مینیمالیست شدن یعنی چی؟

با جزییات بیشتری بگو شاید بتونیم کمک ات کنیم

نه عزیزم انباری ندارم. اتاق خوابش یه کمد دیواری بزرگ داره که قسمت بالاش، کارتن خالی هارو گذاشتم چون مستاجریم لازممون میشه. 

وسایل همسرمم قبلا تو حیاط خلوت بود ولی حیاط خلوتمون خیلی دیدم اوضاعش خرابه. هرچی دستمون میومد میبردیم مینداختیم اونجا. شده بود اشغالدونی

تا جایی که میتونستم اضافیارو ریختم دور یا دادم به شوهرم ببره خونه مادرش. یه سریاش هم اوردم داخل اتاق گذاشتم و چپوندم تو کمد دیواری ولی همش رو مخمن. وسایل کار خودمم هستن. یعنی یه میزکار دارم کشواش پر وسایله که خب بعضی وقتا استفاده میکنم ولی وقتی در کشوارو باز میکنم حالت تهوع میگیرم از بی نظمی و نمیدونم چیکارشون کنم 

یا داخل کمد میزم، پر قوطی رنگای نصفه نیمه س. من اگه خودم بودم اینارو میریختم دور چون از چیز نصفه که استفاده هم نمیکنیم بدم میاد ولی شوهرم میگه یه روز رنگ لازممون میشه نریم دوباره بخریم 

اصلا جرات نمیکنم در کمدو باز کنم چون وقتی بی نظمی میبینم حالم بد میشه. همیشه مجرد بودم ازین وضعیت خونه بدم میومد دقیقا الان سرم اومده و خودم این شکلی شدم و هیچ کاری نمیتونم بکنم. هردفه میرم سروقتشون که یه کم تمیزشون کنم میرم تو فاز افسردگی و نمیتونم کاری از پیش ببرم

واقعیتش یه سری چیزا هم مال خودمه که باید بریزم دور ولی نمیدونم چرا دستم نمیره بندازمشون. شوهرمم میگه وسایل خودت از من بیشتره اونارو نمیبینی فقط به وسایل من گیر میدی 

از وسایل خودت شروع کن

ما هم اینجا زیاد کاری به وسابل شوهرامون نداریم

دقیقا بگو وسایل خودت چیه؟

تو‌حیاط خلوت چی ها داری؟تو کشو میز کارت چی ها داری؟

دسته بندی اش کن

به نظر من که کارتن ها بنداز دور

زمان اسباب کشی مگه چقدر هزینه کارتن میشه دوباره بخوای بخری.

اون قوطی های رنگ همه بذار تو یه باکس میوه یا تو یکی لز اون کارتن ها

اضافی های حیاط خلوت بچین تو همون کارتن جهیزیه ات بذار گوشه حیاط خلوت اگه باد وبارون به کارتن ها نمی خوره.کار نشد نداره عزیزم اگه نمیشه معنی اش این که ما راهش بلد نیستیم

از وسایل اضافی که شوهرت نمی ذاره بندازی دور از هر کدوم یواشکی یکی اش بنداز دور هر وقت خواست بگو بگرد همون جااست.یکی دو روز غرغر می کنه بعد یادشون می ره

برای جهیزیه سرویس چوب رو داماد باید میخرید که پولش نرسید و نخرید. یعنی پولشو داشت ولی گذاشت برای کسب و کارش. و همه هم گفتن فعلا مستاجرین تو اسباب کشی خراب میشه و...

 هیچی نخریدیم حتی جاکفشی هم ندارم. کفشام اواره ازین طبقه کمددیواری به اون طبقه در گردشه. 

برای همین میگم انگار هیچی سرجای خودش نیست!

من خودمم قبول دارم وسایلم زیاده دارم همینطور کمترشون میکنم ولی بازم زیادن! 

کابینت هاش که قدیمی و فلزیه و زنگارش یه سره می ریزه روی وسایلم و قبل چیدن وسایلم، خودم که نتونستم رنگشون کنم و شوهرمم مدام میگفت من برای خونه کسی خرج نمیکنم هرچی میگم خودمون قراره استفاده کنیم گوش نمیده. فقط داخل کشواش رو خودم رنگ زدم چون افتضاح بودن

بعد مثلا پیچ و مهره و اینارو داخل قوطی ریختم ولی چون قوطی هاش یک شکل نیستن اذیتم میکنن. 

همیشه میگن خونه محل آرامشه ولی من وقتی تو خونه م حالم اصلا خوب نیست. یعنی از بیرون که میام همین که درو باز میکنم و وارد خونه میشم کلا حالم ازین رو به اون رو میشه. همه وسیله های تو کشوا و کمدا همشون میان جلو چشام. حتی وسایل اضافی رو میذارم تو کارتن و چسب میزنم میذارم یه گوشه ولی همونا عین خوره میفتن به جونم

حالا قراره ازین خونه بریم تا دو سه ماه دیگه. دوس ندارم خونه بعدیم این شکلی باشه ولی میترسم دوباره این شلوغیارو با خودم ببرم اون خونه و حالم بدتر بشه

 نمیدونم شاید وسواس فکری گرفتم نمیدونم چم شده 

پس مشکل اصلی ات همسرت

خوب بیا یه کاری کنیم

از امروز هر روز تو دفترت مشخصات خونه دلخواهت بنویس وبابت شکر گذاری کن حتما راحبع قانون جذب وشکر گذاری خوندی

قدم دوم به همسرت بگو ما تا جوونیم باید تو خونه خوب زندگی کنیم از اینترنت عکس خونه بهشون بده خونه های مجلل نه ها اتفاقا عکس خونه های ساده اما تمیز ومرتب

زیادم پافشاری نکن اعصابش خرد شه گاهی اوقات حالش خوبه

بالا هم گفتم تمرکزت بذار روی وسایل خودت از وسایل خودت کم کن 

حیاط خلوتمو کلا خالی خالی کردم دیگه هیچی نداره 

برم خونه عکس میذارم از کشوای میزم

من خودمم یه مدلیم بعضی وقتا جوگیر میشم همه جا رو مرتب میکنم ولی دو روز بعدش همه چی دوباره بی نظمه میدونمم به خاطر وسایل زیادمه. مثلا لباس و کفش بی استفاده زیاد دارم. گذاشتم تو دیوار فروش نرفتن باید همه رو ببخشم. 

از چندماهه شروع کردم پاکسازی رو ولی هنوز به نتیجه نرسیدم. کلی چیزارو دادم رفته ولی بازم کلی چیزا موندن. بیشتر اونایی که نه میشه انداخت دور و نه میشه نگه داشت انگار با چکمه اهنی تو مغزم رژه میرن 

ببین عزیزم من شعارم این

تمیز ومرتب بودن که شرطه

وگرنه انقدر خونه ها رفتم با چه وسایل سنکین وشیکی ولی شلخته وبی نظم حرفم سر این میگی جا کفشی نداری یه قسمتی از ورودی خونه که از پذیرایی دید نداره یه تیکه موکت یا روزنامه پهن کن کفشای بیرون خودت وهمسرت واکس زده بدون گرد وخاک وگلی ملی تمیز بچین کنار هم باور کن کسی از در بیاد تو کیف می کنه ببینه

به امید خدا اگه اهل خرید کردنی صرفه جویی کن یه خونه خوب بخرید یا اجاره کنید

من مجرد که بودم حداقل ماهی یک بار خونمونو پاکسازی میکردم. نمیگم خیلی تمیز و مرتب و با چیدمان خوب بود چون بابامم ات و اشغال زیاد داشت و خونمون کوچیک بود ولی به نسبت خوب بود. 

  دوران عقد که میرفتیم خونه مادرشوهرم تو اتاقی که ما میخوابیدیم تا خرخره وسایل بلااستفاده بود که همینجوری روی هم تلنبار شده بود

 من هروقت اون وضعیت رو می دیدم میگفتم خدایا اینا چجوری زندگی میکنن کاش اجازه میدادن من همه رو بریزم بیرون و پاکسازی اساسی کنم. الان حس میکنم خونه خودم داره اون شکلی میشه 😔

درست میگی عزیزم 

من خودمم انگار یه کم شلخته تشریف دارم

شلخته ای که دوست دارد مینیمالیست باشد! 

شاید همین تناقضه که اذیتم میکنه

خوب پس همسرت به خانواده اش رفته تو هم به همسرت رفتی 

تازه عروسی عزیزم فرصت داری کم کم رویه زندگیتون تغییر بدی

من که میگم اصلا به همسرت کار نداشته باش از خودت شروع کن یعنی حتی کیف بیرونتم پاکسازی کن که مرتب باشه بذار همسرت تفاوت ها ببینه.

این تاپیک تقریبا روزانه فعال با ما همراه باشی خیلی پبشرفت می کنی

حالا الان به کارت برس عصری اگه کاری نداشتی انلاین شو اینجا بچه ها هستند همراهی ات می کنند مثلا از کشوی شال وروسری هات شروع می کنیم