2777
2789
عنوان

بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

| مشاهده متن کامل بحث + 7047098 بازدید | 684578 پست
نانا جون نگران نباش..... حداقل ۶ ماه فرصت داری..... تازه اینطوری نیست خانوم دکتر بگه همه رو تکرار کنی شاید نهایت اگه بیشتر از ۶ ماه بشه بگه چند تا از هورمونیارو انجام بدی که شرایط جدیدت معلوم بشه.... عزیزم اگه بنا گذاشته بشه به شروع سیکل اون وقت بسته به بدنت و سونو و آزهات پروتکلت تعیین میشه و بر اساس اون سیکلت حدود ۱۵ الی ۴۵ روز طول میکشه که اگه ۴۵ روزه باشه یه سونو روز اول تا سوم داری بعدش ال دی.... احیانا سیکلت بلند باشه یه سونو هم اواسط مصرف ال دی..... بعد میری پری که شدی مجدد سونوی روز اول تا سوم..... بعدشم داروهای اصلی.... حالا طبق بدنت و عکس العملت به داروها ۳-۴ تا سونو یا کمتر بیشتر داری و بعدشم پانکچر و انتقال..... همین.... مارینا جون عزیز دلم چرا یادم نباشه دخمل؟ خوبی عزیزم؟ معجزه شیرینتو بغل کردی؟ یا هنوز وقت هست.... به نظرم باید بغلش کرده باشی.... عزیزم پاره تن منم دخمله..... نسرین جون عزیزم مبارکه..... به سلامتی.... عزیزم هر از گاهی پاشو یه دوری بزن فقط در حدی که خسته نشی..... از این پهلو به اون پهلو هم میشی..... دختر اینطوری که خشک میشی..... عادی باش.... شادی تپل جون خوب احتمالا چون تحریک تخمکگذاریت بالا بوده ضخامتت بالاتر بوده به نسبت و ریزش دیواره زودتر اتفاق افتاده!!!! دختر فروردین جون آمینننننننن.... آزیتا جون دقیق نمیدونم اما احتمالا اوایل سیکل بعد پری مثل ال دی اما بهتره بپرسی!!!! رها جون عزیزم خیلی متاسفم..... عزیزم خیلیامون این تلخیو نه یه بار چند بار تجربه کردیم..... عزیزم سخته اما چند روز دیگه دلتون آروم میگیره.... کافیه امیدتونو از دست ندین.... عزیزم این غریضه ای که خدع در وجودمون قرار داده کمک میکنه دوباره دست رو زانومون بذاریمو بلند شیم..... فقط نریز تو خودت گریه کن تا سبک شی.... هوای همو داشته باشین.... ایشالله به زودی جشن مادر پدر شدنتون تلخی این روزو از ذهنتون پاک میکنه!!!!
خدا به بزرگی امید، ایمان و شکرگزاری داشته هاست که میبخشد. بابت تک تک داشته هایم بخصوص همسر بینظیر و پرنسس مامانیم و معجزه شیرینم سپاسگزارم.** turkana1378@gmail.com
آرزو جون عزیزم برا تو هم متاسفم اما چه میشه کرد..... منفی شدن یه ور اینکه دوباره باید پانکچر بشی رو با جون و دل میفهمم چون سه بار با بالاترین دز دارو پانکچر شدم..... اما مهم ته قصه تک تک ماست که مطمئنم شیرینه..... ماها به امید همون ته قصه امیدمون رو حفظ کردیم و دوباره بلند شدیم و از نو شروع کردیم..... عزیزای دلم به قول دختر فروردین جان برا ما مادر شدن لذت بخش تره و قراره ماها بهترین مامانا بشیم!!!!!
خدا به بزرگی امید، ایمان و شکرگزاری داشته هاست که میبخشد. بابت تک تک داشته هایم بخصوص همسر بینظیر و پرنسس مامانیم و معجزه شیرینم سپاسگزارم.** turkana1378@gmail.com

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

اخ گفتی آنا جون..پانکچر دوباره سخته واقعا ولی چه میشه کرد، ادم به امید زنده س. میدونم دقیقا خودتم چقد سختی کشیدی و خوشحالم لاقل نتیجه گرفتی. انشالله نی نی نازتو بسلامتی در اغوش بگیری و بزرگش کنی. ممنون که هستی و مهربونی...
رها جون امیدت به خدا باشه. من یک ماه بعد از دومین مبکروی منفی طبیعی باردار شدم و الان یه دختر ناز سه ماهه دارم. هیچ وقت اون روزای تلخ رو فراموش نمیکنم اما وفتی خدا معجزه اش رو بهت نشون بده شیرینی اون تلخی ها و سختی های این روزا رو خیلی کمرنگ میکنه. فقط صبور باش و از خدا بخواه. اونقدر بخواه تا بگیری تورک انا جونم ایشالا دخمل نازت رو صحیح و سالم بغل کنی گلم. خیلی برات خوشحالم!!! و خوشحالم که اینقدر با معرفتی که هنوز کلاب رو نگه داشتی و به بقیه راهنمایی میدی
ماریانا جون خدا دردونتو حفظ کنه پس جیگرت دخمله مثل پرنسس من..... ایشالله عروسش کنی..... ایشالله شاهد مادر شدنش اونم از نوع راحت و بی دردسترش باشی!!!!
خدا به بزرگی امید، ایمان و شکرگزاری داشته هاست که میبخشد. بابت تک تک داشته هایم بخصوص همسر بینظیر و پرنسس مامانیم و معجزه شیرینم سپاسگزارم.** turkana1378@gmail.com
آناجون من روز دهم بودم،من از همه شنیدم باید روز14آز بدن،امادکتر من گف دهم بده چون برای تو جنین 5روزه انتقال دادیم از روز نهم معلوم میشه،شرمنده هاببخشیدولی وقتی فهمیدیم منفی بوده نزدیکی داشتیم حالاهمش لکه بینی رنگ قهوه ای روشن دارم،میترسم شاید اشنباه شده،ها؟؟؟شایدبرامنم روز14جواب میداده؟خدایاچرااینجوری شد؟توهمدان فقط همین یدونه مرکز ناباروری هس،ک اونم جمعه هابستن ک بخام برم،برالکه بینیم چیکارکنم؟ینی میشه ک باشن هنوز تودلم؟دوبار آز دادیم اماجفتش بتاصفربود،لطفا سره این لکه بینیام کمکم کنین
توهمین جاقبلا خونده بودم خانمی12انتقالش بتاش صفر بود ولی 14مثبت شد،پس چرادکترم زمان بیشتری تجویزنکرد؟ی مشت احمق دکتر شدن بخدا باروح و روان آدم بازی میکنن،من روزی دوتا پروژسترون میزنمبای آمپول زیر جلدی و روزی دوتا قرص استرادیول،بچه ها میدونم مث احمقا باز امید دارم ولی فک میکنم شاید مال منم روز14نشون بده،اگ نبودن نی نی یا پس این لکه بینیا مال چیین؟
مرسی آناجون واقعا ازت ممنونم مه جواب سوالامونو با محبت و حوصله میدی. خدا دور دونه ات رو برات حفظککنه عزیزم. ان شا الله به خیر و خوشی بغلش کنی و سایه تون به خیر و خوشی همیشه بالای سرش باشه
 لطفا برای بچه دارشدنم یه صلوات بفرستید. ممنونم🙏🏻💐
سلام دوستان رها جون و آرزو جون متاسفم چ میشه کرد خواست خدا این بوده حتما یه مصلحتی توش هستش خیلی سخته خیلی من سری اول هیچی نمیدونستم از کاشت هیچی فقط مراحلو پیش رفتم بعدم مثبت شد دفعه اول بدون هیچ دردسری خیلی راحت مراحلا پیش رفتن لاپرا شدم بعد یکماه هم پانکچر و زیفت خیلی سریع پیش رفت اما این سری نه از همون اول یه چیزی میشد آمپولام رو زدم پری اومد خواستم بقیه رو هم بزنم گفتن قطع کن دکترنیستش ماه بعد شروع کردم آماده آماده رفتم سونو شدم روز عمل مشخص شد از مطب ک اومدم خونه شوهرم یه دردی اومد سراغش ک راهی بیمارستان و بستری شد و عمل انتقال کنسل شد چون باید شوهرم نمونه از بیضه میگرفتن ب من گفتن هیچی دیگه ان شاءالله ماه بعد دنیا رو سرم خراب شد از یه طرف شوهرم تو بیمارستان و گفته بودن عمل باید بشه از به طرف هم نصفه زحمتم ب هدر میرفت گفتم خدایا هر چی خودت صلاح میدونی تماس گرفتن و گفتن حالا بیا واسه پانکچری بازم گفتم شکرت با امید رفتم تا اینسری روز عمل صبحش باز درده شوهرم اومد خیلی ترسیدم فقط دعا میکردم ک خداروشکر عمل شد و انتقال انجام گرفت گفتم دیگه تموم نینی تو دلم فقط منتظر بودم جایه عملم خوب شه اصلا ب این فکر نمیکردم ک منفی باشه اصلا و ابدا چون امیدوار بودم ک سری اول گرفت اما منفی شد چرا ؟ چون خدا خواست و خیر و مصلحتم این بود روز اول خیلی خوب باهاش کنار اومدم اما شبا دلم میگرفت الانم میگیره امروز دیگه بدتر چون بعد یکماه اومدم خونه خودم و قبلش فکر نمیکردم بدون نینی بیام اما این شد ناراحتم اما ناشکری نمیکنم منم از امروز ب بعد فقط منتظر معجزه م ک دیگه خدا قسمتم کنه مادر بشم هر روز هر لحظه دعا میکنم هم واسه خودم هم واسه همه منتظرا ک خدا قسمتشون کنه اونم غیر منتظره خدا کنه دعاهامون ب حقیقت تبدیل شه من یه پسر دارم خدایا هزار مرتبه شکر انتظار پسرم هم خیلی سخت بود چون دو ماه بعد از ازدواج فهمیدیم سخت بود سخت گذشت اما شیرینیش یادم نمیره لحظه لحظه هاش دوست دارم دوباره تجربه ش کنم من خیلی یعنی خیلی همیشه امید دارم ناراحت میشم اما یک ساعت بعدش باز یه چیزی واسطه میکنم واسه امیدواریم خدایا صدامون رو بشنو خدایا دل بیقرارمون رو آروم کن خدایا حاجت دل همه رو بده الهی آمین یا رب العالمین
اما خدا بزرگه دلمون رو نمیشکنه رحمت خدا بی پایانه ان شاءالله ک رحمت شیرین بچه شدن قسمت تمامه منتظرا میشه همین روشی ک انجام دادیم هم جزء رحمت خداست همینم جای امیده بازم شکرت خدا جون شکر خدایا من یه بار لذت مادر شدن نصیبم شده ازت میخوام خدا جون خدایا این لذت شیرین رو از هیچکس دریغ نکن یا الله اللهم آمین
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

نظرتون چیه

saramir9786 | 51 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز