2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2044906 بازدید | 88245 پست

سلام سلام مجدد👧

امروز صبح قبل ساعت 7بیدار شدم دخترم رو صبحانه دادم کمکش کردم آماده شد چون همسرمم هنوز از سرکار نیومده بود پسرمم لحظه آخر قبل رفتن لباس پوشوندم(تو خواب بود طفلی)تا گفتم با سه چرخه بریم از جا پرید😁

سه تایی رفتیم دخترم رو گذاشتم مدرسه تو راهم خوراکی گرفتم براشون...

برگشتم پسرم رو شیر دادم بخوابه اما تلاشم فایده نداشت نخوابید...

همسرم اومد صبحانه خوردیم بعد همسرم رفت ماشین  رو برد تعمیرگاه...منم دوباره شیر دادم به گل پسر اما دریغ از یه چرت کوچیک حتی...

کمی نت گردی کردم دنبال قیمت ماشین مورد نظرم تو دیوار گشتم...

نهار درست کردم...ظرف شستم و آشپزخونه رو مرتب کردم...چندجا تلفنی صحبت کردم...پوشک پسرم رو عوض کردم و شستمش...کتلت از شب قبل داشتیم داغ کردم بهش دادم خورد...

همسرم دخترم رو از مدرسه اورد...نهارم آماده بود خوردیم و جمع کردیم...ساعت دو خانوادگی خوابیدیم...5 بیدار شدم دیدم همسرم بنده خدا باز رفته تعمیرگاه(یک و دویست فقط همین امروز خرجش کردیم اصلا معلوم نیست چشه)

یه دوش گرفتم...تو حمام سطل زباله رو هم شستم...پسرمم بیدار شده بود یه عاااالمه گریه کرد پشت در حمام(خیلی وابستست بهم)

از حمام اومدم یه کم به پوستم و موهام رسیدم...

ظرفای نهار مونده بود گذاشتم ماشین ظرفشویی و روشنش کردم...چند تا رو هم با دست شستم...میوه دادم به بچه ها...باز کتلت داشتیم داغ کردم دادم پسر همیشه گرسنم😂

نمازم رو خوندم...دخترم تکالیفش رو نوشت روش نظارت کردم...

شام خوردیم  ماشین ظرفشویی و آبچکون رو خالی کردم و ظرفای شام رو چیدم داخلش...اجاق رو دستمال کشیدم...

کتاب قرآن دخترم رو براش با گل و ربان تزئین کردم(فردا جشن داره)...همسرم خسته بود خوابید ولی من با بچه ها دودکش دیدیم...

لباسای گرم بچه ها رو تو کمدشون جا به جا کردم و یه سری لباس که کوچیک شده براشون رو گذاشتم نایلون بدیم خیریه...و در آخر شیر دوباره دادم پسرم خوابید...💚💚💚


خدایا چنان کن سرانجام کار تو... خوشنود باشی و ما رستگار🙂
اگر دوست داشتین جواب رو برام بفرستین شاید تونستم کمک کنم❤️

سلام سروو عزیزم ممنون از لطفت دقیق نمیدونم کی گفتین تازه دیدم . 

روز جمعه رفتین خونه مادر همسرم شبش همونجا حالش بد شد خداروشکر زود رفع شد . ولی نگرانی باقی موند . 

روز شنبه همسرم یادش اومد شماره دستیار دکتر رو داره باهاش تماس گرفت و جالب اینکه بعد اینکه همسرم گفت فلانی هستم بلافاصله شناختش و گفت همون مریض خودمون  که پارسال عمل کردیم ؟ شما خود خود مریض هستید همونیه توی رکاوری قرآن میخوند همسرم گفت بله !! 

منم گفتم عجب حافظه ای ماشاءالله  به پزشکا همسرم گفتن از حافظه اش نیست  من خاصم  😁 حرف همیشه اش همینه و من باز میگم خودتو زیادی بالا میگیری 😒 ولی واقعا همینطوره 🥰

 وهمسرش  ازشون خواست جوابررو ببینن ولی دکتر هرچی کرد براشون باز نشد بعدازظهر وقتی من میرم کلاس همسرم برای بار دوم تماس میگیره به خود پزشکش و ایندفعه گوشی رو جواب میده و معذرت خواهی میکنن گویا خارج از کشور بودن و سرشون شلوغ بوده . و باز هم پزشک هر کاری میکنه باز نمیشه ...

منکه از آموزشگاه اومدم بلافاصله همسرم گفتن که داداشش چشم پزشک نکبت گرفتن واسه چشماش چون همه چی رو متحرک میدیدن مثل حالت سرگیجه و من باز گفتم که چشمات مشکلی ندارن ولی به ناچار رفتیم اونجا که رسیدیم داداشش گفت بینایی سنجه چشم پزشک مرخصی بوده اون یکی هم نوبت گیر نیومده و من کلافه تر شدم آخه 😡

خب رفتیم داخل گفتن که چشماش مشکلی ندارن و منم چشمام چک کردم و متوجه شدم چشمام نمره دارشدن ۱ و ۱ و نیم 😊

همونجا بودیم داشتیم با دکتر صحبت میکردیم که پزشک همسرم پیام دادن گفتن 

یه کوچولو عود دارید و التهابتون خیلی زیاده . 

قبل از ام آر ای هم که به پزشک پیام دادم که دست و پاش بی حس تر شدن تشخیص دادن که به خاطر التهابه و چند روزی باید دگزامتازون تزریق کنن . 

ایندفعه هم گفتن باید داروهای شیمی درمانی رد با توجه به نظر پزشک عوض کنید و ده روزی هم پشت هم دگزامتازون بزنید . 


 اون لحظه میخواستم همونجا غش کنم ولی مثل همیشه قوی ایستادم و لبخند زدم و گفتم اینم رفع میشه .


 خدا خودش کمکمون کنه


 ببخشید طولانی شد با تمام جزئیات بیان  شد 😁. 


🖤🖤🖤🖤

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سلام   دیشب خواستم گزارش کارام بنویسم  ، نمی دونم کی خوابم برد  ، این روزا پسرم اذیتای خودش داره   مشق لصلا نمی نویسه   همش گریه میکنه فکر کنم افسردگیش عود کرده گریه های الکی .... منم مغزم دیگه خسته میشه ۹ اینا خوابم می بره  نمی دونم باید براش راه حلی پیدا کنم 

تخت و اتاقم مرتب بشه ✅

اتاق خوابم برقی کشیده بشه ✅

پذیرایی و حال برقی کشیده شه ✅

با پسرم درساش کار کنم ✅

کتاب بخونم ✅

زبان بخونم ❌

برم خونه ی مامانم اونجا کمک خواست انجام بدم ✅

برم دنبال پسرم ✅

ابچکون جمع بشه ✅

بالکن طی کشی بشه و برقی ✅

یه چرت بخوابم ✅

نهار پخته بشه  و خورده شه ✅

شام درست کنم ✅

نمازا خونده شه ✅

گاز تمیز شه ✅

ظرفای نهار و شام شسته بشه ✅

جانبی 

دیروز برام دو‌سری مهمون سرزده اومد   اونها پذیرایی شدن و رفتن   ، ظرفای ناشورش جمع شد و شسته شد 

لباسا شسته شد و پهن شد 

سرویس بهداشتی شسته شد 

۶ تا کابینت از رو دستمال شد 

لباس خشک ها سرجاشون گذاشته شد 


من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

برنامه ی امروزم 

پسرم بردم مدرسه 

یه چرت بخوابم 

برم دکتر پسرم برا پاهاش 

برم دنبال پسرم‌

پسرم اماده کنم ببرم فوتبال 

باشگاه برم 

دوش بگیرم 

نهار درست کنم 

ظرفای نهار بشورم‌

لباسا آب کشی و پهن بشه 

سطل زباله خالی بشه 

اتاق پسرم مرتب بشه 

تخت و اتاقم مرتب بشه 

کتاب بخونم 

نمازا خونده بشه 

دارو ها خورده بشه 

شام درست کنم 

ظرفای شام بشورم 

لباس خشک ها جا به جا بشه 

ابچکون خالی بشه 


من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

سلام بانوهای مهربون

صبحتون بخیر و لبخند ان شالله

برنامه دیروز من

صبحانه آماده کردم و با همسرم خوردیم

همسرم ک رفتن سرکار منم شروع کردم ب نظافت کاری

اول رفتم سراغ سرویس بهداشتی ک با جرمگیر برقش انداختم

راستیی خانما شما هر چند وقت یبار سرویسهاتون رو با جرمگیر میشورین؟

من خودم معمولا ده روزی یبار

خب حمام و رو شویی رو با کف فراوون و جرمگیر برق انراختم و خشک کردم

آشغالها ب بیرون منزل منتقل شد و سطلهای زباله شسته و آبکشی و خشک شدن

ظرفهای آبچک جمع شدن و ظرفهای صبحانه شسته شد

سینک رو با لکه پاکن کلی برق انداختم ک خودم ذوق کردم‌😍 نمیدونم چرا عاشق استفاده از لکه پاکنم

درسم رو ی مرور کردم ک دخترم بیدارشد

صبحانشو دادم و دوباره مشغول تمیزکاری شدم

رفتم حیاط و یکم جعفری چیدم و شستم و خشک کردم برای سوپ دخترم

نهار درست کردم

نهار دخترمو دادم

از اونجا ک برای دادن ی لقمه ب این بچه باید کلی ادا دراورد و کلی وسیله بیارم وسط خونه؛ خونه کلی بهم ریخته شده بود واسه همین دست بکار شدم و جمعش کردم

نهار خوردیم

همسرم و دخترم خوابیدن منم رفتم سراغ درسم و حدود ۲ ساعتی تست زدم

ظرفهای نهار شسته شدن و آبچک جمع شد و سینک برق افتاد

شام دخترمو درست کردم بیچارم کرد تا دوتا قاشق خورد

رفتیم یکم دور زدیم

قسمت آخر سریالمون رو هم دیدیم و خوابیدیم


بله داریم اونم نه دو تا بچه بلکه با سه تا بچه ،اگر اشتباه نکنم‌کاربر مهربانوکوشا وخزان و پاییز هم سه ...

سلام عزیزم من درس نمیخونم دوتا بچه دارم البته که هم دوست داشتم سه تا بچه داشته باشم و هم درس بخونم چون عاشق درس و مدرسه بودم و هستم 😅😅

سلام سلام مجدد👧 امروز صبح قبل ساعت 7بیدار شدم دخترم رو صبحانه دادم کمکش کردم آماده شد چون همسرمم ه ...

دخترتون کلاس اولیه؟

پسرتون ۲۰ ماه؟

این نیز بگذرد...                                                       
سلام سروو عزیزم ممنون از لطفت دقیق نمیدونم کی گفتین تازه دیدم .  روز جمعه رفتین خونه مادر همسر ...

ان شالله به خیر میگذره دوستم.

آفررین که مثل همیشه قوی بودی.

لاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم

این نیز بگذرد...                                                       
سلام سروو عزیزم ممنون از لطفت دقیق نمیدونم کی گفتین تازه دیدم .  روز جمعه رفتین خونه مادر همسر ...

خدا بهتون کمک کنه 

دختر قوی مهربون❤


ولی نیم ساعت تمرکز کردم که بفهمم کی نکبت گرفته؟ چرا نکبت؟ پاییز که از این حرف‌ها نمیزد😅

اگر کوه‌ها به لرزه درآمدند، تو پابرجا و استوار باش...
سلام سروو عزیزم ممنون از لطفت دقیق نمیدونم کی گفتین تازه دیدم .  روز جمعه رفتین خونه مادر همسر ...

سلام پاییز جان حالتون خوبه 

خوشحالم ک این همه قوی هستین و علاوه ب همسرتون ب ما هم انرژی میدین انشالله همسرتون خوب میشن 

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم⚘

من میتونم گریه گمشده رو بشنوم                                        من میتونم حقیقت پنهان رو بشنوم                                              سایه ها مارو صدا میزنن 🥀                                                            من طلوع ترس رو میبینم                                                                اره اما همیشه امیدم پایداره                                                            ما قهرمان هستیم ⚔ قهرمان ها در تاریکترین زمان                      وقتیکه هیچ نوری نیست ولی ما بالاتر میریم💥                             تمام امید و روشنی پنهان شده ولی ما باید زنده بمونیم   
میگما مهربانو کوشا جان و پاییز جان شما ها هم اگه درس نمیخونید قربون دستتون بیخیال شید و بروم‌نیارید ...

ببخشید دیر گفتی من جواب دادم اومدم ادامشو بخونم دیگه گفتی بروم نیاریدولی دیر شده بود😅

سلام سروو عزیزم ممنون از لطفت دقیق نمیدونم کی گفتین تازه دیدم .  روز جمعه رفتین خونه مادر همسر ...

من یه استاد داشتم حتی رنگ کفش مریض هم بعد ۴ سال یادش بود.خودش یادش رفته بود کفش نارنجی داشته😆😆

نمیدونم چطوری دعا کنم براتون.دلم میخواد دعام بره بالا 

زود روزهایی بیاد که بگین ممنون خدا که همه چیز عالیه

سلام بانوهای مهربون صبحتون بخیر و لبخند ان شالله برنامه دیروز من صبحانه آماده کردم و با همسرم خور ...

مامان آنا جون من قبلا هفته ای یبکبار جرمگیر اساسی میریختم سرویس هارو اما الان چون میخام باردار بشم دکتر گفته شوینده  های قوی استفاده نکنم چون خون رو هم اسیدی میکنه 

(البته بازم استفاده مکردم تو طول این مدت  اما خیلی کمتر از قبل) 


راستی میشه اگر براتون مقدور بود یه عکس از لکه پاک کن سینک بزارید لطفا 🙏🏻

صادق تر از هدایت
وای نمیدونی چقد دلم ضعف میره برا بچه ولی خدا میگه بشین سرجات هنوز وقتش نشده😑 بعدشم من همه کنکورام ...

ای جانم ان شاءالله که هرچی زودتر  مامان میشی عزیزم 

یه مامان تحصیل کرده ی  کنکور داده 😄😄😄

" اللهم عجل لولیک الفرج " 
سلام سروو عزیزم ممنون از لطفت دقیق نمیدونم کی گفتین تازه دیدم .  روز جمعه رفتین خونه مادر همسر ...

عزیزمممم 

خدای بزرگ خودش یار و یاورتون باشه عزیزم 

باعث افتخارمونه  یه دوست قوی مث شما داریم 

ان شااءالله که همسرتون هم بهتر میشن 

اللهم اشف کل مریض

" اللهم عجل لولیک الفرج " 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز