2777
2789
عنوان

متولدین خرداد 89

| مشاهده متن کامل بحث + 1150448 بازدید | 24572 پست
سلامممممم خوبین خوشین؟؟ سمیه جون دوست خوبم نبینم قهر کنیا،چی چی چه خبره چی شد!!منم عکسا رو میخوام ببینم منم ایمیل بدم برام بفرستی؟؟ فقط حیف که کیمیا اینبار خیلی تو گرفتن عکس همکاری نکرد و فکر کنم عکس تکی زیادی نداشته باشه و من خیلی دلم میخواد یه بار یه جایی با هماهنگی قبلی کیمیا رو بیارم و با چند دست لباس مختلف و با ژستای مختلف ازش عکس بگیری راستی دیگه استخر نرفتی؟؟خیلی هوس کردم ولی فرصت نمیشه برم عکسای تولد سورنا رو هم دیدم ولی همش رو مدل اتلیه ای گذاشته بودی یا من بقیه اش رو پیدا نکردم و ندیدم اخه تولدش به نظرم باب اسفنجی گرفته بودی ،از اونا عکس نذاشتی؟؟ بچه ها من جدیدا با کیمیا خیلی مشکل دارم تو یه سری زمینه ها که واقعا نمیدونم چه کار کنم یه سری ترس هایی داره که باعث میشه تو موقعیت های خاص از من جدا نشه و وقتایی که احساس عدم امنیت بکنه یا توی محیطی راحت نباشه خیلی خجالتی و کم رو میشه جدیدا هم دوست نداره کلاس زبان بره مگر اینکه من پیشش باشم ،بهش میگم اگه نمیخوای بری منم اسمتو نمینویسم دیگه میگه نه بنویس دوست دارم برم ولی موقع جداشدن اذیت میکنه جالبه معلمش میگه به محض اینکه من میرم عادی میشه و قاطی بچه ها بازی میکنه و انگار نه انگار خلاصه موندم واقعا
الهی مادرم را از ان کسانی قرار بده که آتش به انها خواهد گفت گذر کن همانا نور تو نور مرا خاموش کرد.بهشت به او خواهد گفت وارد شو که همانا دلتنگ تو بودم قبل از انکه حتی ببینمت...
اعظم جون اخی نازی نی نی ات هنوز کوچمولوئه بهی جون منم از برنامه عقب موندم راستش و همش بدو بدو هستم امیدوارم ماه رمضون زمان بیشتری پیدا کنم
الهی مادرم را از ان کسانی قرار بده که آتش به انها خواهد گفت گذر کن همانا نور تو نور مرا خاموش کرد.بهشت به او خواهد گفت وارد شو که همانا دلتنگ تو بودم قبل از انکه حتی ببینمت...

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



به ماه خدا نزدیک میشویم. وقت بخشیدن و صاف کردن دلهاست. پس اگر نگاهی,صدایی,زبانی ازمن بر دلت ترکی انداخته, به بزرگی میزبان این ماه مرا ببخش. شاید فرصتی برای جبران نباشه....💕 🌺🌻🌹🌼🌷💐🌸 🌻🌹🌼🌷💐🌸 🌹🌼🌷💐🌸 🌼🌷💐🌸 🌷💐🌸 💐🌸 🌸 💐🌸 🌷💐🌸 🌼🌷💐🌸 🌹🌼🌷💐🌸 🌻🌹🌼🌷💐🌸 🌺🌻🌹🌼🌷💐🌸 🌻🌹🌼🌷💐🌸 🌹🌼🌷💐🌸 🌼🌷💐🌸 🌷💐🌸 💐🌸 🌸 💐🌸 🌷💐🌸 🌼🌷💐🌸 🌹🌼🌷💐🌸 🌻🌹🌼🌷💐🌸 🌺🌻🌹🌼🌷💐🌸 🌻🌹🌼🌷💐🌸 🌹🌼🌷💐🌸 🌼🌷💐🌸 🌷💐🌸 💐🌸 🌸 💐🌸 🌷💐🌸 🌼🌷💐🌸 🌹🌼🌷💐🌸 🌻🌹🌼🌷💐🌸 🌺🌻🌹🌼🌷💐🌸 🌻🌹🌼🌷💐🌸 🌹🌼🌷💐🌸 🌼🌷💐🌸 🌷💐🌸 💐🌸 🌸 همش مال شما سمیه خانم که وایبری نیستی
  مردادی  
سمیه جون عکسهای تولد سورنا رو دیدم معلوم بود که خیلی زحمت کشیدی دستت درد نکنه لیلا جون اگر بعد ازرفتنت کیمیا عادی میشه و با بقیه بچه ها میره دنبال بازی،دیگه مشکلی نیست البته این نظر منه چون بچه ها غالبا واسه ماماناشون خودشون رو لوس میکنن ولی با بقیه اینطور نیستن
  مردادی  
سلام به همه دوستای گل لیلا اره یه ذره قهر کردم....باز یادم رفت....هاهاهاها کیمیا عکسهای تکی کمتری داره ولی چند تایی هست که حتما برات می فرستم...ایمیلت به دستم رسید.....اون روز چون تولد بود بچه ها دوست داشتند بازی کنند و برن سراغ کیک و .....به زودی حتما تو یه فرصت خوب یه وقت حسابی میذارم تا ازشون عکسهای خوب بگیرم.....چون برای گرفتن اون جور عکسهایی که من دوست دارم از بچه ها بگیرم باید وقت زیادی گذاشت و به بچه ها فرصت داد تا حس واقعی خودشون رو پیدا کنند و با عکاس راحت باشند..........به جاش یه سری ایده هی تو ذهنم میاد که باید وسایلش رو جور کنم و ایشالله برای عکسهای کیمیا و هستی اجراشون می کنم...... استخر هم منم دیگه نرفتم...منم خیلی هوس کردم و شاید تو این هفته برم....حتما بهت خبر میدم که اگر شد بیایی...... برای کیمیا هم...شاید از کلاس رفتن کمی خسته شده باشه....شاید اگر یه استراحت کوتاهی بهش بدی دوباره براش جذاب باشه....هرچند حرفهای مامان کامی هم درسته عکسهای تولد سورنا رو هم جدیدا تو وبلاگش گذاشتم...همون تولد باب اسفنجیش رو ......
سلاااام سمیه جون حق با توئه کاملا و حق داشتی باهامون قهر کنی ...کاش روزا به جای 24 ساعت 48 ساعت بود اونوقت وقت بیشتری داشتیم برای همه کارا برای عکس هم ممنونم ...منتظرم بیصبرانه برای دیدنشون... ایده هات هم حتما عالیه و انشالله به زودی قرار عکسامون مهیا میشه برای راهنماییت هم ممنونم...درست میگی و این هفته خود کلاسشون بهشون استراحت داده بود و یه هفته ای خونه بود و کیف کرد... مامان کامی جون ممنون بابت راهنماییت...اینو که راست میگی و تا حدی لوس بازیش برای منه...مشاور کلاسشون هم همینو گفت و گفت برای جلب توجه اینکارو میکنه... متن ات هم خیلی قشنگ بود...مرسیییییی
الهی مادرم را از ان کسانی قرار بده که آتش به انها خواهد گفت گذر کن همانا نور تو نور مرا خاموش کرد.بهشت به او خواهد گفت وارد شو که همانا دلتنگ تو بودم قبل از انکه حتی ببینمت...
راستی سمیه استخر رو این هفته من پری خانوم دارم و نمیتونم...حیف
الهی مادرم را از ان کسانی قرار بده که آتش به انها خواهد گفت گذر کن همانا نور تو نور مرا خاموش کرد.بهشت به او خواهد گفت وارد شو که همانا دلتنگ تو بودم قبل از انکه حتی ببینمت...
سلام به همه دوستای گل لیلا راست میگی واقعا که روزها تند تند میگذره و ادم همش وقت کم میاره چه خوب که کیمیا تعطیل شده و کیف کرده راستی منم یادم نبود این هفته ماه رمضونه و نمیشه استخر رفت مگر بعد از افطار....اگر پایه بودین مثل پارسال همگی یه روز بعد افطار بریم استخر.... بهی تو کجا موندی؟....اینترنتت وصل نشد؟
سلام به همه دوستای خوبم اول از همه رسیدن ماه رمضون رو تبریک میگم و از همگی التماس دعا دارم ، بعد هم خودم کلی اعصابم خورده که ساعات کاریمون این ماه تغییری نکرده سمیه جون ممنون بابت عکسهایی که برام فرستادی بهت خبر میدم که کدوم ها رو چاپ کنی البته به دلیل عدم تفاهم با همسری تعداد عکسها میره بالا هه هه هه منم موافقم که یه روز براشون وقت بذاریم حالا هروقت فرصت داشتی بهمون خبر بده که از قبل به بچه ها بگیم و آمادگیش رو داشته باشن لیلا جون برای مورد کیمیا به نظرم خسته شده کمی بهش استراحت بده ... یه چیزی مثل تعطیلات تابستونی خودمون من الان یه هفته است که هستی رو مهد نمیبرم البته بیشتر به خاطر اینکه ماه رمضونه و بعد از افطار واقعا نمیشه کارهامو تموم کنم و به موقع بخوابونمش که کم خوابی باعث میشه صبحها اذیت کنه ... بهش گفتم تعطیلات تابستونیه و هروقت که این تعطیلات تموم بشه از مهد خبر میدن که ببرمت ،‌از دیروز میگه پس کی تعطیلات تموم میشه دلم برای مهد تنگ شده ... به نظرم کیمیا هم اگه چند وقت نره دلش برای کلاسش تنگ میشه در مورد کمبود وقت و پیشنهاد 48 ساعته شدن روزها هم کاملا باهات موافقم بهی جون اون روز فرصت نشد بگم ، منم درمورد مطرح کردن مواردی از کتابهایی که میخونیم موافقم چون واقعا برامون مرور میشه و فراموش نمیکنیم تا چند وقت
برادران یوسف وقتی می‌خواستند یوسف را به چاه بیفکنند یوسف لبخندی زد یهودا پرسید: چرا خندیدی ؟ این جا که جای خنده نیست یوسف گفت : روزی در فکر بودم چگونه کسی می‌تواند به من اظهار دشمنی کند با این برادران نیرومندی که دارم اینک خداوند همین برادران را برمن مسلط کرد تا بدانم که غیر از خدا تکیه گاهی نیست
سلاممممم به روی ماهتون منم به نوبه خودم حلول ماه مبارک رمضان رو به همتون تبریک میگم و امیدوارم ماهی پر از خیر و برکت از لحاظ معنوی برای هممون باشه سمیه اره راست میگی دیگه ماه رمضونه و استخر هم ساعتش عوض میشه منم موافقم که مثل پارسال همه با هم برنامه استخر بعد افطار بذاریم برای عکس هم ممنون و منتظرم تا ببینمشون نازی جون برای ساعت کاری در ماه رمضون واقعا ناراحت شدم برات ولی واقعیت اینه که خیلی ها روزه هم نمیگیرن و با این کم شدن ساعت کاری فقط از زیر کار در میرن ولی برای کسایی که روزه میگیرن واقعا سخته امیدوارم خدا بهتون به انرژی مضاعف بده عزیزم بهی جون مطلبت رو خیلی دوست میداشتم راستی تولد برگزار شد ایا؟؟بیا تعریف کن برامون بقیه دوستان هم امیدوارم هر جا هستین خوب و خوش باشین صنم جون کاش زودتر بیای و ما رو از بیخبری در بیاری،به یادتیم رکسانا هم انگار برگشته المان ،تو فیس دیدم و حال پدرش بهتره خدا رو شکر
الهی مادرم را از ان کسانی قرار بده که آتش به انها خواهد گفت گذر کن همانا نور تو نور مرا خاموش کرد.بهشت به او خواهد گفت وارد شو که همانا دلتنگ تو بودم قبل از انکه حتی ببینمت...
نازی جون ممنون از پیشنهادت عزیزم یه هفته تعطیلات داشت در واقع ولی اخه مسئله اش یه چیز دیگست که فکر کنم حتما باید برم پیش یه مشاور این روزا خیلی فکرمو مشغول کرده و تا مشاوره نرم خیالم راحت نمیشه اخه کلاسشو و دوستاشو معلمشو دوست داره ولی یه ترس یا احساس عدم امنیت داره که نمیدونم علت اصلیش چیه و باید پیدا کنم و برای همین یا به من میچسبه و جداشدنش سخت میشه یا تو کلاس به معلمش تو هم کار جالبی کردی و اینطوری هستی دلش برای مهدش تنگ میشه و حسابی قدرشو میدونه بعدا
الهی مادرم را از ان کسانی قرار بده که آتش به انها خواهد گفت گذر کن همانا نور تو نور مرا خاموش کرد.بهشت به او خواهد گفت وارد شو که همانا دلتنگ تو بودم قبل از انکه حتی ببینمت...
سلام به همگی ماه رمضان رو به همه تبریک میگم نماز و روزه ها قبول باشه منم دیگه به حالت اسلموشن دراومدم و دیگه بدو بدوها تموم شد. لیلا امیدوارم مشکل هر دلیلی که داره زود حل بشه. سعی کن بیشتر باش صحبت کنی شاید متوجه بشی جریان چیه.... تولد هم برگزار شد خدا رو شکر خوب بود. نازی منم از کم نشدن ساعت کاری توی تابستون و خصوصا ماه رمضون خیلی ناراحت شدم. واقعا نمیدونم آقایون چی رو می خوان ثابت کنن. این در حالیه که مردم رو تشویق به بچه دار شدن هم می کنن. جالبه مرخصی زایمان که نه ماه نشد، تابستون و ماه رمضون هم که باید کامل سر کار باشیم....واقعا اگه به جای ممنوعیت وازکتومی و این مسخره بازی ها برای خانمای کارمند کمی تسهیلات در نظر می گرفتن و اجازه میدادن زودتر به خونه و زندگیشون برسن حداقل این قشر تمایل بیشتری برای بچه دار شدن پیدا می کردن. به خاطر کم نشدن ساعت کاری ظاهرا مهدکودکا هم شهریه ماهانه تابستون رو بالا بردن یعنی همه جوره متضرر شدیم.... نیروانا آره اینترنت وصل شد ولی کمی سرم شلوغ بود که الان دیگه از کارا فارغ شدم.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز