2777
2789
عنوان

هر کی دلش از مادر شوهر پره بیاد با هم درد دل کنیم

| مشاهده متن کامل بحث + 203747 بازدید | 439 پست

من تازه واردم دوستای خوبم......

من ۴ ساله ازدواج کردم...۳ ماهه باردارم...با شوهرم ۶ سال دوست بودیم...خیلی همدیگرو دوست داشتیم...اما از اول فرهنگ متفاوت خانوادش آزارم میداد و بیشتر دعواهای ما سر اونا بود ....شوهرم ۲ تا برادر داره....خودش بزرگست...مادرش به شدت دهن بین و تحت تاثیر دیگرانه....احترامای خیلی زیادی از من میخوان و منم نمیت نم در اون اندازه باشم...سعی کردم از اول خود خودم باشم تا اذیت نشم.....اما جدیدن میبینم سر هر چیزی مادر شوهرم قهر میکنه و لجبازی ....خیلی از این کارش بدم میاد...انگار یه بچه ۵ سالست...منم اوایل میرفتم و از دلش در میاوردم..اما این دفعه با وجود اینکه ۳ ماهه باردارم و یه زنگم نزد دیگه قطع رابطه کردم...هم خودم هم شوهرم...البته با پدرش در ارتباطه....به شدت از بی مهریشون دلگیرم....و حس میکنم هیچ وقت این لحظاتو از یاد نمیبرم...چون شرایط عادی ندهرم و بیش از پیش نیازمند توجهم...

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



  هیچ چیز به اندازه بی مهری آزارم نمیده...حتی ۲ ماه پیش باهاشون رفتیم سفر ...همراه فامیلاشون...بازم جلوی اونا ۳ روز با من قهر بود‌....خیلی اذیت شدم....حس و حال خیلی بدی بود....انگار نه انگار واسه خودش کیف میکرد...همشم در تلاشه من و شوهرم از هم دور بشیم...واقعاً نمیدونم چرا...درسته دختر پررویی ام...اما اگر باهام خوب باشن صد برابرش با محبتم....😭😭😭😭😭😭

سلام دوستای گلم مادرشوهر من خیلی دهن بینه و سریع خواهرای خیرندیدش پرش  میکنن دخترم ک نداره بگم  خدا سر دختراش بیآره..ولی از  خدا میخوام یه روز خوش نداشته باشه

گر نگهدار من آنست که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد

سلام دوستان من تازه اومدم نینی سایت خواهش میکنم با نظرتون کمک کنید ما اصالتا رشتی هستیم مادر شوهرم اینا تعران زندگی میکنن من و شوهرم تو رشتیم اونا هر تعطیلاتی میشه میان رشت حتی شده دوروز میان خونه ما مادر شوهرم همچین رفتار میکنه انگار من نوکرشونم غذا آماده میکنم میخورن خودشون اماده میکنن میرن میگردن من باید بمونم سفره جمع کنم خونه رو تمیز کنم ماشینم ندارن شوهرم ماشین مارو میده بهشون که راحت باشن یعنی ما همه تعطیلات یا باید با اونا بریم بیرون یا که ماشین نداریم سختمونه خونه میمونیم بعد اگه بخوایم برین باهاشون بیرون منو شوهرم میشینیم عقب پدر شوهرم و مادر شوهرم جلو یعنی ما مثل مرده ها میمونیم نظرمون مهم نیست با منم اصلا صحبت نمیکنن نمیذارن خواهر شوهر مجردم یا برادر شوهرم تو ماشین بشینن اونا رو مینشونه تو ماشین دخترش تازه میشینه جلو فکر میکنه دنیا رو بهش دادن راجع یه همه چی اضهار نظر میکنه بهم میگه چرا نمیاین تهران شوهرتو میخواستی فقط و تو میومدی تهران اینجوری به خونوادت سر میزدی در حالی که من به شوهرم میگم بریم تهران میگه بذار اونا بیان حال و احوالشون عوض شه منم که اصلا لالم نتونستم جواب بدم شوهرم بدتر از خودمه یه روز میخواستن برن بیرون من گفتم من نمیام حالم خوب نیست مادر شوهرم یه دعوایی به پاکرد کفت نمیذارم پسرم اینجا عذاب بکشه بار کوجتون جمع میکنم میبرم تهران اصلا طلاقتو میگیرم منم تمام بدنم میلرزید گفتم من ازت متنفرم ادم کثیفی هستی اونم یهو جا خورد شوهرم گفت بهش بره حالا رفتن فقط تلفنی با شوهرم حرف میزنن شوهرم میگه بریم دو روزه تهران نمیدونم باید چی کار کنم ؟؟؟؟اینم بگم شوهرم تا زمانی مادرش اینا نیومدن برام میمیره اخلاقش خیلی خوبه به محض اینکه اونا رو میبینه انگار منو نمیشناسه نمیدونم چرا ؟؟؟مادرش تو خونه حرف اول میزنه یعنی بقیه اعضا حق گفتن ندارن شوهرم رو مادرش خیلی حساسه تا این حد که یه دفعه  قبل این دعوا اومدن خونه ما پسر کوچیکش دستشویی کرد تشک منو و به من  هم نگفتن منم قاطی تشکای دیگم کردم  بعد فهمیدم که مجبور شدم یه تشکم بندازم دور چه عذابی کشیدم بعد باهاشون بد رفتاری کردم مادر شوهرم ناراحت شد شوهرمم عصبانی بود مجبور شدم من زنگ بزنم بهش  هر ماه زنگ میزنه پول میخواد شوهرمم از خودمون میزنه بهش میده اصلا خیلی زنه پررووو  با شوهرم صحبت میکنم میگه مادرم دلم براش میسوزه بخدا اگه یه خورده جدی نباشم میادتو خونم برام بزرگتری میکنه هر روز سه بار زنگ میزنه به شوهرم همین باعث شده از همه کارامون اطلاع داشته باشه  من باید چی کار کنم ؟؟؟؟؟

مادرشوهر منم افسرده و عصبيه.زن خوبيه ولي تا وقتي كه حرف و كاراشو تاييد كني باهات خوبه.با هيجكس ابش توي جوي نميره.حتي دختر خودش.شوهرمم بدعادتشون كرده اينقدر بهشون رسيده و فرستاده كردش و تفريح.كافيه شوهرم واسه خودش كت و شلوار جديد بخره يا من كوشيمو عوض كنم فوري بدرشوهر و مادرشوهرم ميكن قدر بولترنو بدونيد و فلان.اما قتي راه به راه ميكن مارو بفرست سفرخارج اونم با بول زحمت شوهرم حرصم ميكيره.خداروشكر درامد شوهرم خوبه ولي ديكه خيلي سواستفاده ميكنن.من بوشك بريما يا بمبرز ميكيرم واسه بجم ميكه كرونه ميخواي جيكار از اين معموليا ببند براش.هروقتم كه من راضي نبودم كه با بول ما رفتن سفر از دماغشون اومده.ولي بدبختي نميتونمم جلو شوهرم خيلي اعتراض كنم كه بسه ديكه جخبره سالي بالاي ١٠ميليون بخدا بول مسافرتاشونو ميديم.خودمون هنوز مستاجريم ماهي ٢تومن اجاره ميديم ولي دلشون نميسوزه.شوهرمم نميترنه جيزي بكه ميكه بدر و مادرم هستن يه دعاي خيرشون كافيه.ولي من همش ناراءضيم.

زنو شوهر نزديك ٥٠ميليون بول ايمبلنت دندوناشون شد كه شوهر طفلك من از سرمايمون داد.فقط ميكم خدا لعنتشون كنه

واي واي مخصوصا باباش بدجور ميتيغه شوهرمو.نيازمالي هم ندارن.٢تا خونه دارن و حساب بانكي خوب.ولي نميدونم جرا همش جشمشون به درامد ماست.فكر ميكنن حالا كه درامدش خوبه بايد به اونام بده.من با هواي بدر مادرو داشتن مشكلي ندارم ولي اينا ديكه شورشو دراوردن.عصبي ميشم بخدا نميتونمم بروز بدم شوهرم ناراخت ميشه.من كه به خدا سبردم طبق معمول

معلوم نیست توذهن مادرشوهرا چی میگذره واون ها نمیدونن توذهن ما چی میگذره پیش اونها عروسا مقصرن پیش ما مادرشوهرها فقط میتونم بگم من میخوام جوری رفتارکنم که توقع دارم درآینده عروسم بامن اون رفتاروکنه 

من خيلي سختي کشيدم اسمم بايد تو کتاب گينس ثبت شه بنام کوچکترين دختر قوي هنوزم مشکلات، و سختي زندگي دنبالم هستن برام دعاکنيد قويترشم هيچوقت نگيد خدايا مشکل بزرگي دارم بلکه به مشکلات بگيد خداي بزرگي دارم من بهش ايمان دارم ميدونم که ميدونه اميدزندگيمه خدايااااا هميشه دستمو گرفتي مبدا روزي ول کني عااااشقتم يه جوره خاص اونجوري که تودلت ميخواست  

سارای عزیزم اتفاقی که بعد از زایمان براتون افتاده غم انگیزه😟البته شما خیلی خوشبختین که پدرتون و همسرتون حامیتون هستن خیلی زنا تو این شرایط همسرانشون هم گوش بفرمان مادرشون هستن ولی درمورد شمامیدونید چرا این طور نیست ؟چون مادر شوهرتون خیلی بیسیاسته اون میخوادبا  شما و نوه و پسرش را کنار خودش نگه داره چون دوستتون داره ولی بنده خدا رفتار درست را بلد نیست مطمینم خیلی جاها محبت هم بهتون کرده ولی شما اونو ندیدید به هرحال محبت هرکسی به زبون خودش هست شاید این مادر هم تو جوانی یا کودکیش خیلی محبت ندیده و مورد خشونت بوده برای همین نمیتونه خیلی استاندارد با شما رفتار کنه ولی من مطمینم دوستن داره پس ببخشیدش و شما هم بهش محبت کنید 

من خیلی دلم براش میسوزه

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   khatounmf  |  3 ساعت پیش
توسط   sisijoonm  |  1 ساعت پیش