مینیمالیست شدن یعنی چی؟

عزیزم چطور اون همه وسیله رو تونستی رد کنی بره؟جای خاصی سراغ داشتی؟من دو تا کمد و چند تا وسیله ی بزرگ دارم که نمیدونم باید چیکارشون کنم؟کاش یکی پیدا می شد اینا به دردش بخوره آخه قابل فروختن نیست برای دور انداختن هم حیفم میاد

ورودی های ذهنت رو باید کنترل کنی گلم 😄

من گاهی میذارم دیوار میگم کسی لازم داره بیاد ببره 

هیئتی که هفتگی میریم خودشون پوشش خیریه ایم دارن،هرکی هرچی نیاز نداره یا میخواد کمک نقدی بکنه یا وسایلی رو برای خونواده های نیازمند بخره اهدا میکنن ...

خونواده پدریم،با یه تولیدی بزرگ وسایل چوب آشنا هستن،هرچی لازم دارن از اونجا میخرن و اون وسایلی که جایگزین شده رو تحویل اون تولیدی میدن که بدن به خیریه مجموعه تولیدی...

خیلی از مساجد محل، کار اون هیئت مارو میکنن 

و....

راه زیاده نازنین جانم ❤️

قربونت برم.امیدوارم مشکلتون هرچی هست حل بشه

💞💞💞

نمیدونم چه طرحواره ای دارم.روانشناسم نگفت بهم.

منم بیشتر برای روح و روانم وقت گذاشتم این چند مدت

خروجی امروز یه جفت جوراب همسرم که سوراخ شده بود

چند تا هم قرص و شربت تاریخ انقضاشون گذشته بود رفتن خروجی

ورودی امروز دوتا شلوار خونگی برای دخترم

خروجی هم چهار تا لباس و شلوار کوچیکش

حرفت درسته

درخواست دوستی بدم قبول میکنی؟

راهی جان چقدر قشنگ توصیف کردی وکیف کردم.

من امروزم کار خاصی انجام ندادم رسما استپ کردم با وجود دخترم 

راستی گفتید میل بافتنی منم چندتا دارم چون بافتنی دوس دارم وگاهی می بافم‌ برای همین خروجی نمی ذارم‌.کلا علاقه دارم.

ولی در حال حاضر هیچ نوع کاموایی ندارم.

😅😂 نگفتم بهشون

الهی بگردم، خدا بهتون عمر با عزت بده 

واسه مبلاو تخت   صبح ساعت ۹زدم تو دیوار نوشتم رایگان ،تا ساعت ۱۱اومدن بردن،پسر جوونی بود گفت باغمو دارم تبدیل به کافه رستوران میکنم رومیزی و گلدون  و خرت و پرتا رو هم برد،اینقدم دعاکرد ، کفشا رو گذاشتم بیرون ،چادرا رو دادم همسایشون که واسه عروس لوازم جمع میکنه،سینی ها رو دادم خودشون بردند مسجد

چقدر شما با محبتی، عزیزم کاش نزدیک بودی از کامواهای‌ خونه مامان بزرگم براتون میاوردم😅😉یه کیف بزرگ کاموا دارن ،البته پروژه بعد از خیاطی اینه که کامواها رو بدم دم دری ببافن😅

🙏🙏😍😍