من دیگه جنین ندارم. اصلا نمیتونم تصور کنم چه جوری مجدد شروع کنم. خصوصا اینکه به خانواده هامون نگفتیم داریم چه کار میکنیم و مخفی کردنش واقعا سخته.
من روز بعد پانکچر اونقدر درد داشتم که تا ۳روز نمیتونستم صاف بشم اونوقت روز بعد پانکچر یهو مامانم اومد خونمون. فکر کن تو اون حال وحشتناکم باید یه جوری رفتار میکردم که هیچ کس نفهمه😐
بعد بدن من کلا با داروهای شیمیایی سازگاری نداره. اونقدر دردای مختلف تو این یکسال بابت این داروها کشیدم که قابل گفتن نیست. حالت تهوع، دردهای وحشتناک تخمدان، رحم، معده و...
همه اینا یه طرف، دیگه بیشتر از این نمیتونیم بابت بچه دار نشدن برای خانواده بهونه بیاریم. اسم بچه که میاد باید هزارجور حرف دیگه بیارم که یادشون بره چی میگفتن😔
روحیه ام داغونه واقعا... نمیدونم چرا لانه گزینی اتفاق نمیفته. هرکاری لازم بوده کردیم. جنین بلاست، مصرف کلی ویتامین، و...