عزیزم منم با تمام وجودم درکت میکنم.....
البته برا من بیشتر منم که دارم بچه هامو اذیت میکنم.....
برا همینه همش دارم دوستان رو دعوت به آرامش میکنم.....
چون واقعا بعدا جبران عوارض این استرسها سخته حتی هزینه روحی و جسمی بالایی برا مادر و بچه ها داره....
زینبی جون اتفاقا من شانس آوردم بچه هام کلا بچه های آرومین، یعنی در مقایسه با بچه های اطرافیانم خیلی خوبن.....
آرومن، خواب و خوراکشون بجاست اصلا از این بابت اذیت نمیکنن اما من خودم کلا خیلی عصبی شدم....
یعنی تحمل کوچکترین جیغ و داد رو ندارم.....
من در کل خیلی ادم صبوری بودم و با بچه ها خیلی خوب کنار میومدم.....
خیلی نقشه ها و برنامه ها برا بچه هام داشتم اما عوارض استرسهای اون زمان خودمو خیلی حساس و عصبی کرده و انعکاس برمیگرده به بچه هام.....
خودت میدونی کنار اومدن با بچه ها صبوری میخواد و متاسفانه من قسمت عمده این خصلتم رو از دست دادم برا همین از تک تک دوستان خواهش میکنم این همه دارین زحمت میکشین خواهشا وقتی میوه باغ عشقتون به بار نشست برا اینکه بتونین ازش لذت ببرین باید انرژی داشته باشین.....
به قول زینبی جون نفسمون از جای گرم بلند نمیشه.....
من شخصا خیلی پشیمونم بابت همه استرسهای که اون زمان کشیدم و الان دارم عوارضش رو تحمل میکنم.....
کاش فقط خودم تحمل میکردم اما بخوام نخوام بچه ها و همسرمم ازش بی بهره نمیمونن...