2777
2789
عنوان

بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

| مشاهده متن کامل بحث + 7043749 بازدید | 684336 پست

سلام دوستای عزیزم سال نوتون مبارک.

انشاالله تو سال ۱۴۰۳ حداقل ۳نفره بشیم.

🥺🤲❤

من قاصدک فوت کردم، شمع کیک تولدم رو فوت کردم، من وقتی ستاره ی دنباله دار دیدم دستام رو به هم چسبوندم، من آرزو کردم، من دعا کردم... چرا نشد؟ 💔

تو این چند ماهی که سقط کردم یعنی خدا میدونه چندتا خبر بارداری شنیدم همه اینجا احساس همو درک میکنیم میدونیم که شنیدن خبر بارداری دیگران حسادت نیست بلکه یه حس تهی شدن و ناراحت شدن برای خود آدم داره تا اینکه امروز هم متوجه شدم یکی از اقوام که یکسال بود ازدواج کرده بود هشت ماهه بارداره اونم دوقلو یکی پسر و یکی دختر ،بخدا آنقدر دیگه خبر بارداری و بیشتر چند قلویی از همکار و اقوام و دوست آشنا شنیدم دیگه الان هرکس بگه باردارم تعجب نمی‌کنم، ،،نمیدونم اونا چکار کردن که ما نکردیم آب هوا که یکیه تغذیه که بقیه عادین ویتامین که ما بیشتر میخوریم فعالیت هم که داریم پس این چه زجریه آخه، ،،، چرا یکی اراده میکنه حتی فاصله بین بچه هاشم میتونه تعیین کنه و تعداد بچه هاش حتی فصلی که بدنیا میان ولی ما باید نگران کیفیت تخمکو اسپرمو رحمو .... باشیم،سالها انتظار سالها حسرت سالها حرف شنیدن آخرشم فقط دلداری به همديگه که قسمتمون ناباروری بوده ،   یعنی تو مجردیم آنقدر تو اطرافیانم دیدم که خیلی زود بعد ازدواج ناخواسته باردار شدن که یه لحظه هم به ناباروری خودم فکر نمیکردم یعنی می‌شنوم همه جا میگن دیگه با پیشرفت علم نازایی وجود نداره جگرم میسوزه ،عدالت حتی تو بارداری خانمها هم رعایت نشده حالا یه چیزی هم بگیم خدا میزنه پس کلمون یه بلایی بالاتر نازل میکنه به غلط کردن بیفته آدم، ، چقدر دیگه تو جمع باشيم و زجر بکشیم از حرفا و لبخند بزنیم که نه خودمون بچه نمیخوایم چقدر دیگه تو رفت آمد دکتر جگر سوز بشم

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



بحق امام حسن (ع) دامنت سبز بشه عزیزم

مرسی عزیزدلم🌺❤️🙏

کاش همه چیز به وقتش برات اتفاق بیفته 🥺 همون موقع که ذوقشو داری ☺️وگرنه گذر زمان⏱️همه چیز رو برات بی رنگ میکنه...🤍
تو این چند ماهی که سقط کردم یعنی خدا میدونه چندتا خبر بارداری شنیدم همه اینجا احساس همو درک میکنیم م ...

الهی بگردم چقد این حرفا حق بود انگار تو به جای هممون حرف دلمونو زدی😔🥺


کاش همه چیز به وقتش برات اتفاق بیفته 🥺 همون موقع که ذوقشو داری ☺️وگرنه گذر زمان⏱️همه چیز رو برات بی رنگ میکنه...🤍
منم بعد از تزریق مرحله اولش ک قبل از انتقالم بود یکروز میبینم چنان سردردی گرفتم ک‌اروم نداشتم.رفتم ی ...

حتما به خاطره آزیتروماسین

دکتر قبل انتقال بهتون آزیترو نداد؟

کاش همه چیز به وقتش برات اتفاق بیفته 🥺 همون موقع که ذوقشو داری ☺️وگرنه گذر زمان⏱️همه چیز رو برات بی رنگ میکنه...🤍
والا من ۴ تاشو کمتر از ۲ ساعت میزدم.. یبار دیر رفتم مرکز..بعد پرستار گذاشتش رو دور تند تو۲۰  د ...

وای چه پرستار بی حوصله ای بوده سروتهشو هم آورده😅

کاش همه چیز به وقتش برات اتفاق بیفته 🥺 همون موقع که ذوقشو داری ☺️وگرنه گذر زمان⏱️همه چیز رو برات بی رنگ میکنه...🤍
منکه نتیجه گرفتم.انتقال پنجمم

شما سری های پیش همه رو منفی شدی؟

Prp هم انجام دادی

اگه قبلا گفتی هم من یادم نمیاد عزیزم


کاش همه چیز به وقتش برات اتفاق بیفته 🥺 همون موقع که ذوقشو داری ☺️وگرنه گذر زمان⏱️همه چیز رو برات بی رنگ میکنه...🤍
حتما به خاطره آزیتروماسین دکتر قبل انتقال بهتون آزیترو نداد؟

ن اصلا هیچ‌دارویی نخوردم..چون همیشه مواظب بودم سرما نخورم..همیشه ماسک میزدم..میگفتم سرم بدنمو ضعیف میکنه اگه سرما بخورم بدتر میشم.ک خداروشکر هیچ سرمایی نخوردم.در حد خارش گلو.و زود خوب میشدم

شما سری های پیش همه رو منفی شدی؟ Prp هم انجام دادی اگه قبلا گفتی هم من یادم نمیاد عزیزم

پانکچر اولم ۳ تا جنین تشکیل شد چ‌انتقال دادم و خارج رحمی.

پانکچر دومی سه بار منفی..

انتقال قبلیم پی ار پی و کاشت دومرحله ای بود ک منفی شدم.

چون از قبلش سرما خوردم تا یکماه بعد از جواب منفیم..همش در حال سرفه بودم اونم سرفه های وحشتناک .خواب شب نداشتم.و کلا میدونستم منفی میشم.ایقد محکم سرفه میکردم ک تمام رگهای صورتم میزدن بیرون..

تو این چند ماهی که سقط کردم یعنی خدا میدونه چندتا خبر بارداری شنیدم همه اینجا احساس همو درک میکنیم م ...

عزیزم باحرفات کاملاموافقم. ولی همه ماهاک همدردیم بایدهمیشه امید اشته باشیم چون امیدماهاروسرپانگه داشته. نمیدونم حکمت خداچیه انشاءالله ک برای هممون خیره. عزیزدلم میدونم بیخیالی سخته ولی بیخیالی سپرهر دردیه. من درگیر روماتیسمم بودم تاخاموش نمیشدنمیتونستم ای وی اف کنم گفتم حالابرم توسیکل خدابزرگه بیماریم خاموش میشه باورمبکنی انقد درگیر ای وی اف شدم دیگ روی روماتیسمم متمرکز نبودم دیدم دیگ دردهای مفصلی ندارم چون بیخیالش شده بودم حالا ک بیماریم بعدسالهافعالی خاموش شده الان رحمم نازمیکنه😆الانم بایدبیخیال رحم بشم باهام راه بیاد.بخدابیخیالی کمک میکنه ی نمونش روماتیسم خودم هنوزباورم نشده راحت میخوابم دردندارم اگ قابل باشم هم واسه تو  هم همه   بچه ها دعامیکنم خدارحم کنه بهمون

تو این چند ماهی که سقط کردم یعنی خدا میدونه چندتا خبر بارداری شنیدم همه اینجا احساس همو درک میکنیم م ...

بخدا خواهرشوهرم دوبار در ماه نردیکی کرد و باردار شد..

خالم دوبار و باردار شد.همون ماهی ک خودشون تصمیم گرفتن..

ولی ماها از بس نزدیکی کردیم داغون شدیم و عفونت میگرفتیم و اخر هیچ...

الان بچه داخل شکمم داره تکون میخوره.دست گذاشتم رو شکمم و از خدا خواستم دامن همه منتظرا بزودی سبز بشه ...

خدا حفظش کنه خدا رو شکر.

مامان مهربان برای من هم دعا کن خودت میدونی چی میخوام 😭😭😭😭😭❤❤

🖤واسه شادی روح داداش نازم صلوات بفرستید🖤
تو این چند ماهی که سقط کردم یعنی خدا میدونه چندتا خبر بارداری شنیدم همه اینجا احساس همو درک میکنیم م ...

عزیز دلم میدونم خیلی سخته همه ماها این حس و حال رو داشتیم شاید این حرفای شما بارها و بارها تو ذهن هممون گذشته ولی ناامید نباش شک نکن خدا بهترینشو واست درنظر گرفته

نمونش خود من 16 سال درگیر نازایی بودم از این دکتر ب اون دکتر از این شهر ب اون شهر ولی طوری رفتار کردم ک هیچ کس از درونم باخبر نشه همیشه لبخند ب چهره داشتم ولی شبا تو تنهایی خودم با بغض سرمو زمین میذاشتم و تنها حرفی ک با خدا میزدم این بود ک واقعا چرا ولی همیشه ته دلم ی کوچولو امید بود 

توی درمان آخرم ب همسرم گفتم آخرین مرتبه اس ک میرم واسه درمان اگر شد ک خدا رو شکر نشدم دیگه واقعا کشش ندارم و ازت جدا میشم در عین ناباوری دوقلو باردار شدم و الان خدا رو شکر یک سالشونه و زندگیم کلی تغییر کرده

خدا بخیل نیست میده اونم بهترینشو فقط باورش داشته باش

تو این چند ماهی که سقط کردم یعنی خدا میدونه چندتا خبر بارداری شنیدم همه اینجا احساس همو درک میکنیم م ...


جانا سخن از زبان ما می گویی.

منم یک روز قبل از عید خبر بارداری کسی رو شنیدم که کودکیش بغل مامانش بود رو یادمه. 

تا میام  خودم رو جمع کنم باز یه خبری میشه که از کُنه  وجودم دلم میسوزه که آخه چرا؟ من ازین که برای بقیه شد ناراحت نیستم از این که چرا هیچ وقت واسه من نمیشه ناراحتم.. ازین که معلوم نیست مشکل کجاست... یکی تنبلی تخمدان داره یکی مشکل اسپرم ولی آخه ناباروری بی علت؟؟؟ این دیگه چه کوفتیه. تو کتم نمیره هر وقت خدا خواست بده همش می گن به وقتش،  آخه کِی دیگه تا کِی جوانم و سلامت که مادری کنم پا به پای بچم؟ 

من قاصدک فوت کردم، شمع کیک تولدم رو فوت کردم، من وقتی ستاره ی دنباله دار دیدم دستام رو به هم چسبوندم، من آرزو کردم، من دعا کردم... چرا نشد؟ 💔

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792