*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

خونه : همیشه ظرف هامو میشورم سریع . گاز بعد هر طبخ غذا تمیز میشه . یخچالو تا بتونم مرتب میکنم . نمیزارم خونه بهم بریزه . لباسارو زود جمع میکنم . گلدونها رو دارم بهشون میرسم . سرویس ها رو زود زود تمیز میکنم . هر چی استفاده کنم میزارم سرجاش 

خودم : تمرین سازم هر روز به موقع و تایم مناسب انجام میدم که پیشرفت داشته باشم . دنبال باشگاه هستم برای ورزش و اینکه باید روی سایت همسر جان هم کار کنم 

سلام عزیزم دقیقا خواهر شوهر منم این شکلیه

اونا زیرزمین بودن مادرشوهرم طبقه وسط ما بالا زندگی میکردیم 

هم سن هستیم ولی من بچه دار شدم زودتر. چند روز یه باز سر زده خودش تو روز میومد خونمون به نی نی سر بزنه ببینتش خب من هم مثل شما چون بچه داشتم خونم مرتب نبود و مادرم هم به قول شما شلخته  تشریف داشتن قربونش برم و به من نظم یاد ندادن

من کلا بلد نبودم خونه رو تمیز نگه دارم زود خونه به هم ریخته میشد 

اینم بگم که شوهرم هم مثل خواهر شوهرم تمیز هستن و برای خودش کدبانوییه شوهرم رو میگم خخخخ 

خلاصه خواهرشوهر مدام میومد و خونه ما به هم ریخته بود منم تا اون بیاد بالا از پله ها بدو بدو یه ذره تمیز میکردم اما نمیشد که  و کلی خجالت می کشیدم 

اصلا هم اهل تیکه انداختن نیست خدایی

خلاصه گفتم یه بار منم سرزده بدم ببینم خونه اون چطوره تمیزه یا نه  یه روز ساعت ده صبح رفتم و در زدم انگار خواب بود 🤣در رو باز کرد رفتم داخل خونه شون تمیز تمیز بود واقعا

یعنی من باور نکردم که اون خواب بوده باشه. اون موقع هنوز کشف نکرده بودم که علت این تمیزی های خواهر شوهرم و مادر شوهرم چیه ؟خونه من که بالا بود چون آشپزخونه اش کابینت نداشت و یک اتاق داشت من علت به هم ریختگی خونم‌رو خونه میدونستم 

گذشت و ما از طبقه  بالا بلند شدیم رفتیم خونه خودمون و خواهرشوهرم رفت طبقه بالا اما باز هم خونه اش مرتب مرتب بود همیشه حتی سرزده میرفتی پس علت به هم ریختگی خونه کوچیک نبود 

الان فهمیدم که علت تمیزی خونشون اینه که همه چیز رو میزاره سرجاش و کلا نمیزاره خونه بهم بریره دقیقا مثل مادرشوهرم که حساس هست نسبت به تمیزی خونه ولی خودشون رو هم اذیت نمیکنن چون خواهرشوهرم هم از بچگی این رو دیده یاد گرفته ولی من که ندیدم و انگار به کثیف بودن خونه عادت دارم نمیتونم خونه رو مثل اون تمیز نگه دارم ولی دارم تلاش خودم رو میکنم و خیلی بهتر شدم شوهر تمیزم هم مدام بهم تذکر میده و نسبت به قبل خیلی بهتر شدم  چون دوست ندارم بچه ام هم مثل من بشه میخوام تمیز بودم بره تو ناخودآگاهش و عادت کنه به تمیزی طوری که برای تمیز بودن زحمت زیادی نکشه. خیلی دوست دارم همه جا منظم و مرتب باشه این یکی از اهدافم هست و اوا باید ذهنم رو مرتب کنم 

ببخشید طولانی شد گفتم چون مربوط به مدیریت خونه است بدرد این تایپک بخوره😅

سلام بر بانوی فعال  😍 سلام بر همه دوستان 🌹

نماز و روزه هاتون قبول باشه🌈🍃

خداقوت همگی🌼

میچیکا جان دیدم همیشه شمالطف میکنی یادی از من میکنی این بار من غافلگیرتون کنم🥰

مرسی گلم . حتما درموردش تحقیق میکنم تمریناش انجام میدم. 😘😘😘😘😘

نه بابا این حرفا هرچی طولانی تر بهتر😅⁦🖐️⁩

دقیقا همینه.نظم باید از کودکی تو ذهن بچه نهادینه بشه.من چند پست قبل تر گفتم اگه راه دور بودم و کسی از خانواده شوهر خونم نمیومد فعلا که بچم کوچیک هست و بهم میریزه اهمیت نمی‌دادم.اما دیگه از دوسال که برن تو سه سال کامل میفهمن .باید وقتی بهم میریزه هم بهش یاد بدی جمع کنه و بدونه قرار نیست اون بریزه تو جمع کنی .من همین الآنم وقتی یه چیزی از کمدی جایی برمیداره بهش میگم بزار سرجاش فوری گوش میده همون لحظه اما دوباره یادش می‌ره😍

بعد سه سالگی به هرحال حافظه ی بلندمدتش قوی تر میشه

کلا این قوم شوهر خوب خوب هم که باشم خدا نکنه چیزی از آدم ببینن.اما به قول سوسن جون زیادم اهمیت به اونا نده.برای دل خودت منظم باش

زبان فراره.اگه بری سمتش باید مدام تمرین بشه

ما حتی یه مربی داشتیم که زبان بود می‌گفت من تابستونا کلاس خصوصی برمی‌دارم که یادم نره😐

سلام روزتون قشنگ

امروز از صبح،  صبحانه پسرا رو دادم. 

براشون شیر اوردم خوردن

یه دمنوش مخلوط درست کردم به بهونه شگر قهوه ای که بریزن تو چایی  و هم بزنن هر دوشون خوردن،  بمامد که لیوان یکیشون چپه شد روی پتو،  پتو رو جم کردم شستم. پهن شد

دوش گرفتم یکم لباس شستم انداختم ماشین باید برم پهنش کنم. 

میحواستم برای مهدی از دکترش نوبت بگیرم ولی شمارش جواب نمیداد،  احتمالا مجبور شیم شب ببریمش درمانگاه. 

لباسهای روی رخت اویز رو جم کردم،  یه عالمه اتویی جم شده باشد شب اتو بزنم. 

یه موردی توی کدنویسیم پیش اومده بود،  کدهاک درست کار نمیکرد،  ذهنم همش درگیرش بود،  بالخره راهکارشو پیدا  کردم و نشستم پای سیستم کلا ده دقیقه طولکشید تا حلش کردم،  حس خوبی بود کشف راه حلش. 

نهار اماده شد سرو شد. 

مهدی رو خوابوندم ولی بخاطر مریضیش خواب عمیق نداره همش شیر میخوره. 

علی جون هم کم کم باید بخوابه. 

برای افطار باید سوپ بزارم. 

بعد افطار مهدی رو ببریم پیش دکتر. 

اگه شب شرایط خوب باشه لباسها رو اتو بزنم. 

شب یادم باشه اب هویج هم بگیرم مهدی قشنگم دوس داره. 

دیشب بعد مدتها یکی از دوستام بهم پیام داد و یک ساعتی باهم چت کردیم،  قبل اینکه مهدی بیاد و زندگیمون بره رو شرایط فوق العاده،  یادمه تقریبا هر روز با هم چت میکردیم و از حال هم خبر داشتیم،  از وقتی مهدی اومده و البته اونم پسر کوچولوش همسن مهدی هست،  دیگه هر دومون زمان خالیمون کم شده و دیر به دیر از هن خبر میگیریم،  ولی دیشب بالخره طلسم شکسته شد و با یه چت طولانی از احوال هم باخبر شدیم. 

فردا باید برم سرکار

روز سه شنبه خواهرم عمل داره،  لطفا دوس جونیا براش دعا کنین به سلامتی عملش انجام بشه

مامان بابام امشب میان مشهد بخاطر خواهرم،  امیدپارم به خوبی عملش پیش بره. 

بچه خا خوابیدن،  منم یه ساعتی بخوابم انرژیم برگرده. 

روزتون پر از حال خوب

زیاد بلد نیستم😅ولی سعی میکنم یادبگیرم دایم😍اره عاااالی ان😍

اره همکارای شمالی ام هم میگن تو اشتباهی کورد شدی،باید شمال فرود میمودی😅😁من بیام شمال ماموریت اول میرم بازار رشت،تقریبا با همه پیرمردای محلی فروش بازار دوستم🙊🙈و شماره هاشونم دارم😁اعتیاد تا این حد😁الان دیگه پیشرفته شدم،بریم جنگل و...خودم میچینم😎😉

ت

و میتونی

سلام سلام 

من با اینکه دیروز فقط دو ساعت خونه بودم ولی به بیشتر کارهایی که روی کاغذ نوشته بودم رسیدم، عاااالی بود، خیلی وقت بود که بی نظم شده بودم ولی دارم در کنار شما عزیزان خودم رو تغییر میدم.

کارهای انجام شده دیروزم:

🌟 شستن ظرفها 

🌟 شستن لباسها 

🌟 مرتب کردن تخت خواب و اتاق خوابم 

🌟 خوردن مولتی ویتامین 

🌟 مراقبه آخر شب 

🌟 گذاشتن چنتا پست در اینستا مغازه 

احسنت خیلی هم عالی بود

بازم از این نکته ها بگو

سلللام   

گزارش امروز :

  روتین همیشگی در حد ضرورت

ورزش# ۳تا حرکت هرکدوم ۳۰تا

مطالعه# پنج بخش از فایل صوتی (ماشالله خان در بارگاه هارون الرشید)رو گوش دادم

روغن تراپی پا و جوراب پوشیدن 

و

روغن کرچک به ابرو 

 روز و روزگارتون خوش  

اصلاحیه منظورم بود 

عضویتم تو سایت به خاطر اینجاست و ازوقتی با دخترا آشنا شدم کلی تغییر کردم 

من ماهی یه بار یه خونه تکونی ریز دارم 

ببین عزیزم شما یه کوچولوی تو دل برو داری که من ندارم پس شرایط خونه زندگیمون کلی باهم فرق داره و کمتر بهم میریزه