مینیمالیست شدن یعنی چی؟

ورودی دو جفت جوراب و یک شال برای خودم.ی جفت جوراب و ی کلیپس کوچولو برای دخترم💫

خروجی تاپ شلوار خودم که هدیه بودن و تو سلیقم نیست 

دو تیکه از اسباب بازیای دخترم که شکسته بود

دوست خوبم قهوه خرما چطوری درست میشه ؟یعنی خوردنی میشه؟یا استفاده دیگه داره ؟تا حالا نشنیده بودم

سلامممم دوستای خوب و مینیمالم😍اومدم با گزارش امروز🤤

امروز عصر همسرم که رفتن بیرون منم بلند شدم و حسابی به خونمون رسیدم و دسته ی گل کردم💐الان حسابی توش انرژی مثبت و حال خووووب جریان داره🥰✨️

اول از همه هندونه و خیار و پرتقال رو برش زدم برای شب نشینی امشبمون! چیدم تو ظرف و آماده تو یخچال گذاشتم!

بعدش یکی از کشو های یخچال که نیاز به تمیزی داشت رو بیرون آوردم و دستمال کشیدم و بعد چیدم!

ظرف بزرگ زیتون و همینطور ظرف ترشی پیاز رو با ظرف کوچیکتر جایگزین کردم... 

مقداری خرمای سفت شده تو یخچال بود استفاده نمیشد دور انداختم!

۴ بسته سس تو یخچال بود با شام امشب تمومش کردم و دیگه به سس نیاز نیست!

سالاد کاهو درست کردم و یک ظرف بزرگ سس مایونز هم به اتمام رسید دور انداختم!

کل یخچال بیرون و داخل رو با دستمال خیس، دستمال کشی کردم و برق میزنه🤩👌🏻

فریزر رو هم از بیرون و داخل پاکسازی کردم و فقط وسایل های مورد نیاز مثل: چندین بسته گوشت گوسفند، چندین بسته مرغ، ۳ بسته لوبیا سبز و ۳ بسته سبزی برای سوپ و ۵ بسته آب قلم، مقداری پسته، چند عدد کوفته تبریزی نیمه آماده، یک بسته زرشک و زعفران داخله فریزره و ۲ تا از کشوهای فریزر کاملا خالیه!

۸ دونه فلافل تو فریزر بود که برای شام امشب پختم و به این صورت فریزر سبکه🥰👌🏻

پنجره ی آشپزخونم بزرگه و به دلیل طوفان های مکرری که هفته ی پیش می‌اومد کلی خاک نشسته بود رو پنجره و لبه ی پنجره!

امروز با دستمال نمدار حسابی از بالا تا پایین رو دستمال کشیدم و همه ی خاکشو پاک کردم...

زیر گلدونیارو تمیز کردم و گلدان هارو دستمال کشیدم و سینک و گاز رو برق انداختم و چدن های گاز هم با سرکه و مایع شستم🤩

در آخر کل خونه گردگیری و جارو کشی شد و شمع روشن کردم و شمعای وارمری هم تموم شد و بیرون ریختم!

بدلیل شغلم چند وقتی کارتونا و بسته های پستی زیادی میومد و من نگهشون داشتم که جزو زباله های بازیافتی باشه و تعدادشون که زیاد شد بفروشیم! امشب همسرجان زحمت کشید همه ی زباله های بازیافتی رو از راه پله ی پشت بوم بردن تحویل دادن و انشالله فردا لطف میکنن راه پله رو از بالا تا پایین که پارکینگ هست میشورن و حسابی برق میندازن😍...

راه پله ها به شستن اساسی نیاز داره که فردا به امید خدا بار بزرگی از رو دوش من برداشته میشه🥰

با خروج مقدار زیاد زباله های بازیافتی حسابی سبک بال شدم و شب خوبی رو گذروندم👌🏻فقط مونده شستشو ی راه پله که فردا اونم تیک میخوره✅️

امشب موقع بیرون رفتن به جاکفشی یک نگاهی انداختم و یک کفش مجلسی رو که خیلی وقته میخواستم بندازم دور اما امروز فردا میکردمو برداشتم و دور انداختم!چون چندین سال پیش خریده بودم و استفاده ی مفید کرده بودم و دیگه سلیقه ی من نبود و بنداش خراب شده بود!

فردا میخوام بعد از بیدار شدن برم حموم و حسابی از لحاظ جسمی روحی مینیمال‌تر بشم😍(چون که با حموم حالم خیلی خوب میشه) بعدش بیام و روتین پوستی برم و جمعه ی قشنگی رو برای خودم و همسرم بیرون از خونه بسازیم👌🏻

برای هر پیامتون تک تک ریپلای نزدم ولی بسیار لذت بردم از هرپیامی که گذاشتید

شور زندگی ، عشق به خانواده و مینیمالیست شاد در تمام پیام هاتون مشهود بود 

جمعه خوبی داشته باشید

گزارس هاتون عالی بود قشنگ به جونم نشست

سلام عزیزم. هسته های خرما رو جمع کنید مقدارش که زیاد شده یک شب تا صبح بذارید تو آب بعد بذارید خشک بشه تفتش بدین اونقدر که رنگش قهوه ای تیره بشه بعد آسیاب کنید. فقط با آسیاب خونگی اینکارو نکنید به دستگاه فشار میار. 

 از خواصشم نگم که خیلی زیاده. بخاطر ویتامین زیاد وفیبر بالایی که داره  اشتهای کاذب رو کم میکنه. 

من مثل چای دم میکنم ولی بعضیا مثل قهوه دم میکنن با شیر میخورن. 

ممنونم‌ از توضیح خویتون😘

سلام به همه،خوب ما امروز دو سه تا کارتن وسیله بسته بندی کردیم،مقدار خیلی زیادی جزوه و نقاشی و،،،مربوط به سال‌های قبل دخترم بود که می‌گفت لازم دارم،امروز گفت دیگه به کارم نمیاد و رفت تو بازیافت،یه دست لباس بیمارستان داشتم ،چند سال پیش چندبار پشت هم بستری شدم بیمارستان،دوبارشو لباس خریدم،برای دفعه های بعد از قبلی ها میبردم،الان دیگه از تهران میرم و لباس این بیمارستان به دردم نمیخوره،و اینکه حس کردم نگهش دارم انرژی منفیه،گذاشتم خروجی،یه سری پارچه که دخترم برای مدرسه دوخت ودوز کرده بود رفت خروجی،مقداری روبان و ... هم برای دخترم بود که لازم نداشت دیگه،ودر آخر کفش همسر که می‌گفت بزار جلوی در باشه اونم رد کردم رفت،با اونکه من و همسر اصلا آدمهایی نیستیم که دورمون شلوغ باشه بازم میبینم که گوشه و کنار چه چیزای بیخودی داشتیم،هیچ چیز اندازه اسباب کشی مشخص نمیکنه ما چه چیزایی رو نگه داری میکردیم که لازم نداشتیم،من چون وقت زیادی دارم با حوصله روی خروجی ها فکر میکنم و وقتی میرن بیرون از خونه میدونم که هیچ وقت بهشون نیاز پیدا نمیکنم

صبح یه سری لبلس تو حموم با دست شستم.لباسای خشک شده جمع کردم.دوتا قفسه حموم مرتب کردم حموم ابکشی کردم.یه کاسه پلاستیکی جای عسل بود که باهاش اب روی سر دخترم می ریختم با یه شیشه سس که توش پودر لباسشویی می ریختم برای شستن سینک رفت خروجی.

تا دخترم تو هال خواب بود کمد لباس ها مرتب کردم خروجی نداشت.با برس موهای خودم که روی موکت ریخته جمع کردم.

وسایل ارایش ها مرتب کردم.یه کش مو داشتم که روز جراحی گم اش کردم در حال حاصر هیچی واسه جمع کردن موهام ندارم تا بخرم.اتاق خواب گردگیری کردم.دخترم بیدار شد دیشب بعد از شام مهمان داشتیم که توضیح میدم.یه عالمه ظرف+ظرفهای شام خودمون شستم یعنی تموم نمی شدا خشک کردم جا به جا کردم.رختخواب ها جمع کردم هال  وراهرو واشپزخونه جارو کشیدم نهارم گذاشتم باید برم اماده کنم.

پذیرایی دیشب:میوه چای اسموتی خانگی چیپس وپفک قند وشکلات تخمه کیکی که خودم پخته بودم اونم انقدر دخترم به همه چیز دست زد که مهمانان گفتن جمع کنید میز در واقع اصلا مذیرایی نشدند فقط زحمت اون همه ظرف کثیف وشلوغی بصری میز واشپزخونه

از نطر من میوه وچای وکیک کافی بود.

مگر اینکه مهمان از صبح تا شب باشه یا چندین ساعت باشن مرحله به نرحله ادم پذیرایی کنه.

برای بینی من اومده بودند ونگم براتون چقدر موز اوردن 

از نظر من دوتا کمپوت اناناس کفایت می کرد

مهمون روز قبل مون خیلی مبوه اورده بودن

از نطر من ضرورتی نداشت.

دستکش آشپزخونه سوراخ شد رفت خروجی