2777
2789
در راستای از شیر گرفتن هم همین بس که بعد از یه هفته یه وعده دادن! امروز روز سوم بدون می می هست!

تو دو روز گذشته روزی دوبار گفت می می که تا گفتم می می خالی شده قبلا خوردی.. گفت شیر! یا خودم یه بازی پیشنهاد دادم. هیچ باری هم گرسنه نبود فقط منو میخواست!

خودمم خیلی اذیت نشدم تا حالا بگین خیلی دلم تنگ شده نه!

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



آفرین به تو ملی اتفاقا دیشب خوابتو دیدم شیر شب تا صبح رو چه کردی؟ من که هنوز موفق نشدم سمر یکبار تا دوبار بیدار میشه شیر پاستوریزه میخوره.
حال همه ما خوب است اما تو باور نکن.
مرسی ماتار جان تشویقات همیشه کمکم کرده. اونو که اول گرفتم. حالا خوابت خیر بوده؟؟
مایا شبا که شام درست حسابی بخوره سیر باشه اصلا تا 8 صبح بیدار نمیشه. اما اگه نخوره که چرا بیدار میشه مجبوره با شیر گاو کنار بیاد. تو این مدت سه بار بیدار شده شبا که یه بارش گرسنه بود همون اول که فهمید از می می خبری نیست شیشه رو گرفت دوبار دیگه گرسنه نبود و هیچی نخورد یه کم آب خورد خوابید دوباره.. ولی کلی بیدار بودیم و داستان خوندیم و نق نق تحمل کردیم.
سلام دویتای گلم.اومدم با به خبر بد!!!من دیشب پام شکست و الانم تا دوهفته مهمون خونه و عصا و درد هستم.نمیدونم واقعا این بلاها چبه که یکی یکی داره سرم میاد و فرصت یه لحظه خوشی رو بهم نمیده.واقعا نمیدونم.روی زمین صاف با کفش اسپرت راه بری یهو پات پیچ بخوره و به بدترین شکل ممکن بشکنه.....نوبره به خدا!!! حالمخیلی گرفته .خیلییییییی.اینکه بشینی یکی دیگه کاراتو انجام بده و هیچ کاری از دستت بر نیادازتحمل من خارجه.ولی بازم خدارو شکر ..ناشکری نمیکنم.تن دخترم و همسرم سالم باشه .شکر
واسم دعا کنید .
ای وای سارا جون خدا بد نده چرا اینجوری شدی ? انشاالله هر چه زودتر بهتر بشی عزیزم خیلی ناراحت شدم منم قبلا پام شکسته بود درست میکنم خیلی سخته مخصوصا الان با بچه کوچیک. ولی خودتو ناراحت نکن به این فکر کن که دو هفته استراحت میکنی و میخوری و میخوابی
حال همه ما خوب است اما تو باور نکن.
سلام

مهراوهههههههههههههههههههههه کجایی دختر نمیگی اینجا دوستات منتظرتن ما هم دل داریما الهی فدای این پسمل بشم خدای من لابد الان کلی بزرگ شده شازده وای خدااااااااا هنوز هم خیلی کارای محمد آئین شیبه برسامه لباس شویی و عروسک و اینا تو رو خدا مهراوه جون بعد این دیگه غیبت های طولانی نداشته باش بوس واسه محمد آئین گلم و مامان گلش

موهای آقا مبین هم مبارک موهای برسام هم کلی در اومده خاله هاش دوباره خوش تیپ شده پسرم

خدای من سمانه واقعاً اسفند دودو کن کلاً مامانای دختر دار اسفند دود کنید بابا این پسرا تنبلبن من که به برسام میگم بشمر میگه دووووو و فوری در میره

مژگان جون فقط میتونم براتون دعا کنم واقعاً بعضی خانوما از بحث مهریه خیلی دارن سو استفاده میکنن

ناازیلا جون بابا عروس نمونه! تو دل مادر شوهر برو! خدا به منم یه عروسی مث تو قسمت کنه

لیلی جون عزیزم تا دلت بخواد این پسر ما علاقه داره تازه جای همه چی رو هم میدونه موچین ابرو رژ گونه رو میزنه به لپاش ماتیک به لباش مداد به چشاش

سارا جونم بهتری؟ شیر رو چی کار کردی؟

در پیرو صحبت های لیلی جون اعلام کردن که فقط تا 2 ماه ذخیره دارویی داریم فک کن فقط 2 ماه
اما خبر از شاه پسر ما که فردا دقیقاً 1 هفته اس که لب به می می نزده بچه ام تو ترکه ولی یادش نمیره دیروز همش میخواست ولی زیاد اذیت نمیکنه تا میگه میمی میگم تو بزرگ شدی آقا شدی مرد شدی نینی کوچولو ها میمی میخورن بیشتر موقع ها قبول میکنه ولی بعضی موقع ها هم قیافشو یه جوری میکنه که یعنی چرا چرت میگی بابا میمی رو بده بیاد که اون موقع ها سعی میکنم با بازی کردن سرش رو گرم کنم. چند روز پیش هم داشتم میرفتم حمام تا بلیزمو در آوردم منو دید بدو ماما گویان اومد بغلم نمیگفت می می میگفت ماما انقدر با عجز میگفت و بغلم کرده بود که گریم گرفت داشتم میخواستم بهش میمی بدم که همسری سر رسید و نذاشت
ملی جونم برات آرزوی موفقیت میکنم
سلامممممم
وای سارا جان بلا دوره چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
حتما صدقه بده
انشالله زودتر خوب شی

ملی جان کلی به اون حرفت که گفتی جنبه داشته باش خندیدم گفتم خدایا چی میخاد بگه منتظر بودم بببنم نوشته چه مامان بیخیالی هستی و از این حرفا که گوشم پره

نگین جان من هنوز عکسای مبین جان رو ندیدم ولی حتما باید آقایی شده باشه برای خودش از طرف من ببوسش
راستی با تاخییییییییییییییییییییییر عید غدیر رو هم به خودت و هم آقا مبین عزیز تبریک میگم عیدیهامونم جمع کم یه جا میگیریم...ههههه


فریناز جونم خوبی خواهرر
ماهم دلمون تنگ شده بود لطف داری .....وای تصور اینکه برسام جونم این کارا و شیطنتای محدآیین را هم میکنه برام خیلی جاله
یادمه یه بار نوشته بودی برسام وقتی حرص میخوری خود زنی میکنه
مدتی آیین این کار رو میکنه وقتی عصبانی میشه یا میزنه تو سرش یا سرشو میزنه دیوار
در کل بچه لجبازه که از وقتی به توصیه مشاور تلفی عمل میکنم خیلی خیلی بهتر شده



دوستان من در مورد ازشیر گرفتن هنوز هیچ کاری نکردم
بهم نخندید ولی نمیدونم برای خودمم سخته اصلا نمیتونم با این موضوع کنار بیام حس میکنم با شیر گرفتنش از من دور میشه(قرار شد نخندینا!!!!!

هروقتم میخام از شیر دادنش طفره برم اونقدر حرص میخوره و سرشو میکوبه زمین و گریه میکنه که دلم نمیاد
دعا کنید این مرحله را بتونم بدون دردسر رد کنم
فعلا که تا دوسالگیش ادامه میدم

سارا عزیـــــــزم! خیلی ناراحت شدم با بچه داری یه جا نشستن خیلی سخته! درسته یه دوهفته ای از کار معافی ولی خب خیلی هم سخته! واقعا رو زمین صاف بدون کفش پاشنه دار؟! یه اسپند براخودت دودکن! خطری شدی!
حالا بشین برنامه ریزی کن واسه کارایی که وقت بیشتر ی میخواست و نمیرسیدی!
کلی بازی نشسته! با مایا جونم شروع کن! کلی هم کارای خونه بهش یاد بده شاید تا آخر این دوهفته کلی هم برات غذا پخت!

ای برسام شیطونک! مراقب مداد باش که تو چشای خوشگلت نره.
از کارای دخترانه پسملیم نوشته بودم یادم رفت اینها را هم بگم
به شدت علاقه مند به اتو کردن بود(که الان مدتیه کم شده)
وقتی میخاستیم بیرون بریم لباس رو از ما میگرفت و نیم سات با اتوی خودش اتو میکرد
جدیدا نخی یا چیزی شبیه نخ که دستش میاد میکشه به صورتش (بچم بند انداختن مادرشو دیده.بودو.....)
اما دیروز یه کار مردونه (والبته خطرتاک)هم انجام داد
سر کشوی باباش رفت یه ژیلت برداشت و کشید به صورتش سعی میکرد مثل باباش (که توحموم دیده بود)صورتشو مثلا بتراشه
شانس اوردم نتونسته بود سر ژیلت رو باز کنه
مادربزرگم میگه بچه داری هر چه داری سر داری
ما هم به این نتیجه رسیدیم که هرچه داریم باید بالاترین نقطه خونه قایمش کنیم
ا
اما پروسه از شیر گرفتن ما:::
مرجان راست میگفتی خیلی سخت نبود انگار از پنج شنبه که من زود از سر کار برگشتم و می می خواست گفتم تا همون 6 صبر کنم که ساعتش عوض نشه بعدشم دیگه نخواست سر اون ساعت! فقط جمعه شب بود که یادم اومد مایا هنوز شیر نخورده! یعنی از 6 عصر چهارشنبه تا جمعه شب و تا الان! دیروزم که رفتم خونه دیگه خیلی اصراری نداشت! هه هه!
حالشو بردم! شده 4 روز کامل که شیر نخورده ..
به افتخار من و دخترم که مستقل شدیم... هورااااااااااااا

اول که فریناز دوستم موفق باشی! یه سوال روزی چن بار شیر میدادی کاتش کردی؟

مهراوه جان این حسی بود که منم داشتم.. ولی با دکترم مشورت کردم شیرو کم کم، کم کردم اما یهو دیدم مایا بعد 18 ماهگی بدتر شده! این بود که یه برنامه اساسی گرفتم و طبق اون پیش رفتم. اما راستش وعده ی آخرو که یه هفته ای بود ادامه داشت! نمیدونستم چطور و به چه بهانه ای باید قطع کنم که اونطوری شدو اصلا نفهمیدم!
حالا باید نگران گرفتن انواع ویروس باشم!
ولی مایا واقعا فقط واسه داشتن من بود که به می می آویزون میشد! خیلی کم میخورد درحد یک دیقه ! بعد دوباره نیم ساعت دیگه!.. این بود که دیدم دارم عصبی میشم.. نخواستم هم خودم هم اون به واسطه عصبی شدن من اذیت بشه!
آخی آئین کوچولو که حسابی کنجکاو شده! خاله اتو همچین کار دلچسبی هم نیستا!! اگه راست میگی بزرگ شدی اتوکاری خونه رو انجام بده! هه هه

ما هم همه چیزو از دسترس خارج میکنیم مبادا به خودش آسیب برسونه ولی گاهی یه شیطنتایی میکنه!!!! مثلا نشسته داریم بازی میکنیم یهو خودشو پرت میکنه! حالا سرو دستش به هرجا خورد دیگه خورد! یا تو حمام! هی سرشو عقب میبره که بره زیر دوش! یهو کنترلشو ازدست میده!
قبلا که بهش میگفتم فر روشنه داغه میسوزی نباید بری طرفش از یه متریشم رد نمیشد! اماالان هی نزدیک و نزدیکتر میشه! ای خدااااا خیلی خطرناکه نمیره با گاز خودش بازی کنه میخواد همون پیچای گاز واقعی رو بپیچونه!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز