن برای شروع کار
و یه چرخ توی بازار زدیم و از سرما پریدیم تو ماشین و برگشتيم 🥶
میدونستم سرده چای و کلوچه با خودم برده بودم توی ماشین دیگه سریع خوردیم و گرم شدیم
و بعد اینکه رسیدیم خونه یه شام فوری آماده کردم( دختر بزرگم خیلی کمک میکنه من نباشم اما اونم این چن وقت توی امتحاناتشه دیگه من سخت نمیگیرم و خودم کارا رو انجام میدم)
شام خوردیم و یه قسمت فیلم دیدیم
تکالیف ماهور جونم رو کنترل کردم
یه کوه ظرف شستم و آشپزخونه رو مرتب کردم
وسایل ناهار فردا رو آماده کردم
و بعدم مسواک و روتین و الانم بخوابم