2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2043632 بازدید | 88179 پست

سلام برهمگی

🍃🌸هرگاه يكى از شما به خانه برادرش وارد شد، هر جا صاحب خانه گفت همان جا بنشيند، زيرا صاحب خانه به وضع اتاق خود از ميهمان آشناتر است.(امام باقر،آداب معاشرت)


🔹قرآن +ذکر روز دوشنبه

🔹7تا4سرکار+زبان

🔹دمنوش آویشن

🔹 درس

🔹نماز+نهار +همزمان برنامه انارستان دیدم (اگر مثل من علاقمند به طب ایرانی اسلامی هستین ساعت4شبکه افق) + استراحت

🔹رسیدگی‌ به مینا

🔹ترشی و مربا و... به ظرف کوچکتر منتقل شد+بقیه ساماندهی شدن+ظرفهای خالی رفت انباری

🔹انباری مرتب شد

🔹یخچال و فریزر مرتب و تمیز شد

🔹کابینت دستمال‌ها مرتب و دستمال کشی شد

🔹کابینت زیر ظرفشویی مرتب و دستمال شد

🔹قندانها تمیز شدن

🔹قندها درشت بودن کمی ریزتر کردم

🔹کشمش پاک شد+میوه خشک و... آجیل خانگی درست کردم

🔹کدو پختم +تخمه هاش شسته و نمک زده شد تا بعدا تفت بدم

🔹جاکفشی مرتب و دستمال شد

🔹نهار فردا نصفه آماده شد، صبح ادامه بدم

🔹نرمش+35تاشنا

🔹دوبار لباسشویی روشن شد تیره و سفید جدا(بعداز ساعت اوج مصرف)

🔹دستمال خیس و زباله ها رفت حیاط

🔹کارهای قبل از خواب(مسواک، آبرسان به دست و پا، ذکر....)

☘️خدایا تشکر ویژه میکنم برای این که خواب را مایه آرامش ما آفریدی(من یکی بدون خواب میمیرم😁😅😆)

                        شاد باشید


        🍀با خودت قهر نکن بانو! 🍀هرروز صبح مقابل آینه به فکر زندگی که باید میداشتی و نداری،کارهایی که باید میکردی و نکردی،و روزهایی که از عمرت گذشت و به سن و سالت افزود نباش🍀یک روز هم برای خودت باش... آزاد و رها...🍀فکر کن قرار نیست هیچ مردی برایت مردی کند🍀خودت مرد خودت باش...🍀 تو هنوز هم در اعماق وجودت،آنجا که پر از دلشوره و تشویش است، آنجا که سرشار از اندوه است،هزاران آغوش پنهان کرده ای که جان می بخشد🍀زندگی از تو جریان خواهد گرفت🍀 نگاهت هنوز هم آرامش را در هر دلی می ریزد🍀هنوز هزار هزار دل،در پیچ موهای مجعدت سرگردانند🍀با خودت قهر نکن بانو!🌸تو هنوز زیباترینی🌸                                                        💞خودت را دوست بدار💞
[QUOTE=264613481]ماشالله شما هم ۴ تا گل دارین. چه جااب که بعد دوقلو باز هم باردارشدین. اغلب دوقلو دا ...

ای وای 😔

واقعا نمیدونم چی باید بگم😔

خدا به دلتون آرامش بده 

رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سلام دوستان عزیزم امیدوارم حال همگی خوب باشه عزیزان از پاییز 75 چه خبر دارید .از همسر شون انشاء الله ...

منم ازش بی خبرم و دل نگران 😔

چند روز پیش رفتیم حرم خانوادگی براشون دعا کردیم 

ان شاء الله براشون خیر پیش بیاد 

رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند
دقیقا مامانو بیشتر برای غذاها و خوراکی آماده کردنش دوست دارن😄😄😉😄

بچه های من که گاهی به شوخی حرفش میشه،. میگن خوبه ما مشکل غذا هم نداریم بابامون میپزه حله 😐

رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند
عزیزم، چقدر ناراحت شدم بابت نوزادتون😔 و در عین حال چقدر لذت بردم از الحمدلله علی کل حال اخرتون، نشو ...

اگه دوست داشتی وویست رو به ما هم معرفی کن، شاید ما هم تکون خوردیم 😉

رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند
شما معلم هستین؟

عه نشناختی 

خانم معلم دوستانه خودمونه 😍

رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند
سلام برهمگی 🍃🌸هرگاه يكى از شما به خانه برادرش وارد شد، هر جا صاحب خانه گفت همان جا بنشيند، زيرا ص ...

میگم من چند روز پیش شنیدم بعضی علما از مردم خواهش کردن لفظ طب اسلامی رو به کار نبرند، همون طب سنتی بگن 

چون گاهی چیزهایی اضافه شده به این طب، نه این که بد یا اشتباه باشه اما سند از توصیه اسلام و ائمه نداره و این طب اسلامی گفتن باعث میشه همه ی اون محتوا رو مردم توصیه متقن اسلام بدونن، در صورتی که در واقع برای همه ی موارد صدق نمیکنه 

رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند

چرا فکر کردین اونی که حال تمیز کاری نداره حال داره طومارارو بخونه؟🤔عجیبه

لبهایم را بالا میکشم برای نشاندن لبخندی بر صورت بی‌جانم، زجر لبخند و دوای درد،تلخی‌ای که به شادی چنگ میزند،تا آن را در آغوش خود محبوس نکنم دست برنمیدارم یک روز او مال خود خود من میشود یقین دارم 

سلام صبح بخیر 

یکشنبه حوالی 7 بیدار شدم همسر و علی و پارسا رفته بودن 


نشستم صبحانه بخورم همزمان گوشی دستم گرفتم و 1 ساعت و نیم بیخود چرخیدم 🤦‍♀️

ثنا و محمد هم کم کم بیدار شدن 

بعد رفتم سراغ کارها، اتاق خوابم مرتب شد، ظرف ها شسته شد، مقدمات نهار فراهم شد، لاندری مرتب شد و  یک جارو هم زدم اما باید دستمال کشیده بشه، لباس های خودم و همسر تا شد،. کمد همسر مرتب شد، 

کلی لباس شسته شده علی و محمد و کلی لباس بیشتر جمع شده از تو اتاقشون مرتب و تا و جابه جا و بعضیا منتقل به رخت چرکها شد 

مشکین تاژ نداشتیم و کلی لباس تیره مونده بود رو دستم 


همزمان کتاب هم گوش میدادم 

نماز خوندم 

ثنا حال و پذیرایی روجمع و جور کرد و گردگیری کرد 

غذا رو تکمیل کردم 

حال رو جارو زدم 

دوباره ظرف شستن 


باز نیم ساعت گوشی 

همسر و بچه ها اومدن، گوجه خریده بودن شستم و سالاد درست کردم 

نهار خوردیم و جمع کردیم 

ظرفهلش رو شستم 

باز گوشی و خواب 🤦‍♀️



دیگه از 6 هم پای تی وی بودیم تا 9 و نیم، 10 فکر کنم برای فینال 

این وسط باز کلی جیغ جیغ و کل کل و باز قهر کردنای ثنا و دعوای ثنا و علی سر تخمه و دعوای پارسا و ثنا سر امباپه و مسی و........ 

اما با این همه کلی خوش گذشت 

یک لگن بزرگ پفیلا هم روز قبل درست کرده بودم با چیپس و تخمه خوردیم، آخرشان ار لب و دهنم بی حس بود کلا 


تازه از پروفایلم معلومه رژیم هم هستم 🙄

بعدم ریخت و پاش حاصل از فوتبال و تخمه و.... جمع کردم 

همسرم اومد شام خوردیم، (تازه 10 شب اومده بود می‌پرسید کی قهرمان شد 😐 مرد هم آنقدر غیر فوتبالی آخه 😐) 

قبل خواب هم جمع و جور و شستن ظرفها انجام شد 



رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند

سلام به همه بالاخره اون امتحانی هم که ازش ترس دارم رسید 

تا موقع امتحان یه دور نمونه سوال بخونم 

خر چه قدر وقت شد مرور کنم 

فشار امتحانای پشت سرهم امروز خودشو نشون داد و تا ۹ نتونستم از جام تکون بخورم تازه دارم درس میخونم 

کارهای امروز 

برگشتم احتمالا مامانم یا مادرشوهرم کارخای خونه رو کردن اگه نکرده باشن برم سراغ اون

ناهار وقت نمیکنم زنگ بزنم هپسر با خودش بیاره 

حتما بعد از ظهر یا بخوابم یا اگه نی نی نذاشت بشینم فیلم ببینم 

کتاب امتحان بعدی رو شروع کنم 

پول برای شب یلدا برای ابجیم واریز کنم 

سالاو کلم و انار درست کنم اگه خوب شد برای شب یلدا میخوام برای مادرشوهرم اینا حاضرش کنم 

ژله برای فردا درست کنم بزارم یخچال 

به شوهرم یاداوری کنم پوشک و شیر خشک بخره


دوشنبه حوالی 6 و نیم بیدار شدم 

علاوه بر ثنا که خونه مونده بود پارسا هم تب داشت و نرفت مدرسه باز اول صبح پای تی وی و گوشی دو سه ساعتی هدر دادم،.🤦‍♀️

نون نداشتیم خودم دوپیازه البته بدون پیاز داغ 😁 داشتیم خالی خوردم 

به مدرسه پارسا زنگ زدم و گفتن پاشه بیاد امتحان داره و نمیشه غیبت کنه، به اونم گفتم سر راه یه چیزی بخره بخوره (بماند که وقتی رفت فهمیده بود همون معاون آموزشی که به من گفت بیاد خودش امتحان رو لغو کرده بوده و با علم به این باز گفته بوده بیاد 😐) 

برای ثنا و محمد هم فرنی درست کردم، جزو معدود غذاهایی که محمد بدون دردسر میخوره 

ساعت 10  رفتم درس بخونم تو اتاق، 40 دقیقه خوندم 

اول گفتم سردمه بشینم پتو بکشم رو پام بعد کم کم دراز کش خوندم، بعدم کم کم چشام بسته شد و حدود 12 بیدار شدم 😬

همسرم زنگ زد که من برم دنبال علی، سریع با اسنپ رفتم و  قبلش سینه مرغ گذاشتم بپزه و به ثنا سپردم 

از مدرسه با اسنپ اومدیم تا یه جایی حدود 1 یا 2 کیلومتری خونه که خرید کنم 

نون و خرت و پرت خریدم اومدیم پیاده برگردیم تو مسیر دو تا گربه جلومون در اومدن، یک جیغ کشیدم که خود گربه تعجب کرده بود و بهت زده نگام می‌کرد، فکر کنم میگفت خدایا چه ابهتی داشتم و نمیدونستم 

باز  برگشتیم عقب و یک قلم خرید سوپری مونده بود، خریدم و به لطف آقا گربه از همونجا با اسنپ بر گشتیم خونه


از نونوایی شیرینی گردویی خریده بودم چای دم کردم اول سریع از اونا خوردم، اونم سه تا 😁 (بازم توجه شمارو به پروفایلم جلب میکنم، راستی فرنی هم خورده بودم با بچه ها 😁) 

بعد هم مرغها رو ریش ریش کردم و با ادویه اندکی تو روغن سرخ کردم، پارسا هم اومدم به صورت ساندویچی خوردیم 

 


ادامه پست بعدی.... 😉

رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند

یکم خوابیدم 

بعد پاشدم بچه ها رو متفرق کردم برن پای درسشون، فقط پارسا سر درد بود و نرفت 

خودم هم ظرف شستم و باز چای با شیرینی اما فقط یدونه 😬

کتابم رو برداشتم بشینم تو هال درس بخونم که باز خوابم نگیره، پارسا هم گفت معلم فیزیک جریممون کرده از رو جزوه بنویسیم منم همینجا مینویسم چون تمرکز لازم ندارم 

ا

ما نه خودش نوشت و نه گذاشت من درس بخونم 

یک بحث فلسفی اعتقادی راه انداخت و آخر به این نتیجه رسیدیم که چقدر مطالعه و اگاهیمون تو این زمینه کمه و قرار شد بیشتر مطالعه کنیم 


دو تا کوچیکا هم تکالیف شون تموم شد به ما پیوستن 

حدود 9 همسرم اومد و چون خیلی گرسنه بود سریع بساط شام رو راه انداختیم، از همون غذای ظهر خوردیم

بقیه خوابیدن 

من و پارسا اول رفتیم برای المپیاد ثیت نامش کردیم

پارسا یکم نمونه سوال المپیاد دید 

منم رفتم  سفره رو جمع کردم در حد گذاشتن همه چی رو اپن 

در ادامه و  در پی بحث سر شب رفتیم سر وقت کتابخونه و یکم کتابها رو بررسی کردم و کم کم صحبت ها به بقیه کتاب‌ها و چیدمان و نیازها و.... کشید 

نتیجه هم این شد که کتابخونه دوباره چیده شد و البته گردگیری شد 

یسری کتاب هم پارسا از لابه لای کتابهاش گذاشت برای ثنا و امروز صبح که خبرش رو به ثنا دادم با کلی ذوق راهی مدرسه شد 

 حدود ساعت 1 خوابیدیم 

امروز صبح هم همسر و علی و ثنا رفتن،. پارسا زنگ اول تعطیل بود و باز ادامه بحثمون شکل گرفت و حدود 8 و نیم رفت مدرسه 

از بعدش هم من اومدم اینجا

رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند
چرا فکر کردین اونی که حال تمیز کاری نداره حال داره طومارارو بخونه؟🤔عجیبه

فکر نکردیم، اینجا تجربه کردیم 😍

اونایی که حال نداشتن تمیز کاری کنن  نه تنها پست هارو خوندن که به وجد اومدن  و الان یک پا کدبانو هستن و ما هم ازشون یاد میگیریم 😍

رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند
فکر نکردیم، اینجا تجربه کردیم 😍 اونایی که حال نداشتن تمیز کاری کنن  نه تنها پست هارو خوندن که ...

اوکی خوبه ادامه بدین من از خدمتتون مرخص میشم 👩‍🦯

لبهایم را بالا میکشم برای نشاندن لبخندی بر صورت بی‌جانم، زجر لبخند و دوای درد،تلخی‌ای که به شادی چنگ میزند،تا آن را در آغوش خود محبوس نکنم دست برنمیدارم یک روز او مال خود خود من میشود یقین دارم 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز