گفته بودم قضای گزارشمو بجا میارم
دیروز
راهی کردن همسرو پسر
مرتبیدن همه جا
دخترم بعداز سالیان سااال یکم خوابید البته دارو خورده بود
منم خوشحال از اینکه اندکی به کارام میرسم
مثل جت سرویس بهداشتی رو وایتکس ریختم و
و یه دور لباس شوتیدم تو ماشین
داشتم مقدمات ناهار و آماده میکردم
که چشمتون روز بد نبینه تلفنم زنگ خورد همسرم گفتن باید من برم دنبال پسر 😑!!
سریع حاضر شدم دخترم هنوز خواب بود باورتون میشه ؟؟؟؟
لباسشم پوشوندم بیدار نشد !!!😑😑 نمی دونم کله مو دقیقا کجا بکوبم الان !!
دیگه آژانس اومد و مجبوری بغلش کردم و رفتیم دنبال داداشش
از اون خواب عمیقش بیدار شد چشاشو که باز کرد دید داریم میریم بیرون کلی ذوق کرد 😄😄
از اونجا هم گفتم یک ساعت بریم سربه مادرهمسرم بزنیم و زوود برگردیم خونه همت کرده بودم هرجوریه کارای خونه رو به صفر برسونم دیروز
عاقا رفتیم اونجا هی کسی اومد مجبور شدیم موندیم تااا شب 😑😑😑
برگشتیم دیگه نایی نمونده بود برام لباسایی که توماشین بود رو دوباره نرم کننده ریختم زدم آبکشی تا اگه بو گرفته شاید برطرف شه و پهنیدم
حالا برعکس امروز فسقلم از صبح که داداشش رفته و برگشته و نهار خوردیم و جمعیدیم
همچنان بیداره و چسبنده 😑😑😑
فرداصبح هم از طرف مهد پسرم باید بریم بیرون
گفتن ماکی ببریم
عصرش هم یکی از فامیلا میان منزل مادر همسر
امروز باید
دوباره همه جا مرتب شه
ظرفا شسته
منو بچه ها همه مون بریم حموم 😄
البته لازم بذکر است که جدا جدا میبرمشون
ماکارونی هم همین امشب درست کنم و وسایل آماده کنم