سلام روزتون بخیر
دقیق نمیدونم از کی گزارش ندادم
یک گزارش کلی از آخر ماه رمضون میدم
هفته آخر من وقف مدرسه بچه ها بودم
یه افطاری که دادم به دوستهای پارسا فکر کنم گزارشش رو دادم
کلی غذا اضافه اومد و چند روز که خوردیم و یه مقدار هم فریز کردم
یک افطاری خانوادگی با همکلاسی های علی داشتیم خونه یکی از بچه ها، خیلی خوب بود و خوش گذشت
روز معلم هم بود،. برای معلم ثنا پول جمع کردم و بماند که چقدر اذیتم کردن 😑 گل و کارت هدیه گرفتم و به نمایندگی از مامانا تو جشنشون شرکت کردم، بعد از جشن هم کلاس فهم قرآن بود و شرکت کردم، خیلی دوسش دارم و مفیده برام اما به خاطر مسیر دور مدرسه خیلی کم قسمت میشه برم،
برای علی هم پول جمع کردم و کارت هدیه و گلدون خریدیم و به عنوان یادگاری یک کلیپ درست کردم برای معلمشون، به این صورت که هر کدوم از بچه ها یک بیت از یک سرود روز معلم رو تو خونه هاشون خوندن و برام فیلم فرستادن و با عکس و فیلم های طی سال یک کلیپ قشنگ شد 😊
مراسمشون هم افطاری روز یکشنبه بود که قرار بود شب عید باشه و نشد🤪
اون مراسم رو هم شرکت کردیم خانوادگی
فیلم دینامیت رو خانوادگی دیدیم
آپاچی رو هم اومدیم ببینیم و چقدر موضوعش بد بود و دیگه وسطاش منکرات خونمون وارد عمل شد و جمعمون کرد 😬 البته که حین دینامیت هم هی چشم و ابرو میومد که این چه فیلمیه گرفتی برای بچه ها 😬
مهمونی رو هم قسمت اولش رو دیدیم فعلا
این چند روز تعطیل هم یروز همسر و بچه ها رفتن پارک من و پارسا موندیم خونه متری شیش و نیم دیدیم و آخرش بقیه اهالی رسیدن، همسرم خوشش اومدم وقتی تموم شد دوباره زد از اول و ما هم دوباره از اول دیدیم 😁 (اینم قبلا گیر داده بود جلو بچه ها نبینید و ما دنبال موقعیت بودیم تنها ببینیم اما خودشون اومدن گذاشتن جلو بچه ها 😏)
یروز رفتیم پیک نیک، جای همه خالی خیلی خوب بود، اما بچه ها رفتن تو رودخونه و سرد بود و منم مادر 4 تا بچه با 15 سال سابقه مادری به عقلم نرسیده بود لباس ببرم 🤦🏻♀️ خلاصه که علی سرما خوردو تب لرز شد
یروز من با بچه ها رفتم خونه مامانم خواهرم اومده بود از بیرجند،.موهای ثنا رو هم خواهرم کوتاه کرد، پارسا کلاس داشت و همسر هم سر کار
دیروز هم همسر و بچه ها رفتن خونه مادرشوهر. و من و پارسا موندیم پارسا امتحان داشت و درس میخوند البته اون وسط مسطا ابد و یک روز رو هم با هم دیدیم
حالا گذارش کاااامل دیروز و امروز رو پست بعدی میگم