سلام
میخواستم تا زمانی که یه قدم بزرگ برنداشتم اینجا نیام
صفحات اول را مرور میکردم . خواستم ببینم پست جدیدی هست که توضیحات شمارو دیدم
شما باید بیای خونه فامیلای مارو ببینی
تقریباً نصف کانتر رو وسیله گرفته.هرچند تمیز و مرتب چیدن.اما بازم شلوغی رو نمیشه انکار کرد.حتی یه بار خونه یکی شون دیدم در دوتا از کابینت ها نیمه باز مونده بود آنقدر که ظرفای بزرگ بزرگ داخلش بود و روی کانتر هم جا نداشت ماشالا
دیگه نمیخوام مثل گذشته به دیده عیب جویی به کارشون نگاه کنم.اما افسوس میخورم با هم زبان مشترکی نداریم تا بهشون چیزایی که اینجا یاد گرفتم را بگم.شاید در ظاهر تایید کنن و حرفمو بپذیرند.اما ممکنه پشت سرم بخندن و شانس بیارم یه صفت بی مناسبت هم بهم نچسبونن😂🖐️
اون چند وقت پیش هم تو یه تاپیک یه نفر عکس آشپزخونه را گذاشته بود یه عالمه مگنت رو یخچالی.دو سه تا گلدون تزیینی روی اوپن.کنارای آشپزخونه هر جایی که جا داشت یه وسیله چیده بود.کابینتهای سقف پر از وسایل برقی مختلف که مطمئنا نصفش هم استفاده نمیشه.به دیوارها هم یه چیزایی آویزون بود.بیشتر ویترین بود تا آشپزخونه...بخدا من که از توی عکس سرگیجه گرفتم
کارایی که فعلا انجام دادم بالاخره کتابها بخشیده شدن
یه سری لباس رفت خیریه
وسایل ریز هم که همیشه درحال خروج هستن
تو تمیز نگهداشتن خونه موفق نبودم ☹️ چون به لطف پسرم هیچ چیزی سرجای خودش نیست.
پارچه ندوخته یا نصفه هنوز زیاد دارم
یه مدته افتادم تو دور اینکه حداقل دو سه ماه یه بار یه مانتو جدید بدوزم .بعد چند وقت اگه نو مونده باشه و از مدلش خسته بشم تبدیلش میکنم به یه مدل دیگه.یکی دوبار اینکارو کردم جالبه که اطرافیان اصلا متوجه نمیشن این رنگو قبلا داشتم و خودم لو میدم که مدلش را عوض کردم😐🤦🏻♀️
بعد از اینکه تکراری شد هم تبدیل به لباس خونگی میشه
شاید هرکسی این روش را نپسنده.اما خودم راضیم .چون خیلی تو روحیه م تاثیر میزاره یه چیزی خلق کنم و از شما چه پنهون اون حس تشویق دیگران رو که دریافت میکنم لذت میبرم و انگیزه بیشتر پیدا میکنم🥰