*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

چه جالب 😆😆

نمی دونستم ،باید یادبگیرم اصفهانی (ثمییییین جون کجایی ؟ عایا )

بعضی واژه هام من درآوردیه  ،  گفتارم اینجوری نیس 

نوشتارم دست خودم نیست بعضی واژه ها خودش میاد 

من درآوردیه ، لهجه ی خاصی نیست 

زیاد روش متمرکز نشید عشقااا 😅😅🤦‍♀️

پاییز عزیز  که این همه قوی هستی 💕 ، خدا پشت وپناهت 💚💚💚💚💚🌷🌷🌷🌷همیشه

سلام عزیزم 

نمیدونم چی بگم که بتونم ارومت کنم ، 

تنها کاری که از دستم بر بیاد دعا کردن هست 

انشاءالله به حق عزیز خدا محمد مصطفی ص خداوند لباس عافیت تن همسرتون کنه و سالیان سال در کنار هم با عشق و عزت زندگی کنید و حتی این روزها رو یادتون نیاد ‌.

روزتون به عشق کدبانو ها 

توی کتاب تربیت بدون فریاد یه چیز جالبی خوندم نوشته بود برای فرزندتون حریم شخصی قائل بشین . هی توی کارهاشون کنجکاوی نکنید ، گفته بود به خودتون اجازه ندید که نوی حریم‌شخصیشون ورود پیدا کنید ،اتاق فرزند شما  کشو ها و کیف ها و کمدهاشون حریم بچه ها هست تمیز کردن و مرتب کردنش رو بخودشون بسپارید  

بگذارید بچه ها حریم شخصی رو یاد بگیرن . شاید اونها مثل ما تمیز و مرتب نکنن ولی بازم ما حق نداریم دخالت کنیم چون اون حریم شخصی اونهاست و به تبع اگر مرتب نکنن و... تبعاتش رو خودشون میبینن .و فقط زمانی میتونید ورود کنید به حریم شخصیشون که یا اونها پیشنهاد شما برای تمیز کردن رو بپذیرن یا خودشون پیشنهاد بدن . ولی اینهم گفته بود مثلا یک یا دو بار در سال به صورت روتین هر ساله خانه تکانی انجام بشه

گزارش دیروز 

بیداری ۷:۳۰

نماز اول وقت 👎متاسفانه به علت دیر خوابیدن قضا شد ولی قضاش خوانده شد .😔

صبحانه 👍

حاضر کردن کیف و وسایل دخترم 👍

دختر رو ببرم مدرسه و بیارم 👍

خیاطی  👍

ناهار گرم کنم 👍

شام‌درست کنم 👍

رسیدگی به بچه ها 👎

پهن کردن لباس 👍

گفته بودم قضای گزارشمو بجا میارم 

دیروز 

راهی کردن همسرو پسر 

مرتبیدن همه جا 

دخترم بعداز سالیان سااال یکم خوابید البته دارو خورده بود 

منم خوشحال از اینکه  اندکی به کارام میرسم 

مثل جت  سرویس بهداشتی رو وایتکس ریختم و 

و یه دور  لباس شوتیدم تو ماشین 

داشتم مقدمات ناهار و آماده میکردم 

که چشمتون روز بد نبینه تلفنم زنگ خورد همسرم گفتن باید من برم دنبال پسر 😑!!

سریع حاضر شدم  دخترم هنوز خواب بود  باورتون میشه ؟؟؟؟ 

لباسشم پوشوندم بیدار نشد !!!😑😑 نمی دونم کله مو دقیقا کجا بکوبم الان !! 

دیگه آژانس اومد و مجبوری بغلش کردم و رفتیم دنبال داداشش

از اون خواب عمیقش بیدار شد  چشاشو که باز کرد  دید داریم میریم بیرون کلی ذوق کرد 😄😄

از اونجا هم گفتم یک ساعت بریم سربه مادرهمسرم بزنیم و زوود برگردیم خونه همت کرده بودم  هرجوریه کارای خونه رو  به صفر برسونم دیروز 

عاقا رفتیم اونجا هی کسی اومد مجبور شدیم موندیم تااا شب 😑😑😑

برگشتیم دیگه نایی نمونده بود برام  لباسایی که توماشین بود رو دوباره نرم کننده ریختم زدم آبکشی  تا اگه بو گرفته شاید برطرف شه و پهنیدم

حالا برعکس امروز فسقلم از صبح که داداشش رفته و برگشته و نهار خوردیم و جمعیدیم 

همچنان بیداره و چسبنده 😑😑😑

فرداصبح هم از طرف مهد پسرم باید بریم بیرون 

گفتن ماکی ببریم 

عصرش هم یکی از فامیلا میان منزل مادر همسر

امروز باید 

دوباره همه جا مرتب شه 

ظرفا شسته 

منو بچه ها همه مون بریم حموم 😄

البته لازم بذکر است که جدا جدا میبرمشون 

ماکارونی هم همین امشب درست کنم  و وسایل آماده کنم

سلام من بعد کلی وقت اومدم درگیر ی مشکل جسمی شدم که باید جراحی بشم خیلی آشفته و خستم کارها رو میکنم که ذهنم درگیر بشه برام دعا کنید لطفا

سلام به همه

گزارش امروز:

ساعت ۶ بیدار شدیم

صبحونه رو همراه با سریال دودکش خوردیم

ظرف شستم

خونه رو مرتب کردم

به پرنده‌ها آب و دون دادم

کلمن رو پر آب و یخ کردم

یه کاری پیدا کردم هر چند روز یک بار باید برم، امروز هم باید می‌رفتم اونجا هم کلی کار کردم

ساعت ۴ برگشتم

یه استراحت کردم

دوباره خونه رو مرتب کردم

لباس‌های خشک شده رو تا زدم و رفتن سرجاشون

به شدددددت نیاز دارم به ایمیلم درسترسی داشته باشم ولی هر کاری میکنم نمیشه، دوستم چیزشکن داره اون وارد ایمیلم شده ولی فایله دانلود نشد ک بتونه تو پیامرسان برام بفرسته، کلافه شدم

شام درست کردم

ظرف شستم

الانم تا وقتی خسته بشم و خوابم بگیره کار صدف انجام می‌دم

شب و روزتون خوش

سلااااام

پاییز عزیزم، 

نمیدونم چطور بنویسم که حس قلبیم انتقال داده بشه، ولی با تمام تمام وجودم از خدای مهربون شفای همسر عزیزتو میخوام. 

🙏🙏🙏🙏🙏🙏. 

هی نوشتم هی پاک کردم

هر چی مینویسم بیانگوی حس واقعیم نیست،  فقط بگم از ته قلبم دعا میکنم همیشه خانواده قشنگت در سلامت کامل کنار هم باشه🌹🌹🌹🥰. 

قوی هستی،  ثابت کردی که قوی هستی، ولی بازم برای قوی تر شدنت دعا میکنم. 

روزهای قشنگ میاد، خیالت راحت😍😍😍

و من

امروز صبح علی جون با مامان همکلاسیش رفت مدرسه(قرار شد بچه ها رو. نوبتی ببریم تا سرویس پیدا کنیم) 

فعلا به قول دوستمون جیز شکن ندارم روی لپتاپم و نمیتونم باهاش کار کنم،  پس فعلا تا اطلاع ثانوی اموزش تعطیل میشه. 

ولی مگه من بیکار میمونم🙄😊.  دوره خیاطی که ثبتنام کردم هنوز هیچکدوم از ویدیوهاشو ندیده بودم

از صبح تا ظهر نشستم پای گوشی و مراحل کشیدن الگوی شلوار رو دیدم و با تمام جزییات از روش جزوه نوشتم. 

برای نهار قورمه سبری گذاشتم

مهدی بیدار شد صبحانه خوردیم

ظرف شستم

خونه رو یکم مرتب کردم

علی جون برگشت نهار خوردیم

یه ساعتی خوابیدیم

بیدار شدم شروع کردم کشیدن الگوی شلوار

به همسرم زنگ زدم گفت برای خونه باباش گوجه گرفته رب درست کنن

گفتم بیاد دنبالمون بریم کمک. 

تا بیاد نماز خوندم

علی جون حال رو جم کرد

منم گاز رو تمیز کردم

ولی هنوز خونه خیلی کار داشت

حاضر شدیم رفتیم خونه پدر همسرم

گوجه ها رو شستیم،  گذاشتیم خشک بشه فردا شب ببرن ابشو بگیرن و بعدش انشالله بزاریم بپزه. 

همونجا شام درست کردیم صرف شد و اومدیم

رسیدیم خونه رفتم حمام

یه دور هم ماشین روشن کردم و یکم ریلکس کردم. 

امشب بشه زودتر بخوابیم

بله بله

سلام دخترا😍

من امروز تخت رو مرتب کردم،جاروشارژی زدم❤️

فیلترهای جارو رو شستم😍شارژش کردم و کل خونه رو زدم❤️

سینکو برق انداختم❤️

آبچکان رو خالی کردم❤️

ماشین ظرفشویی رو چیدم و زدم،فردا خالی اش کنم❤️جلای ماشین هم پر شد❤️

ماشین لباسشویی زدم و پهن شدن،فردا لباساش جمع بشه❤️

لباس های خشک جمع شدن و اتویی ها جدا شد و تا شدن و رفتن سرجاشون❤️

میز تی وی تمیز شد😍

دراور تمیز شد😍

کانتر تمیز شد😍

چایی دم کردم اما فرصت نکردم چای ساز رو بشورم😜

مایکرو رو کامل داخل و بیرونشو برق انداختم😍

بیرون یخچال تمیز شد❤️

بخشی از ترشی ها به یخچال انتقال داده شدن😍

امروز روز عجیبی بود چون سه وعده رو خوردیم و ظرفاش جمع شد🙄

یکی از سرویس ها کامل برق افتاد❤️

سطل ها کاملا برق افتاد❤️

زباله ها رو گذاشتم بیرون❤️

یه فایل ورد از جلسه ی دیروز تهیه کردم حدودا دو ساعت اماده کردنش وقت گرفت اما نشد ارسالش کنم😭

سه تا جلسه برای هفته ی بعد باید ست کنم😜

نرسیدم برم باشگاه ثبت نام کنم😜مدارکشو اماده کنم و شنبه عصر برم ثبت نام😜احتمالا باید لباس مناسب هم تهیه کنم😜

نرسیدم برم حموم،احتمالا اخر هفته برم😜

فردا افتتاحیه یکی از کسب و کارهاست😍حس میکنم یه فرزندم بزرگ شده😍کارهاش انجام شد،فردا یه سازماندهی اش کنم و ایشالا دیگه زیاد ازم تایم نگیره😁

یسری تماس و پیام داشتم انجام شد❤️

دیوار اگهی بذارم❤️

انار دون کردم❤️

سالاد شیرازی درست کردم❤️

قرص ها خورده شدن❤️

فردا اگه کار غیر مترقبه ای پیش نیاد بشینم پای سیستم🤪

سرویس دومی رو بشورم🤪

شیر بگیرم و ماست مایه بزنم❤️

یه خورده به پوستم برسم❤️

لیست کارهامو نوشتم❤️

قربون شما برم من

آره منم خیلی زود ب زود استفاده میکنم و همسرم کلی بابت این موضوع ناراحت میشن ولی چ میشه کرد 

خدمت شما عزیزدلم

سلام کدبانو ها

ایام بکام ان شالله

برنامه روز گذشته

ساعت ۷:۳۰ بیدار شدم

روتین پوستیمو انجام دادم

صبحانمو خوردم

آبچک رو جمع کردم و ظرفهای صبحانه رو شستم سینک و گاز برق افتادن

سرویس بهداشتی رو طبق عادت هر روزم با آب خالی شستم

آشغالهارو بیرون منزل منتقل کردم و سطل زباله ها هم شسته شدن

آشپز خونه رو یکم مرتب کردم

رو مبلیها رو کشیدم روی مبلها

ماشین لباسشویی رو ی دور زدم و لباساش پهن شدن

دخترم بیدار شد و صبحانشو دادم نوش جان کرد

هال و آشپز خونه رو جارو برقی کشیدم

طی کشی انجام شد

فیلترهای جارو برقی تمیز شد

نهار درست کردم و خورده شد البته خودم تنها همسرم نتونستن بیان ماشینش انگار دوباره خراب شد و زنگ زدن ب داداشم ک برن دنبالش و رفتن خونه پدرم

عصرهم رفتم خرید برای داداشم ک دیشب تولدش بود

کلی دیشب خوش گذشت جای همتون خالی

دخترم کلی گریه کرد ک من بمونم و بالاخره کار خودشو کرد و موند

روتین پوستی انجام شد و رفتم ک بخوابم

من که صبحا مثلا زودتر می پاشم که یه دوش بگیرم یا به کارام برسم 

همین که آرووووووممم از اتاق میخزم بیرون همون دم در اتاق   حتی به wc  نرسیده  

دخترم با گررررریه چهار دست و پا کنان  داره میاد دنبالم 😑😑

وجالبه دیگه  تا آخر شب هم کلا بیداره  😑  بیدار از نوع چسبناکش  نهایتا اگه گاهی هم تصمیم بگیره بخوابه همش ده دقیقه است خوابش 

اینجوری شو  دیگه ندیده بودم  

امیدوارم بهترشه 

یک روز هم که تو کلل عمرش خوابید ، دیدید که باید بیدارش میکردم میرفتیم 😆😆خخخخ

خونه م یه خونه تکونی فوق اساسی نیاز داره 

همینجوری موندم دربست در خدمت خانوم کوچولو 

دیشب از ساعت ۷ونیم ،۸ شب  از خستگی داشتم متلاشی میشدم

روزتون قشنگ عشقاااا  

همگی التماس دعا