بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

چرا دکترا با سونو هم میفهمن خودشون 

سلام دوستان کسی بوده که جدیدا عمل پانکچر انجام داده باشه؟ هزینش چقدره؟

سلام .شماهم قبلا مریض دکتر عارفی بودین؟منم مریض ایشون هستم و منم خیلی ازشون استرس میگیرم ولی انتقال سومم چون جنین دارم انجا ناچارم باهاشون انجام بدم و واقعا جواب سوال نمیدن و تو دوثانیه ویزیت میکنن🤦‍♀️🤦‍♀️

سلام دوستان.ممنون میشم‌جوابم رو بدین.روز ۶ انتقال جنین بلاست هستم.از شب سوم تعرق شبانه دارم.جوری که سر و‌گردنم عرق میکنه.تب و لرز نداشتم خدا رو شکر.دلیلش چی میتونه باشه

لاپرا و هیسترو هم انجام دادم گفتن مشکلی نداره.داروهامم پرد روزی یکی هپارین دوتا.امگا روزی ۱.کپالی فول.آ اس آ.ویتامین دی.ال آرژین.استرادیول روزی ۶ تا...با این داروها به نظرتون مثبت میشم؟

منم به این ایمان آوردم‌فقط باید خدا بخواد‌

انشاءالله خوش خبری گلم🙏❤❤❤

نمیدونم شاید به خاطر اینکه بیهوش نکنه .حالا که انتقالم کنسل کردم به خاطر کرونای همسرم ولی بعد از عید دوباره بهشون میگم 

سلام بله عزیزم منم تجربه خوبی ازشون ندارم متاسفانه وقت کافی نمیذاشت و استرس زیاد وارد میکرد جواب ندادناشون بنظرم خیلی مهمه که از دکتر حس خوب بگیری و تو این راه استرس نداشته باشی.

گلم از ته دل دعا میکنم با همین جنینای آخرت مادر بشی بزودی زود و نتیجه بگیری ایشالله خواست خدا با چیزی که میخوای یکی بشه😇

بله میدونم دکتر من برام انجام نمیده 😔

مرسی گلم دکتر شما چه تاریخی بهتون داده؟

عزیز دلمممممم، ثانیه به ثانیه ای بهت میگذره رو با تمام وجودم میفهمم، من هفته ی ۲۸ زایمان زودتر داشتم و ۳ روز بعد پسرم پر کشید و رفت، دو ماه تمام بیمارستان بستری بودم و مامانم هر ثانیه کنارم بود، اگه بگم بالای ۲۰ کیلو لاغر شده بود دروغ نگفتم، بخاطر مامانم همش میریختم توی خودم، از تو جیغ و داد میکردم، بی صدا گریه میکردم، اما از بیرون هیچ خبری نبود ... هیچ کس نفهمید بر من چی میگذره ، بعد زایمان بخاطر عفونتی که داخل خونم بود یک هفته بیمارستان نگهم داشتن، چون بخاطر خونریزی زیاد مجبور شدن ۲ واحد خون بهم تزریق کنن، جوری تب و لرز داشتم که تخت رو میلرزوندم. حالا فکر کن  من بخاطر دستگاه nicu بیمارستان دولتی بودم و اتاقم پر بود از خانم هایی که به سلامت زایمان کردن و بچه هاشون پیششون بودن، تخت کناریم شیر نداشت و از من خواستن که به نوزادشون شیر بدم تا بتونن اجازه ی مرخصی بگیرن در حالیکه پسر خودم حتی نتونست یک قطره از شیر خودم رو بخوره ... همه شاد بودن، همش صدای تبریک و گریه نوزاد بود اما پسر من حتی توان گریه هم نداشت ...اگر بخوام از سختی‌ها و دردهایی که این دو ماه توی بیمارستان دولتی بگم واقعا حتی دلسنگ ترین آدمها هم اشکاشون میریزه، فقط یه قسمتشو بگم که بعد زایمان طبیعیم، با اون حجم از خونریزی و با وجود کم خونی شدید و ۴۸ ساعت درد وحشتناکی که داشتم و تب بالا منو از تخت زایمان نشوندن روی صندلی تا جا باشه برای زایمان احتمالی بعدی بعد منو ول کردن به امون خدا و رفتن !!!! و من از هوش رفته بودم، انگار بعد حدود دو ساعت که دیگه صدای مامانم دراومده بود که دخترم کجاست تازه چند تا دانشجو با استادشون افتادن دنبال من که این خانم کجاست؟ بازم پرسنل بیمارستان عین خیالشونم نبود و اگر اون دانشجوها نبودن من قطعا همونجا رفته بودم پیش پسرم... یه تیکه از گفتم مونده بود داخل رحم، عفونت داخل خون داشتم، کم خونی شدید و و و ... تا یکسال تحت درمان جسمی و روحی بودم تا کم کم یکم سر پا شدم...

خیلی زیاد شد، واقعا قصدم ناراحت کردنتون نبود، فقط خواستم بدونید تنها نیستید، اینها فقط یک صدم دردهایی بود که کشیدم اما هنوزم دارم میخندم و هنوزم لحظات قشنگ دارن برام اتفاق میفته، الآنم می‌دونم که اون دنیا یه نفر با تمام وجودش منتظر منه و این دنیا هم با همه ی خوب و بدش بالاخره میگذره، دیگه سخت نمی‌گیرم مثل سابق و سعی میکنم بیشتر بخندم ، دوست قشنگم، دوست صبورم، بعد از هر سختی آسونی هست، خیلی زود دلت از غم رها میشه و به آرامش میرسی، خدا یار و یاورت باشه عزیز دلم 🙏🌹

ان شاالله تا شنبه فولیکولهای بیشتر و بالغتری داشته باشی ولی اگه نشد بیخودی هزینه پانکچر نده به دکترت بگو iuiکنه و بعد از عید خودت رو کلی تقویت کن بعد برو پانکچر مجدد

دقیقا کاملا باشما موافقم .امیدوارم سری اخر به نتیجه برسم و دیگه پانکچر نیاز نداشته باشم 🙏🏻🙏🏻

به من فعلا تاریخی نداده ولی خب خودم حساب کردم بین ۲۰ تا ۳۰ فروردین میشه😊