سلام به همه، امشب به دنبال جستجوی v_p_n تلگرام اتفاقی بعد از چند سال گذرم افتاد به این تاپیک، 13 سال درگیر ناباروری بودم، چند مرحله آی یو آی و آی وف کردم (مرکز نوین مشهد) با یه حقوق بخور نمیر تمام وقت پول و زندگیمون رو متمرکز کردیم روی بچه...... چه روزای سختی....هیچکس حمایت نمیکرد، اما همیشه امید داشتم.
یادمه مرحله آخر فقط 1 بسته برای انتقال داشتیم، دکتر پیشنهاد داد انتقال انجام ندیم دوباره دارو مصرف کنیم تخمک کشی و....... تا شانس بارداری بیشتر بشه. بعداز چند مرحله آی وی اف و...... با این حرف دنیامون خراب شد. با همسرم مشورت کردیم از هر جا تونسته بودیم قرض کرده بودیم،طلا فروخته بودیم و دیگه پولی برای هزینه های دارو و تخمک کشی نداشتیم،حمایتی هم نداشتیم همه از همراهی کردنمون خسته شده بودن،
تصمیم گرفتیم همون یک بسته رو برای اولین و آخرین بار انتقال بدیم، دوباره رفتیم نوین و نوبت انتقال زدیم روز انتقال عید غدیر سال 96 بود نوین نیمه تعطیل بود و فقط چند نفر برای انتقال اومده بودن با ما امیدی تمام رفتیم برای انتقال، دکتر گفت بسته رو دوقسمت کرده یک انتقال امروز یک انتقال سه روز دیگه..... بعد از انتقال دوم با خودم گفتم این دفعه هم مثل هر دفعه و بدون هیچ حساسیتی از پلهای نوین اومدم پایین نشستم داخل ماشین و برگشتم شهرستان، فک کنم بعد از 2 یا 3 هفته به اسرار شوهرم رفتم آز دادم، 4 روز از آماده شدن نتیجه آز می گذشت و جرات رفتن و گرفتن نتیجه رو نداشتیم، شوهرم به مامانم زنگ زده بود و از اون خواسته بود بره نتیجه آز رو بگیره....
هیچ وقت یادم نمیره مامانم با نتیجه آزمایش و یه جعبه شیرینی اومد خونه 👨👩👦تا حالا اشک شوهرم رو ندیده بودم از شدت گریه نمیتونست حرف بزنه....
نتیجه این 13 سال انتظار (امیر علی جووون) الان 5سال و 5 ماهشه و بعداز کلی شیطونی و شیرین زبونی آرام کنارم خوابیده (خدایا شکرت)
همه این ماجرا رو تعریف کردم چون لمسش کردم و میدونم تک تک شما عزیزا چه حال روزی دارین،اما نا امید نشین و راهی که شروع کردین با جدیت ادامه بدین، از خدای مهربون میخوام و قسمش میدم به بزرگی، بخشندگی و کرم خودش همینطور که مارو نا امید نکرد همه شما هم به زودی صاحب یک فرشته کوچیک و مادر بشین. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️👨👩👦👨👩👦👨👩👦👨👩👦