من چند روز مهمون یکی از آشناهامون بودم
اولین بار بود که میرفتم خونشون و قرار بود دو روز بمونم
وارد خونشون که شدم حس کردم وارد خونه های خوش نقشه و خوش دیزاین گوگل شدم!
ظرفای غذاهاش وقتی اومد جلوم یاد عکسای تزیینی دیوار کافه رستورانا و فست فودیا افتادم
چقدر اول همه چیز به چشمم لوکس بود
حس کردم خیلی هزینه ی زندگی به این قشنگیش شده
اون روز خیلی بچه بودم ۱۱ سالم بود خلاصه گذشت و بعد ۶ سال دوباره رفتم خونشون
هیچ تغییری تو خونشون اتفاق نیفتاده بود
اما تو مغز من چرا
حالا راحت میتونستم سبک زندگیشو تجزیه تحلیل کنم
راحت میتونستم متوجه بشم این شیکی و لوکس بودن و ارامش از چیه
از سادگی و خلوتی بود
تقریبا بیشتر کابینتاش خالی بود
هیچ دکوری نداشت
کمد لباساشون خیلی خلوت بود
دوتا مانتو مجلسی دوتا مانتو اداری و دوتا مانتو راحتی شده بود کل مانتو هاش
وسایل خونش بشدت ساده ظروف سروش همگی ساده ترین حالت ممکن
حالا این خانومی که براتون میگم به قدری ثروت منده که دکوری های برنزی و برنجی که براش هیچی نیست طلاشم میتونست بخره اما تنها دکوریای خونش ۴ تا گلدون گل طبیعی با تابلو بود
خلاصه از اونجایی که نیتم یادگیری بود نه فضولی ازش سوال کردمو اجازه خواستم خونشو بیشتر نشونم بده (اگه نی نی سایتی بود تاپیک میزد دختر خاله شوهرم اومده کل کابینتامو گشته😐😬😅) اما میدونست نیتم خیره و فضول نیستم
خلاصه این شروع مینیمالیست شدن من بود
"این خاطره یکی از کاربرای سایت که الان نیست🌺"
@آناکارینا