2777
2789
عنوان

بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

| مشاهده متن کامل بحث + 7046103 بازدید | 684498 پست
به نام خدا  عوارض دارو ها و جوریدن در خود است صدق الله العلی الظیم😍😍😍😍

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

خدایا زودتر دل ماهارو شاد کن . من غذا میپزم به زور میخوام به خودم تلقین کن که بو میده و من حالت تهوع دارم. یعنی به زورااااااااااا

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

هرسال شب سوم محرم  مادرشوهرم ۶۰۰ غذا  میده هیت امسال به خاطر کرونا کنسل شد ولی چون عادت کر ...


    

الهی دیگه دلت نشکنه

اشکم بند نمیاد اصلا

رَبِّ لا تَذَرْنی‏ فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثینَ        به کوتاهیه آن لحظه ی شادی که گذشت غم هم میگذرد....
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 خدایا زودتر دل ماهارو شاد کن . من غذا میپزم به زور میخوام به خودم تلقین کن که بو ...


من که از امروز رفتم سرکار...یعنی گفتم برم حداقل یه کمردردی بگیرم بلکه بگم نشونه ایی چیزیه...هیچییییی...انگار نه انگار...باز انتقال قبلیم یه حس پریودی بود دلم گرم بود...الان هیچ حسی نیست...ای خداااا...خیلییییی ناراحتم

  
مثل خودمی اما چاره چیه باید صبر کرد باز تو چندتا علائم داری دلت رو خوش کنی بهشون خداروشکر

نمیدونم والا.امتحان سختی داریم میدیم.یه روزی این فسقلی که دربه درشم بیاد تو بغلم تلافی میکنم سرش پدرسوخته رو که اینقدر ناز داشته  

جان منی.....  از این عزیزتر نمیشود........
من که از امروز رفتم سرکار...یعنی گفتم برم حداقل یه کمردردی بگیرم بلکه بگم نشونه ایی چیزیه...هیچییییی ...

خوب کردی رفتی سرکار.منم فردا میرم.بار دومته عزیزم؟

جان منی.....  از این عزیزتر نمیشود........
اشکامو سرازیر کردی عزیزم...واقعا همینطوره که میگی...بهترین و طلایی ترین سالهای عمرمون رو توی مطب ها ...


من که اسم دکتر میاد ناخودآگاه اشکم سرازیر میشه همش میگم خدایا به کدامین گناه منو مستحقه اینهمه زجر وعذاب دونستی

بچه ندادی درست حداقل جوابمو بده بفهمم چیکار کرده بودم 

ی روزگاری هرکی کفر میگفت گله و شکایت میکرد با اینکه خودمم سالها منتظر بودم و درد داشتم میگفت عیب نداره حتما حکمتش ی چیز دیگست که منه نادون نمیفهمم ولی الان واقعا برام شده ی علامت سوال بزرگ روی سرم

آخه چرا من لایق شنیدنه نام مادر نیستم

پدر و مادرم 4تا بچه دارن همیشه هرجا پیش همه گفتن ثمین بین بچه ها ی چیز دیگست همیشه فکر و ذهنم پیششون بود و همیشه تموم کارهاشون با من بود فکر میکردم با این کارام عاقبت به خیر میشم .دل نمیسوزوندم میگفتم خدا رو خوش نمیاد ولی دلمو سوزوندن و خداروخوش اومد

چی بگم که این دلم خالی بشه 

  

رَبِّ لا تَذَرْنی‏ فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثینَ        به کوتاهیه آن لحظه ی شادی که گذشت غم هم میگذرد....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز