2777
2789
عنوان

دورهمی دوستانه🤩🦋

| مشاهده متن کامل بحث + 21898 بازدید | 4753 پست
بهش گفتم اگه اون موقع متوجه میشدید خیلی بد میشد، چون فقط یه مرد هم باهاشون بود، دوتا هم سن و سال دار ...

واااای گرخیدم 

دوسدارم داستانش و بگیا 

ولی میتزسم خوابشو ببینم 🤌🫣

🚫آقایون .ریپم نزنن و درخواست ندن 🚫                     به کارما اعتقاد دارم /چون زیاد دیدم به زمین گرم خوردن 

واااای گرخیدم دوسدارم داستانش و بگیا ولی میتزسم خوابشو ببینم 🤌🫣

رودبند که پیامبری بود، که خودش و خواهرش مزارشون اینجا، رودبند هم اسم خود پیامبره هست، دیگه مردم از قدیم اونجا رو کردن قبرستون، برای مراسم های تاسوعا و عاشورا اونجا شلوغ حسابی و مردم زیارت میرن اونجا، ولی کم کسی هست اونجا قبر بخره چون قدیمیه، و زمین کم، چونکه بیشتر اونجا رو آسفالت کردن خیلی از قبر ها زیر آسفالت هستن، 

ولی این اولین داستان بود که گفتم عکس رو گرفتن و... 

ولی دومی داستانش به این ترسناکی نیست ولی ترس خودشو داره 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



واااای گرخیدم دوسدارم داستانش و بگیا ولی میتزسم خوابشو ببینم 🤌🫣


ماجرا مال زمانی که بابا بزرگم تازه ازدواج کرده بود و ۲ تا از برادر هاش مجرد بودن،
ماجرا از این قرار که برادر کوچیکه بابا بزرگم از دختری حسابی بدش میومده ولی طرف همش چراغ سبز نشون میداد و طرف از فامیل های مادر شوهرش میشد، و مامان بابا بزرگم اصلأ از مادر شوهرش و فامیل هاش متنفر بود چون خیلی در حقش بدی کرده بودن خیلی زیاد، بعد مدتی دیدن اسم داداش بابا بزرگم عبدحسین بود، دیدن اینی که از دختره بدش میومد و می‌گفت ووووی باز اینا اومدن و... میگه من اینو می‌خوام

واااای گرخیدم دوسدارم داستانش و بگیا ولی میتزسم خوابشو ببینم 🤌🫣

بابا بزرگم بهش میگه یعنی چی گرفتی ما رو ؟ اینم میگه من اینو می‌خوام با مامانش صحبت میکنه میگه اصلا و این حرفی میزنه اون حرفی دعوا میشه ، حتی میره که مامانش رو هم بزنه و میزنه زیر سینی چایی، همه تعجب که این چرا این مدلی شده ، اصلأ این آروم بود چش شد یهو( درس خون هم بود اون زمان دیپلم داشت) خلاصه فامیل و ... با مامانش صحبت میکنن کوتاه بیا خوشش اومده خب ، گفت اصلا من از این طایفه متنفرم سر اذیت هایی که کردن،

واااای گرخیدم دوسدارم داستانش و بگیا ولی میتزسم خوابشو ببینم 🤌🫣

مامانش گفت اصلا این اون عبد حسینی که میشناسم نیست میخواد بزنه منو، تهدید می‌کنه حتی که فلان میکنم، میگه شک ندارم دعا شده ، میرن پیش کسی که بلد این کار، میگه بختش رو بستن، طرف میگه باید مکانی تو خونت باشه که تمیز کامل هیچی نباشه تو اتاق فقط یه فرش وسط اتاق، همه پاک و تمیز ۳ تا شاهد و پسرت هم باشه، گفت هر چی شد شما هیچ کاری نکنید هیچ کاری، دستام هم ببندید که فرار نکنم ، گفت کارایی که بلد بود انجام داد گفت دیدی سنگ کنار رودخونه چطور سرده؟ سنگ اون مدلی میومد سمتش ،  زخمی صورت و... تا اون طلسم رو از ما بهترون ها باطل کردن ، بعد چند روز بهش گفتن نظرت درباره فلانی چیه ؟ گفت بدم میاد ازشون، مامانش گفت چی شد تو که دوسش داشتی خواستی منو بزنی، گفت من؟ تو رو بزنم،😳 من از اینا بدم میاد بعد بخاطر اینا تو رو بزنم، دیگه فهمیدن اوضاع به حالت قبل برگشته ،
ولی گفت هممون وحشت کردیم از صداها و سنگ ها، تو خونه مامان بابا بزرگم این انجام شد طرف گفت خونه خودتون باید باشه 
سعی کردم خلاصه بگم ، هر چند خود اون دختره خیلی ساله به رحمت خدا رفته و سال ۹۵ بود برای عروسی نوه همون شخص رفته بودیم، خود داداش بابا بزرگم عبدحسین ازدواج کرد و زندگی نسبتاً خوبی داره از لحاظ مالی خوب نیست فقط ، بچه هاش همه ازدواج کردن

😂😂😂 اصلأ امسال متوجه نشدیم هوا چطوره ، تا ۲ روز پیش هوا خوب ، یهو بارون اومد و بعد سرد شد 😂

والا اینجا هم قبل خواب هوا خوب بود الان با صدای بارون شدید از خواب بیدار شدم ترسیدم فکر کردم سیل راه افتاده اینقدر شدید بود 

الان صداش کم شده 😂 

امسال هوا شک وارد میکنه 

فقط 15 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

💙💙ممنون میشم برای سلامتی و عاقبت بخیری پسرم و سلامتی تو دلیم یه صلوات بفرستید💙💙

آره شاید من خرداد عروسیم بود نه عزیزم آزمون میدم ارههه عروسی کردم


اره همون وقتا بود 

موفق باشی فکر میکردم برای فرهنگیان تلاش می کنی،چه ازمونی؟

خوشبخت باشی 


                                                                                                                 *اگه میتونی تصور کنی پس میتونی انجامش بدی*💪
سلام عزیزم چه سرد میشه شهر شما 🥶🥶

سلام گلم خب داره زمستون میاد شهر ما هم کوهستانیه 

مگر شهر شما سرد نمیشه؟برف که میباره طبیعتا باید سرد باشه 🙄

                                                                                                                 *اگه میتونی تصور کنی پس میتونی انجامش بدی*💪
سلام خواهری 🥺 ما تازه دیشب بخاری نصب کردیم ، طرف شما هوا سرد تر

 اره شبا سرد هست و مخصوصا دم صبح حالا من روزها بخاری می بندم شب باز میکنیم 🥲

                                                                                                                 *اگه میتونی تصور کنی پس میتونی انجامش بدی*💪
سلام ماری جونچطوری اینجا اصن پاییز نکرد فعلا تو بهار گیر کردیم 🫣😂

سلام گلم ممنون تو چطوری 

چطور؟پاییز و بهار که مثل هم هستن از نظر هوا فقط رنگشون فرق میکنه😂

من دوست دارم هر فصل جای خودش باشه درست گرما رو دوست ندارم ولی تابستون باید گرم باشه زمستون سرد 🥲

                                                                                                                 *اگه میتونی تصور کنی پس میتونی انجامش بدی*💪
هرجشنی بوووود نه نیار درست کن خودش یه افتخاره پزم میدیی به بقیه مامانا😍🤩🤩😁😁

وااای ارسلان چکاپ داشت بردمش

جوابش اومد قندش یکم بالاس🥴🥴🥲😬😣

تو هنوز با نبودنت تموم بودن منی ❤️‍🩹
سلام گلم خب داره زمستون میاد شهر ما هم کوهستانیه مگر شهر شما سرد نمیشه؟برف که میباره طبیعتا باید سرد ...

سلام عزیزم 

امسال که اصلا سرد نشد همیشه بالای ده درجه بود 

سالهای قبل هم اکثرا کم پیش میاد صفر بشه معمولا زمستون چهار پنج درجه هست 

متاسفانه برف کم میاد اینجا 

فقط 15 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

💙💙ممنون میشم برای سلامتی و عاقبت بخیری پسرم و سلامتی تو دلیم یه صلوات بفرستید💙💙

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز