سلام ظهر بخیر.
امروز صبح بیدار شدم. خواهر و پسرم خواب بودن. رفتم بربری گرفتم برای صبحانه. برگشتم با خواهرم صبحانه مفصل خوردیم. پسرم بیدار شد یه کم بهش رسیدگی کردم.
آماده شدم جایی آموزش داشتم رفتم محل مورد نظر و خیلی خوشحالم هم شرکت کننده ها هم مدیر مدرسه از آموزش های پارسال خیلی راضی بودن. جلسه اول امسال هم به خوبی برگزار شد.
برگشتم خونه، خواهرم رفت کلاس. با پسرم رفتیم نونوایی نون لواش خریدیم. از خیاطی لباس خواهرمو تحویل گرفتم.
اومدیم خونه مامانم. ناهار آش درست کرده بود خوردم و اومدم مدرسه تا پنج و نیم اینجام.(البته الان بچه ها با مربی پرورشی هستن)
غروب میرم مرکز دو تا مراجع دارم. بعدش برم دنبال پسرم بعد بریم دنبال همسرم.
شام و روتین همیشگی.
امشب جزوه بنویسم.
مهلت ثبت نام دکتری تموم شد اصلا وقت نکردم ثبت نام کنم. 😕