*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

برنامم برا امروز 

نهار درستیدم دو مدل   خونه رو انگار بمب انداختی مخصوصا اشپزخونه 

آشپزخونه مرتب شه‌

ظرفا شسته شه   

با پسرم درساش کار کنم  ۳ ساعت 

زبان بخونم فیلم ۲ ساعت 

لغت  ۱ ساعت 

گرامر ۱ ساعت 

خونه مرتب شه 

حموم برم 

به صورت و موهام دارو بزنم 

کتاب عمومی بخونم   نیم ساعت 

لباس خشکا تا زده شه و جابت جا شه 

ظرفای ابچکون جمع شه 

داروها + امگا پسرم +ای خودم 

نمازا خونده شه 

ظرفای شام شسته شه 

به سلامتی دل خوش 😍😍😍😍

من انقدر از خرید خونه و تعویض خونه خوشحال میشم که نگو

ماشینت چیه مدل چنده قیمت چند؟

خونه چند متری گرفتی🤩

پارس تندر مولتی مدیا مدل ۹۶ قیمت ۳۷۸

خونه خودم ۹۰ متر بود منتها ۱۸ ساله اما بازسازی کامل

رفتم چهار تا چهارراه بالاتر،جا و لوکیشن بهتر،نوساز،۷۲ متر

جاش بیشتر برام مهم بود تا متراژش😅چون حدود ۱۸ ساعت در روزو خونه نیستم تقریبا

سلام، انشالله شبای خوبی رو بگذرونین. التماس دعا. 

دیشب احیا خونه پدر همسرم بود. بارون فوق العاده ای بارید،  فوق العاده قشنگ بود،  مهدی جون اصلا تو خونه نمیموند و من همش تو تراس بودم،  از بارون هم لذت بردم،  صدای دعا هم بخاطر بلند گو راحت تو تراس میومد.  ولی خب در مجموع مهدی زیاد گریه کرد و همش میخواست بره تو حیاط زیر بارون و این شد که زیاد نتونستم از شب احیا استفاده کنم. 

شب عید فطر قرار شد جلسه قران رو ما برگزار کنیم،  احتمالا شیرینی و شیر کاکائو و میوه پذیرایی مون باشه. 

دیروز خونه رو مرتب کردم و جارو کشیدم. 

خونه کاری نداره. خورشت برای نهار پسرا داشتیم،  برنج و سیب زمینی برای کتارش درست کردم، یکم دیگه نهارشونوبدم، 

شب افطار دعوتیم و اغطاری درست نمیکنم.  برای سحری هم برنج رو زیاد درست کردم که واسه سحری هم بمونه، خورشت رو باید درست کنم احتمالا. 

یه دور ماشین لباسشویی روشن شد، و پهن شد. 

دیروز بالخره روکش تشک تخت رو دوختم و وصل کردم، خیلی بهتر شد. 

خریدهام قرار بود ماه رمضون انجام بدم ولی ماه رمضون اصلا فرصت نمیشه برنامه ها حیلی فشرده هست.  انشالله بعد ماه رمضون باید پیگیر خرید وسایل بشم.  سه تا تیکه بزرگی که باید خریده بشه.  روتختی و مبل و سه چرخه برای مهدی هست. 

یه مقدار وسایل کوچیک هم لازم دارم،  سینی چایی،  چاقو میوه خوری و قابلمه کوچیک.  انشالله بتونم لیستم رو تکمیل کنم و بعد ماه رمضون برای خریدش اقدام کنم. 

پسرا بخوابن بشینم پشت سیستم و یکم به سایتم برسم. 

یه دوش باید بگیرم. 

سلام 

هنوز عادت ندارم که مداوم اینجا گزارش بدم

ولی چون تجربه ی خوبی دارم از اینجا بازخورد خوبی گرفتم سعی میکنم به محض اینکه یادم اومد بفرستم

پس لطفا من عفو کنید که وسط روز یهو یادم میاد برنامه بدم😅

غورباقه ی امروز : سم پاشی خونه

🍉برنامه ریزی برای هفته ی پیش رو

🍉جارو و سرامیک شویی 

🍉زبانشناس 

🍉پاک کردن لاک هایی که ریخته به تخت

🍉سم واسه سوسکا بخرم

🍉حمام دخترم 

🍉افطاری پختن

🍉یادآوری برای خرید نون

🍉روتین آشپزخونه

🍉مثنوی 6 و 7

عزیزم 😍

مبارک باشه 

ان شاء الله عاقبت بخیر باشه 

مبارک باشه 

به سلامتی ان شاء الله 

سلام روزتون بخیر 

عزاداریهاتون قبول 

این شب ها برای من هم دعا کنید 🙏

خب یک خلاصه از فروردین بگم اگر چیزی یادم مونده باشه 

تو عید چند جا محدود عید دیدنی رفتیم و پارک و بیرون شهر و رستوران و.... 

یروز هم خواهرم و شوهرش و بچه هاش رو دعوت کردم شام، بعد از مدتها اولین مهمون رسمی مون بودن و به خوبی برگزار شد 😍

مطالعه هی یکم از یه کتاب خوندم و یکم از یکی و خیلی مستمر و مفید نبوده   

بعد دو سال دوباره بولت ژورنالم رو بروز کردم و دارم باهاش کیف میکنم، بچه ها هم همش دفترچه و مداد به دست در حال برنامه ریزی هستن 😅

فیلم وضعیت قرمز رو با پارسا دیدیم،. نسبت به بقیه پیشنهادها این خوب بود 

خاتون رو هم دیدم، دینامیت و یک قسمت از راز بقا رو هم دیدم 

جوکر رو هم مرتب دنبال می‌کنیم 

اولین قورباغه بزرگ و چندش کابینت های بالای اپن بود که با ملی دور ریختنی قورت داده شد و مرتب چیده شد و باعث شد کابینت های پایین هم خلوت بشه 😊

از بعد تعطیلات علی خودش مدرسه میمونه، همسرم صبح میبرنش و منم ظهر میرم دنبالش، چون ماه رمضون هست و محمد رو هم مجبورم ببرم یکم سخته برام 

با درسهای علی هم به مشکل خوردیم و باید خیلی براش وقت بزاریم ☹️

برای معلم علی و ثنا هم قرارع من به نمایندگی از مادرها هدیه روز معلم تهیه کنم و جشن بگیرم و درگیر هماهنگی های اینا هم هستم 

گلدونها رو بردم تو راه پله اما هنوز خاک و کود نگرفتم که گلدونهاش رو تعویض کنم

لباس زمستونی ها رو جمع کردم و مجبور شدم دوباره بیارمشون 

کولر رو هم راه انداختیم و دو روز بعد دوباره شوفاژ روشن کردیم 

ماه رمضون هم یک شب افطاری خونه مامانم رفتیم،. یک شب هم خونه دوستم دعوت بودم 

یک روز هم رفتیم بیرون شهر روزه نگرفتیم 

شب نوزدهم من و ثنا رفتیم خونه خالم مراسم و پدر و پسرها هم خونه مادربزرگ همسر 

من تا صبح بودم ثنا نصف شب حالش بد شد و همسرم اومد دنبالش و از همون شب یکی یکی هی دارن مریض میشن 

دلدرد و سرفه و تب و... اما تقریبا خفیف الان ثنا و علی و محمد و همسر درگیرند 

دیگه 21 ام موندیم خونه که بقیه مریض نشن 

گزارش دیروز و امروزم 

قرار بود صبح با پارسا برم جمعه بازار کتاب اما چون شب نخوابیده بودم نتونستم بیدار بشم و پارسا تنها رفت ☹️

برای خودش مغازه خودکشی و دنیای سوفی و کنت مونت کریستو و دو تا هم کتاب تست خریده 

ساعت 1 ظهر بیدار شدم دیدم بچه ها و همسرم پایین هستن ، پارسا هم قبل رفتن نون خریده بود گذاشته بود رو اپن پر مورچه شده بود 

گذاشتم تو فریزر اما باید بریزم برای پرنده ها 😐

یکم جمع و جور کردم،. به گلها آب دادم 

رفتم سراغ جاکفشی کفش‌های کناری که بالای راه‌پله است، تمیز کردنش از قبل عید مونده بود 

پاکسازیش کردم و یک نایلون بزرگ دمپایی و ده جفتی حدودا کفش گذاشتم کنار که رو کنم 

بماند که هنوز کلی رد کردنی مونده مثلا کفش های خرید عروسی خودم که میدونم دیگه نمیپوشم اما دلمم نمیاد بدم بره تازه کسی هم نمیپوشه آخه،. کفش نوک تییییز 

همسرم داشتن پیلوت رو تمیز میکردن،. یه سر زدم و یکم در موردش صحبت کردیم، چند تا قلمه از گل یخ پایین زدم برای گلدون دم در 

یسری لباس شستم و پهن کردم، کلی لباس تا زدم و جمع کردم، ظرف شستم، فرنی درست کردم 

ثنا میخواست آشپزی کنه، قبلا همسرم همبرگر آماده کرده بود تو فریزر داشتیم، گفتیم همونا رو سرخ کنه برای افطار، 

یکم هم سوپ درست کردم 

افطار کردیم و جمع کردیم 

اعمال شب قدر رو به جا اوردیم 

برای سحر لوبیا پلو پختم و تا سحر بیدار بودم و یکم هم جدول کشیدم تو دفترم 

بعد از سحر خوابیدم باز تا اذان ظهر 😁 پاشدم نماز خوندیم، ملافه ها رو ریختم تو ماشین 

هال رو مرتب کردم 

لباس‌های رو جالباسی ها رو سر و سامون دادم 

همسرم تب کرده بود  خوابید ما هم با بچه صحبت کردیم و نقاشی و برنامه ریزی 

پارسا در مورد کتابهاش صحبت کرد و چند تا ایده هم برای نوشتن داشت با هم بررسی کردیم 

و همچنان نشستم و کارهام مونده 

برای افطار اگر برن شیر بخرن فرنی درست میکنم، سوپ هم داریم، دیگه با نون پنیر و رویدادهای هفته بگذرونیم 

ببینیم چی میشه سوسن جون من از iom وقت گرفتم دیگه انشالله سه چهار ماه دیگه رفتنی هستم درست میگی این کارا خیلی طول میکشه بسلامتی اتریش میرین؟ انشالله اونجا همدیگه رو ببینیم😁

ن بهم گفتن لازم نیست امتحان بدم فقط چند تا سوال میپرسن 

شما کی وقت مصاحبه دارین 

اره به احتمال ۹۰ درصد اتریشه 

شایدم اومدیم المان بازم قسمت 

اره حتما  هم میبینیم 😘😘😘😘

سر نماز برا کار ما هم دعا کن ، دیه خسته شدیم خودمون 😅

من ولی چون همسرم کاریه a1میخوان ازم چه اتریش چه المان 

نمیدونم مصاحبه کی هست 

تمام سعی میکنیم تا تابستون کارمون جورشه 

حتما همیشه  ب یاد شما هستم ❤