منظورم از حموم کردنش نیست.....
وقتی پی پی میکنه من هر سری میشورمش و به پاک کردن با دستمال مرطوب قناعت نکردم.....
برا همین ایستاده تو رو شویی میشورمش.....
در همون حدشم بغل کردنش دیگه سخت شده چون کوچیک نیست و همش تو بغلم بپر بپر میکنه و بازیش میگیره بلاچه ایه واسه خودش.....
یه جا بند نمیشه همش در حال انجام کارای خطرناکه.....
از در و دیوار بالا میره.....
والا ما تمدید نکردیم دیگه ولی دکترم میگفت همچنان هستن اما همسرم گفت به هیچ وجه تمدید نمیکنم که بدونی دیگه تحت هیچ شرایطی نمیذارم وارد همچین پروسه ای بشی.....
همون سه بارم به زور راضیش کردم چون خودشو مسول میدونست و میگفت اگه با این همه دارو اتفاقی واست بیفته من چطوری خودمو ببخشم....
سلام دوستان اومدم اینجا درد دل کنم دلم خیلی گرفته دیشب اینقد گریه کردم ک امروز چشام شده اندازه ی هندونه.دیروز بعد از جر و بحث اساسی ک با شوهر سر نبودنش واسه آی یو آی کردم نشستم کلی گریه کردم بعدش با جاری ک بارداره رفتیم خونه همسایه ک دوقلوش ب دنیا اومده.بخدا خیلی واسش خوشحالم زمانیکه بخاطر خونریزی بستری شد خیلی براش ناراحت شدم و دعا کردم ولی نمیدونم چرا تا دوقلوشو دیدم دلم آتیش گرفت.کاش خدا فقط یدونه شو ب منم میداد هر چند دوقلو خیلی دوس دارم ولی ب همون یکیشم قانعم آخه مگه بچه من کجای دنیا رو تنگ میکنه ک خدا نمیزاره بیاد.همش فک میکنم چ گناه کبیره ای کردم ک خدا داره ازم تقاصشو اینجوری میگیره بخدا هر گناهیم ک باشه تقاصش اینقد سخت نیس دلم داره میترکه.شوهرمم صبح راه افتاد رفت تهران من تنها موندم کنج خونه دوس ندارم این چند وقت برم خونه بابام چون اونجا نمیتونم گریه کنم خالی شم ولی مجبورم برم چون شوهرم نمیزاره تنها خونه باشم.تو رو خدا واسه آرامش دلم دعا کنین.من ک از خدا چیز زیادی نمیخوام بعد از سلامتی فقط ی بچه سالم بهم بده ک منم ناامید نشم از درگاهش.میدونم هممون مثل همیم یکی بیشتر یکی کمتر.خدا هممونو کمک کنه ایشالا ب حق این ماه شعبان و روزای ولادت امامامون هر چی زودتر شاهد تولد نی نیامون باشیم.آمین
عزیزم خوب یکی دو تا رو یه روز انتقال دادن بعدشم یه روز یا دو روز بعد یکی یا دو تای دیگه.....
دقیق یادم نیست روزای انتقال متوالی بودن یا یه روز فاصله داشتن.....
یادم نیست اون زمان کدوم دکتر یا مرکز برا اولین بار اینکارو انجام میداد.....
اما خیلی وقت بود دیگه نشنیده بودم.....
ضمنا یادمه چند نفری که این روال براشون انجام شده بود + شدن.....
فکر کنم شانسشون برا این بالا میرفت که احتمال انتخاب روز مناسبتر برا انتقال بالاتر میرفت.....
عزیز دلم کامل میفهمت.....
قربون دل پرت بشم.....
عزیز دلم از هر کی دلت پر میشه از خدا نشه چون مطمئنم داره برات تدارک بهترین روز و لحظه رو میبینه که مامان شدنتو جشن بگیری.....
ببین من برا همین دومی اصلا آمادگی نداشتم...
کلی برنامه دیگه داشتم.....
براشونم کلی برنامه ریزی کرده بودم اما به خاطر تصمیمی که خدا واسم گرفت و هدیه ای که بهم داد که مطمئنم بهترینه فعلا یکی دو سال برنامه هامو به تعویق انداختم.....
پس بدون خدا بهترینو برامون در نظر داره.....
مطمئنم به زودی میایی و میگی چه خوب که تو این لحظه مامان شدم....
آنا جون
من 10 روز پیش یه مسافرت زیارتی برام پیش اومد و برای اینکه راحت بتونم زیارت کنم LD خوردم ،الان 10 روزه که قطع کردم ولی پریود نمی شم ،حالتهاش می یاد م میره ولی نمی شم چیکار کنم ،یه مقدار نگران شدم نکنه سیستم بدنم (تعادل هورمونی )به هم خورده ؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز