شوهر منم دست گذاشت رو قران با کسی نیست گفت مامانم بمیره خیانت نکردم ازونطرف به من میگفت دختره کرم میریخت وسوسه شدم،ازونطرف به دختره گفته بود دارم زنمو طلاق میدم و چیزی بینمون نیست و به زور زنم شد درصورتی که به خاطر من خود زنی کرده بود ازدواجمونم با عشق بود.وقتی دختره این حرفا رو میزد داشتم سکته می کردم