سلام عزیزان شبتون پر از انرژی😉
امروز بعد از دوماه فول شارژ شدم
فرهنگسرای نزدیک خونه مون جلسات زندگی موفق رو دوباره برپا کرده. امروز اولین جلسه اش بود رفتم. حتما براتون گزیده صحبت ها رو مینویسم که شما هم استفاده کنید
صبح ساعت ۱۰ بیدار شدم دست و صورت شستم مسواک زدم. توی دستشویی رو مواد من زدم تا یکساعت بمونه
موهام رو شونه زدم . گوجه ای بستم . کرم آبرسان زدم و رژ زدم
با همسر چت کردیم و عشقولانه در کردیم. 😍امشب از سفر برگشت😉
بعد کمی نت گردی مفید کردم
پسرم بیدار شد
چای دم کردم و صبحانه خوردیم
ظرفا رو از ماشین ظرفشویی در آوردم
مواد ماکارانی رو آماده کردم
یه بسته مرغ محلی هم از فریزر در آوردم برای شام که همسر میاد یه فسنجون خوشمزه و خوشرنگ درست کنم🥰
با مامانم تلفنی صحبت کردم. باز گله کرد که چرا این مدت که همسرم نبود نرفتم تهران خونه شون.منم قانعش کردم که رهام باشگاه داشته و ...
لباس های خشک شده رو تا کردم یه دست لباس دیگه هم ریختم لباسشویی
ناهار رو دم گردم
دستشویی رو که مواد زده بودم برقی بورقی کردم
تراس رو شستم و به گلدونا آب دادم و برگ هاشون رو تمیز کردم
ناهار رو خوردیم ظرفا رو همون لحظه سریع شستم
همه جای خونه رو جاروبرقی کشیدم بعدش تی زدم و گردگیری کردم
مرغ محلی رو گذاشتم بپزه
ساعت ۴ حاضر شدیم رفتیم فرهنگسرا. تا ساعت ۵ اونجا بودیم. بچه ها هم توی یه کلاس دیگه با هم سرگرم بودن
ساعت ۵ و ربع برگشتیم خونه
برنج خیس کردم و فسنجون رو هم آماده کردم
پسرم رو بردم حموم خودمم دوش گرفتم
میوه خوردیم و کارتون نگاه کردیم
بعدش طبق معمول هر عصر رفتیم محوطه مجتمع
قبل از رفتن یه دور کل خونه رو نگاه کردم دیدم همه جا تمیز عین دسته گل برق میزنه 😊
بچه ها توی حیاط بازی کردن
به گربه ها غذا دادم و نوازششون کردم
نون خرد و برنج هایی که جمع کرده بودم رو برای پرنده ها ریختم
با همسر که در مسیر برگشت بود تلفنی صحبت کردم
برقا دفت و ما موندیم توی حیاط🥴
ساعت ۹ و نیم برق اومد برگشتیم خونه
سریع برنج رو دم کردم .کل خونه رو برای اومدن همسر که چند روزی ازمون دور بود آماده کردم
خودمم یه لباس خوجل و عروسکی پوشیدم موهام رو هم دم اسبی بستم و سوسکی هامو حالت دادم جلو صورتم. آرایش ملایم کردم
همسر اومد و یه استقبال گرم ازش کردیم
شام رو آماده و تزیین کردم خوردیم
ظرفا رو شستم و نشستیم گپ زدیم
بعدش چای و تخمه بردم دور هم گپ زدیم
الانم در خدمت شمام