2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2043995 بازدید | 88187 پست
سلام منم میخوام بیام عضوتون بشم 

صبح تون خوش عزیزای دل 😄  امیدوارم  فردا  گیج و منگ نباشم و  کارام پیش بره 

داشتم بعد خوابیدن بچها  یه ساعتی بهم ریختگی های آشپزو  می جمعیدم  البته ظرفا موند باز 🥴

نمی تونم !


با گوشیِ همسرم هم اومدم اینجا شارژش برا فردا  خالی بشه  کلّم کنده ست !! بماند که چقدر هم اذیتم کرد این گوشی !! بازم همون گوشیِ بی دوربین خودم ، بابا !!!😌🙄


و اما شما مهدیه ی عزیز  بسی خوش اومدین عزیزم  

فردا با یک قطعه عکس ۳×۴ و مدارکتون تشریف بیاریدلطفا 

تعهد نامه هم باید امضا کنید که مرتب می گزارشید 😄 فعلا خوب بخوابی


شبتون خوش عزیزای دل😘

" اللهم عجل لولیک الفرج " 
به خالش رفته جانم !! خالش هم پارسال دقیقا همین رفتارو با من داشت !!! خخخخ   خودِ خودِ همین رفتا ...

آخرشو دو بار خوندم تا قضیه رو فهمیدم😆😁😆😁😆

این نیز بگذرد...                                                       

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



من از اپلیکیشن سنجاق استفاده میکنم،آچاره هم خوبه درخواست تو ثبت کن،شرکت های نزدیکتو پیدا کن و ارزیا ...

چه خوب اصلا نمیدونستم تو همچین اپلیکیشنهایی هست.

حتما نگاه میکنم

این نیز بگذرد...                                                       

سلام صبح بارونی تون بخیر

☘️تا جای پای سفتتری پیدا نکردی جای پات را عوض نکن، هرچند جای الان پات محکم نباشه!


شنبه


قرآن

زبان

درس

ورزش کششی

بادکش

کتاب(به سختی دارم برادران کارامازوف را گوش میدم،  معمولا کتاب‌هایی که خیلی تعریف میشن مورد پسند من نیستن مثل آنا کارنینا. ابله. ملت عشق. کیمیاگر. نیمه تاریک وجود. چهار میثاق و... که همه نصفه رها شدن😬)

رسیدگی های شخصی

گاز واطرافش

آب جوش +مایع داخل سینک(جهت چربی زدایی)

آبیاری گلها

نهار فردا

شام

مقدار زیادی شیره و ارده ترکیب شد

زباله ها بیرون

رسیدگی به مینا

تفکیک زباله

جمع کردن لباس

جارو +تی کشیدن سرامیکها

مرتب کردن یخچال+انتقال مواد کم به ظرفهای کوچک

آبگیری زرشک

چسب زدن ریشه فرشها(برای فرشهای نو و قیمتی این کار را نکنید)


☘️خدایا ایام زندگانی مرا به چیزی اختصاص بده که مرا برای آن افریدی(امام صادق) ☘️

شاد باشید

        🍀با خودت قهر نکن بانو! 🍀هرروز صبح مقابل آینه به فکر زندگی که باید میداشتی و نداری،کارهایی که باید میکردی و نکردی،و روزهایی که از عمرت گذشت و به سن و سالت افزود نباش🍀یک روز هم برای خودت باش... آزاد و رها...🍀فکر کن قرار نیست هیچ مردی برایت مردی کند🍀خودت مرد خودت باش...🍀 تو هنوز هم در اعماق وجودت،آنجا که پر از دلشوره و تشویش است، آنجا که سرشار از اندوه است،هزاران آغوش پنهان کرده ای که جان می بخشد🍀زندگی از تو جریان خواهد گرفت🍀 نگاهت هنوز هم آرامش را در هر دلی می ریزد🍀هنوز هزار هزار دل،در پیچ موهای مجعدت سرگردانند🍀با خودت قهر نکن بانو!🌸تو هنوز زیباترینی🌸                                                        💞خودت را دوست بدار💞

سلام صبحتون بخیر 

حال و هوای پاییزی شهرتون چطوره 

من دارم از صدای بارون اول صبح  لذت میبرم 😍


و اما بعد... 

جمعه یک کوچولو بیشتر از روزای دیگه خوابیدیم اما بازم صبح زود تقریبا بیدارشدیم و سریع صبحانه خوردیم 

بچه ها یکم اتاقهاشون رو مرتب کردن، منم یه دوری زدم تو خونه و وسایل بچه هارو هم آماده کردم و لباس پوشیدیم و راه افتادیم 

اول من و پارسا رو گذاشتن جمعه بازار کتاب و بقیه هم رفتن خونه مادرشوهر 


یسری کتاب درسی می‌خواستیم که هیچکدوم رو نداشتن اما خب نشد با وسوسه اون همه کتاب اونم ارزون کناربیایم و کمی من برای خودم و یه تا کوچولوها و یکم بیشتر هم پارسا کتاب خریدیم 📚📚

جذاب ترین بخشش هم دوتا کتاب کار بود که برای محمد خریدم تا بتونم مدون تر باهاش تمرین کنم 

بعدم یه سر رفتیم بازار خوداشتغالی بانوان و یکم خرت و پرت و یدونه سرمه خریدم 


با مترو برگشتیم خونه و ساعت 2 شده بود، برای پارسا سیب زمینی سرخ کردم خودم هم یکم ته دیگ کدوحلوایی با اندکی  سینه مرغ تو یخچال بود خوردم 


بعد قرار بود درس بخونم ها گفتم حالا یکم گوشی رو چک کنم و یکم چرت بزنم و خوابیدم و شد 6 و نیم 😐

پارسا زودتر بیدارشده بود درس میخوند 

کلی ظرف بود شستم 

میوه شستم 

جا میوه ای رو تمیز کردم و میوه هارو چیدم 

نیم ساعت درس خوندم که بقیه اومدن 

شام از خونه مادرشوهر  آورده بودن گرم کردیم و خوردیم و یکم دیگه خوراکی آورده بودن جابه جا کردم 

حبوبات خیس کردم برای اش نهار فرداش


و شنبه 

اول حس کردم دلم میخواد بخوابم و گذاشتم بچه ها خودشون چاشت آماده کنم باز لحظه آخر پاشدم ببینم پارسا غذاش رو یادش نره و دیگه بیدار شدم، محمد هم یکم بعد بیدار شدو روزمون شروع شد 

لباسشویی رو روشن کردم، تخت خودم رو مرتب کردم، حبوبات رو گذاشتم بپزه 

آشپزخونه رو جارو زدم و روی سطوح رو دستمال کشیدم 

ظرفهای شسته شده رو جمع کردم 

باز نون نداشتیم به محمد شیر و کیک دادم و خودم سیب‌زمینی مایکروفری خوردم 


کابینت حبوبات رو مرتب کردم و لیست خرید نوشتم 

گوشی گردی کردم 

ظرف شستم، لباسها رو پهن کردم 

یکم هال رو مرتب کردم اما خیلی کار داشت همه جارو محمد ترکونده بود 

لباس تا زدن، اتاق خواب رو مرتب کردم 

با محمد رفتیم خرید سبزی آماده اش و قورمه و کوکو و یکم خرت و پرت دیگه و نون خریدیم، یک ساعتی طول کشید و کلی پیاده روی کردیم 

اومدم سریع سبزی اش رو اضافه کردم 

پیاز خشک خریده بودم باهاش پیاز داغ درست کردم چون دفعه اول بود یکم خوش سوخت شد 😬 سیر داغ هم با روش مرسوم درست کردم اما اونم خوش سوخت شد 😬

نون هارو برش زدم و گذاشتم فریزر، خریدها و جابه جا کردم،. سبزی هارو بسته بندی کردم، سبزی های قورمه رو گذاشتم سرخ بشه 

در حین کار عادت‌های اتمی هم گوش دادم 

اهالی خونه اومدن نهار خوردیم و جمع کردیم در حد گذاشتن رو اپن 😬، خیلی خسته بودم رفتم یکم دراز بکشم، اول یکم گوشی گردی کردم بعد گفتم یکم چشمام رو ببندم و شد 7 و نیم 🤦‍♀️

پاشدم سریع وسایل روی اپن رو جمع کردم، ظرفها موند 🤪

علی تکلیفی داشت که معلمش گفته بود ما بالاسرشون باشیم و دیگه منتظر مونده بود من بیدارشدم، یکم نوشت اما خسته بود و حالم نداشت و خوابید 

مواد سالاد الویه رو گذاشتم بپزه برای چاشت بچه ها

باز یکم گوشی گردی کردم 

سالاد الویه  رو تکمیل کردم، فقط نخود سبزها گرم بود مخلوط نکردم 

پارسا تا 8 مدرسه بود و دیگه حال درس نداشت و آخر شب بعد خوابیدن بچه ها  میخواست فیلم ببینه و محمد نمی‌خوابید هی باج هم می‌گرفت از داداشش اما باز میزد زیرش😁 دیگه بردمش تو اتاق خودم تا پارسا راحت باشه، در حد یک ربع درس خوندم، یک ربع هم گوشی و باز بیهوش شدم 🤦‍♀️

محمد هم کنارم خوابید 

پارسا و باباش هم فیلم میدیدن

وسایل سالاد مونده بود رو اپن لحظات آخر بیهوشی از همسرم پرسیدم گفت من جمع کردم  



رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند

سلاااام🌻🌻🥰🥰


امروز صبح پسرا ساعت ۷ بیدار شدن.(مثلا میخواستم از تایم خوابشون استفاده کنم یکم پای لپتاپ بشینم که کلا پروژه منتفی شد). 

پسرا خودشون برای خودشون دونات اوردن خوردن، منم چایی دم کردم و نشستم بلوزم رو تموم کردم(دوستش میدارم خیلی زیاد😍). 

با پسرا صبحانه خو دیم

دمنوش درست کردم و خوردم

یکم به دفترها و کتابهام نظم دادم

یکم برای علی جون الفبا کشیدم که رنگ زد. 

شلوار ستم رو برش زدم، منتظره بدوزمش

نهار داریم فقط باید گرم بشه. 

امیدوارم بتونم تا قبل نهار شلوارمو تموم کنم. 

عصر اگه بشه لباس پسرا رو برش بزنم(علی چون کلی ذوقشو داره، میگه میخوام برم حمام وقتی اومدم بیرون لباس جدیدمو بپوشم البته اگه حاضر بود🥰😁.  دیگه منو انداخت تو رودربایستی، مجبورم زودتر بدوزمشون. 


برم به ادامه زندگی برسم

چه جالب ! نمی دونستم  مطمئنن دیگه ؟؟

شرکت های خدماتی که مجوز دارن،میان خودشونو ثبت میکنن توی این اپلیکیشن ها،شما نگاه کن امتیازشونو ببین،لوکیشن شونو ببین،هزینه هاشونو ببین،رضایت مشتری ها ازشون رو ببین بعدا استفاده کن،من از سال ۹۶ استفاده کردم،راضیم

شرکت های خدماتی که مجوز دارن،میان خودشونو ثبت میکنن توی این اپلیکیشن ها،شما نگاه کن امتیازشونو ببین، ...

شما برای نظافت داخلی هم ازشون نیرو گرفتین؟

بعد مثلا تو نظرات از یه شخص خیلی تعریف کردن، میشه منم بگم همون بیاد یا شانسی میفرستن؟

این نیز بگذرد...                                                       
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز